همهی مجروحان را آرام کرد

در فتح المبین وقتی ابراهیم مجروح شد سریع او را به دزفول منتقل کردیم. در سالنی که مربوط به بهداری ارتش بود قرار دادیم. مجروحین زیادی آنجا بستری بودند. سالن بسیار شلوغ بود. مجروحین آه و ناله میکردند. هیچ کس آرامش نداشت. بالاخره یک گوشهای را پیدا کردیم. ابراهیم را روی زمین خواباندیم. پرستارها زخم […]
کشتی را باخت تا من ضایع نشوم!

سال پنجاه و پنج مسابقات قهرمانی باشگاهها بود. مقام اوّل مسابقات، هم جایزهی نقدی میگرفت، هم به انتخابی کشور میرفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. هر کس یک مسابقه از او میدید، این مطلب را تأیید میکرد. مربیّان میگفتند: امسال در 74 کیلو کسی حریف ابراهیم نیست. مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی […]
به پای آسیبدیدهی من دست نزد

مسابقات قهرمانی 74 کیلو باشگاههابود. ابراهیم همهی حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد.به نیمهنهایی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. اکثر حریفها را با اقتدار شکست داد. اگر این مسابقه را میزد، حتماً در فینال قهرمان میشد. امّا در نیمهنهایی خیلی بد کشتی گرفت. بالاخره با یک امتیاز بازی را […]