گزارشى از كتاب «الروضات النضرات» نوشته آيت الله نمازى در فقه

علّامه نمازى شاهرودى، يك دوره فقه استدلالى به نام ”الروضات النضرات” نوشته كه تاكنون به چاپ نرسيده است. نگارنده بر اساس نسخه خطى، به معرفى فصول و روش تأليف و ويژگىهاى كتاب مىپردازد.
اجازه روايى آيت الله نمازى

در علم «درايه و رجال» كه در ارتباط با «حديثشناسى» مطرح است اصطلاحى داريم به عنوان: «إستجازه» كه به معناى طلب اجازه است، يعنى درخواست اجازهاى از محدّث و راوى مورد اعتماد كه او هم نيز از استادش و… همچنين تا برسد به آخرين راوى كه از شخص معصوم 7 نقل حديث نموده است. اين «اجازه» اجازه نقل تمام آنچه را از «مروىّ عنه» يا به اصطلاح «شيخ اجازتى» شنيدهايم، در بر مىگيرد. مثلاً: ما كه همزمان و معاصر محدث جليل القدر مرحوم شيخ كلينى نبودهايم، چگونه براى ما امكان نقل حديث از ايشان است؟ جز به واسطههاى نقل، كه همان راويان و مشايخ اجازه نقل حديث باشند. از قديم اين «استجازه و اجازه» ها در بين علما و محدثان، معمول و مرسوم بوده است و حتى برخى از علما استجازه و اجازات خود را به صورت كتاب يا كتابهايى درآوردهاند كه از آن جمله است :
تأمّلى در ديدگاه آيت الله نمازى پيرامون اعتبار روايات كتاب كافى

كتب اربعه در ميان كتب حديثى شيعه به جهت قدمت، شمول روايات و اعتبار مؤلّفان جايگاه ويژهاى دارند و در اين ميان كتاب كافى از اعتبار خاصّى برخوردار است و محدّثان و فقيهان در موضوع ميزان اعتبار روايات كافى در ضمن آثار خود بحثهايى مطرح و يا به صورت مستقل، كتابهايى را در اين موضوع تأليف كردهاند.
علّامه نمازى شاهرودى كتاب الأعلام الهادية الرفيعة فى اعتبار كتب الأربعة را در اثبات موثوق الصدور بودن تمام روايات كتب اربعه و صحت روايات آنها تأليف كرد. علّامه نمازى شاهرودى دلايل اعتبار روايات كافى را چنين مىشمارد: برگرفته شدن از اصول اربعمأة ـ موجود بودن تمام اصول حديثى در زمان كلينى ـ شهادت مؤلّف بر صحت احاديث در خطبه كتاب ـ دستور امامان به پذيرش روايات ثقات ـ ستايش كافى از سوى عالمان شيعه.
بداء در ديدگاه آيت الله نمازى شاهرودى

بداء به معناى آغاز و ظهور رأى امرى است كه اصل همه اديان الهى است و بر آن اساس خداوند را به قدرت، سلطنت، اختيار، صاحب امر بودن، و مالكيّت تام توصيف كردند.
احاديثى در باب عظمت و اهميّت بداء ذكر شده است. بداى خداوند در اين است كه او در كارهاى خويش آزاد است و هيچ اضطرار و لزومى براى خداوند نيست، مشيّت و رأى و امر او حادث است و تحت سلطنت و اقتدار اوست. ابقاى موجودات و افناى آنها نيز براى خداوند هيچ لزوم و اضطرارى ندارد و او مىتواند امرى را مشيّت كند، آن را از بين ببرد و امر ديگرى جاى آن قرار دهد و اين ناشى از حريّت و سلطنت خداست.
بر اساس احاديث، بداء مسبوق به علم است. علّامه نمازى شاهرودى معتقد است بداء در علم مكنون خدا راه ندارد و در علم محمول غيرحتمى خداست.
اثبات بداء براى خدا، ردّ ديدگاه علوم بشرى است كه نظام موجود را بر اساس نظام علّى و معلولى، نظام تامّ و اتمّ مىدانند كه در آن هيچ تغيير و تبديلى امكان ندارد.