تاریخ رحلت پیامبر اسلام

سال درگذشت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پس از سپری شدن ده سال از هجرت آن گرامی، در سال یازدهم هجری رخ داد. پس منابع متقدم تاریخی شیعه[1] و اهل سنت[2] سال یازدهم را سال رحلت آن بزرگور دانستهاند. در این میان شیخ مفید (413 ق) [3] و فتال نیشابوری (508 […]
گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 6

ابن شهر آشوب گوید: گفتهاند آنقدر گریست تا بیم نابینایی بر او بود. هر گاه ظرف آبی میگرفت تا بنوشد، آنقدر گریه میکرد تا پر از اشک شود. در این باره به او اعتراض شد، فرمود: چگونه و چرا گریه نکنم که پدرم را از آب محروم کردند که حیوانات هم برای خوردنش آزاد بودند. […]
خروج اهل بیت علیه السلام از شام 1

ابن شهر آشوب گوید: روایت شده که یزید بر اهل بیت عرضه کرد که در دمشق بمانند. آنان نپذیرفتند و گفتند: ما را به مدینه برگردان که محلّ هجرت جدّ ماست. یزید به نعمان بن بشیر که از اصحاب پیامبر بود گفت: اینان را به نحو مناسب و شایستهای آماده کن و مردی امین و […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 8

ابن شهر آشوب از کتاب خصائص چنین نقل میکند: چون سر امام حسین (ع) را آوردند و بر منزلگاهی به نام قنسرین فرود آمدند، نگاه راهبی از صومعهاش بر آن سر افتاد. دید نوری از دهان مبارکش به آسمان میرود. ده هزار درهم داد و سر را گرفته به صومعه برد. صدایی شنید بیآنکه کسی […]
سر مطهّر امام حسین علیه السلام در کوفه 2

ابن شهر آشوب نیز به روایت از ابومخنف گوید: سر امام حسین (ع) را در کوفه، در بازار صرافان بر نیزه کرده بودند، از سر، صدایی آمد و سورهی کهف را تا آیهی «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ» تلاوت کرد. این معجزه جز به ضلالت آنان نیفزود. در پی آنکه آنان سر را بر درختی آویختند، […]
سر مطهّر امام حسین علیه السلام در کوفه 1

ابن شهر آشوب از ابن عبّاس روایت میکند: امّ کلثوم به دربان ابن زیاد گفت: وای بر تو! این هزار درهم را بگیر و سر امام حسین (ع) را پیشاپیش ما قرار بده و ما را سوار بر شتران پشت مردم قرار بده تا مردم مشغول نگاه به سر امام حسین (ع) شوند و به […]
اسیران اهل بیت علیه السلام 4

ابن شهر آشوب گوید: زینب میگفت: وامحمّداه! درود خدای آسمان بر تو! (عبارتی شبیه به حدیث قبلی که ترجمه نشد.) قال ابن شهر آشوب: وَ كَانَتْ زَيْنَبُ تَقُولُ: وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ، هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ، صَرِيعٌ بِكَرْبَلَاءَ، مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَحْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاء، بِأَبِي مَنْ مُعَسْكَرُهُ […]
غارت و آتش زدن خیمه ها 2

ابن شهر آشوب گوید: شمر به طرف خیمهها رفت، هر چه یافتند، غارت کردند، حتّی گوش امّ کلثوم به خاطر یک حلقه، بریده شد. قال ابن شهر آشوب: وَ قَصَدَ شِمْرٌ إِلَى الْخِيَامِ، فَنَهَبُوا مَا وَجَدُوا حَتَّى قُطِعَتْ أُذُنُ أُمِّ كُلْثُومٍ لِحَلْقَةً.[1] [1]– المناقب 4: 112.
اثر انبان بر گردهی امام حسین علیه السلام

ابن شهر آشوب به نقل از شعیب بن عبد الرّحمان خزاعی گوید: روز عاشورا بر پشت امام حسین (ع) اثر و نشانهای دیدند. از امام زین العابدین پرسیدند، فرمود: این، اثر انبانهای غذاست که حضرت بر دوش میکشید و به خانههای بیوهزنان و یتیمان و بینوایان میبرد. روی ابن شهر آشوب: عن شُعَيْبٍ […]
دفن امام حسین علیه السلام و یاران ایشان 4

ابن شهر آشوب گوید: اجساد آنان را مردم غاضریه از بنی اسد، یک روز پس از شهادتشان در تف به خاک سپردند. برای بیشتر آنان قبرهایی یافتند و پرندگان سفیدی را آنجا میدیدند. قال ابن شهر آشوب: وَ دَفَنَ جُثَثَهُمْ بِالطَّفِّ أَهْلُ الْغَاضِرِيَّةِ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَعْدَ مَا قَتَلُوهُ بِيَوْمٍ، وَ كَانُوا يَجِدُونَ […]
کشته شدن امام حسین علیه السلام 2

ابن شهر آشوب از قول امام باقر (ع) روایت میکند که: حضرت، سیصد و بیست و چند ضربهی نیزه یا شمشیر و تیر بر بدن داشت. نیز 360 جراحت هم روایت شده است. نیز 33 ضربت، غیر از تیرها. نیز 1900 زخم هم گفتهاند. تیرها در زره حضرت مثل تیرها در پشت خارپشت بود و […]
دفاع اسب از امام حسین علیه السلام

ابن شهر آشوب به نقل از ابیمخنف گوید: حسین (ع) بر زمین افتاد. اسبش از او دفاع میکرد و بر سواران دشمن میجهید و آنان را از زین بر زمین میافکند و لگدکوب میکرد. چهل نفر از دشمن را کشت، سپس خود را به خون حسین (ع) آغشته کرد و به طرف خیمهی امام روان […]
قاتل تبهکار 1

ابن شهر آشوب گوید: عمر سعد نزدیک آمد و گفت: سرش را جدا کنید. نصر بن خرشه جلو آمد. همچنان با شمشیرش بر آن حضرت ضربه میزد. عمر سعد خشمگین شد و به خولی گفت: فرود آی و سرش را جدا کن. فرود آمد و سر مطهّر حضرت را جدا کرد. قال ابن […]
عریان ساختن جسم مطهّر امام حسین علیه السلام 3

ابن شهر آشوب گفته است: سپس فرمود: جامهای برایم آورید که کسی رغبتی در آن نکند تا زیر جامه هایم بپوشم که عریانم نکنند، چرا که من کشته میشوم و غارت میگردم. شلوارکی آوردند. آن را نپوشید و گفت: این جامهی اهل ذلّت است. سپس چیزی آوردند که گشادتر از آن و کوتاهتر از شلوار […]