سر مطهّر امام حسین علیه السلام در کوفه 1

ابن شهر آشوب از ابن عبّاس روایت میکند: امّ کلثوم به دربان ابن زیاد گفت: وای بر تو! این هزار درهم را بگیر و سر امام حسین (ع) را پیشاپیش ما قرار بده و ما را سوار بر شتران پشت مردم قرار بده تا مردم مشغول نگاه به سر امام حسین (ع) شوند و به […]
اسارت و شهادت طفلان مسلم 2

محمّد بن سعد گوید: دو پسر عبدالله بن جعفر به همسر عبدالله بن قطبه پناهنده شدند. دو نوجوان نابالغ بودند. عمر سعد ندا داده بود هر کس یک سر آورد هزار درهم جایز دارد. عبدالله بن قطبه به خانهاش آمد. همسرش گفت: دو نوجوان به ما پناه آوردهاند. آیا ممکن است نیکی کرده، آن دو […]
اسارت و شهادت طفلان مسلم 1

شیخ صدوق به سند خویش از ابیمحمّد بزرگ کوفیان روایت میکند: چون حسین (ع) به شهادت رسید، دو نوجوان خردسال از لشرگاه او اسیر شدند. آنان را نزد ابن زیاد بردند. وی زندانبانی را طلبید و گفت: این دو کودک را بگیر، آب و غذای خوب به آنان نده و زندانشان را هم تنگ قرار بده. […]
فرستادن سر امام حسین علیه السلام و اصحاب نزد ابن زیاد 3

خوارزمی گوید: چون خولی سر مطهّر را پیش ابن زیاد آورد (بشیر بن مالک عهدهدار آوردنش بود) پیش او گذاشت و با اشعاری چنین گفت: رکابم را پر از سیم و زر کن، منم که پادشاه با شوکتی را کشتم؛ کسی را کشتم که بهترین پدر و مادر و برترین نسب را داشت. ابن زیاد […]
فرستادن سر امام حسین علیه السلام و اصحاب نزد ابن زیاد 1

طبری گوید: عمر سعد، همان روز سر امام حسین (ع) را همراه خولی و حمید بن مسلم پیش ابن زیاد فرستاد. خولی خواست به قصر ببرد، در قصر بسته بود. به خانهی خود رفت و آن سر را زیر تشتی در خانهاش گذاشت. وی دو همسر داشت، یکی از بنی اسد، دیگری از حضرمیان به […]
اسب تاختن بر بدن مطهّر امام حسین علیه السلام 2

سیّد بن طاووس گوید: عمر سعد در میان یارانش صدا زد: چه کسانی حاضرند اسب بر بدن امام حسین (ع) بتازند؟ ده نفر پذیرفتند: اسحاق بن حوبه (حویه، حیوه)، اخنس بن مرثد، حکیم بن طفیل، عمر بن صبیح، رجاء بن منقذ، سالم بن خیثمه، صالح بن وهب، واحظ بن غانم، هانی بن ثبیت و اسید […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 2

علامه مجلسی گوید: از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا (ع) بودم. علیّ بن ابیحمزه و ابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارهی امامتش گذشت، علیّ بن ابیحمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. امام […]
قاتل تبهکار 7

سبط ابن جوزی گوید: در قاتل او اختلاف کردهاند. یک قول آن است که قاتلش سنان است (گفتهی هشام بن محمّد). قول دیگر آنکه حصین بن نمیر است که ابتدا به او تیر زد، سپس فرود آمد و سرش را جدا کرد و سر را از گردن اسبش آویخت تا بدین وسیله نزد ابن زیاد، […]
شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 3

ابن نما با سند خود ذکر میکند که حرّ به امام حسین (ع) گفت: چون ابن زیاد مرا به سوی تو فرستاد، از قصر او بیرون آمدم، از پشت سرم ندایی شنیدم که میگفت: ای حر! تو را مژده باد به نیکی! چون برگشتم، کسی را ندیدم. پیش خود گفتم: به خدا که این مژده […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 1

طبری به نقل از ابو مخنف و او از قول ابو جناب روایت کند: مردی از ما به نام عبد الله بن عمیر از بنی علیم ساکن کوفه شده، در نزدیکی چاه جعد از قبیلۀ همدان خانهای گرفته بود. از بنی نمر همسری داشت به نام امّ وهب دختر عبد. در نخیله، کوفیان را دید […]
امان نامه برای عباس و برادرانش

خوارزمی گوید: چون نامه را پیچید و مهر زد، مردی به نام عبد الله بن ابی المحل به ابن زیاد گفت: ای امیر! وقتی علی بن ابیطالب در کوفه نزد ما بود، از ما خواستگاری کرد و ما دختر عموی خود امّ البنین دختر حزام را به همسری او دادیم و از او چهار پسر […]
دست یافتن به چشمه آب 1

خوارزمی گوید: آن سپاه برگشتند تا در کنار فرات فرود آمدند و بین امام و یارانش با آب فاصله انداختند. تشنگی بر امام حسین (ع) و همراهانش صدمه زد. امام حسین (ع) بیلچهای برداشت و پشت خیمۀ بانوان آمد. نوزده قدم به طرف قبلهگاه برداشت. آنجا زمین را کند و چشمهای شیرین جوشید. امام حسین و همۀ […]
آمدن عمر سعد به کربلا

خوارزمی گوید: حرّ آمد و همراه سپاهش در برابر حسین (ع) اردو زد. به ابن زیاد نامه نوشت و فرود آمدن امام را در سرزمین کربلا گزارش داد. ابن زیاد به حسین (ع) چنین نامه نوشت: امّا بعد، ای حسین! خبر یافتم که به کربلا آمدهای. یزید به من نامه نوشته که در اوّلین فرصت تو […]
نامه ابن زیاد به یزید

ابن اعثم گوید: ابن زیاد به یزید چنین نوشت: بسم الله الرّحمن الرّحیم. به بندۀ خدا یزید بن معاویه امیر مؤمنان، از عبید الله بن زیاد. خدا را سپاس که حقّ امیر مؤمنان را گرفت و شرّ دشمنش را دفع کرد. امیر مؤمنان آگاه باشد که مسلم بن عقیل تفرقهافکن به کوفه آمد و در […]