بر دل شدگان فروغ امّيد دميد

بر دل شدگان فروغ امّيد دميد از گلشن ايمان گل توحيد دميد زين معجزه ايمانِ به حق تازه شود شد ماه خدا دو نيم و خورشيد دميد شاعر: سید محمد رستگار
ارزنده تر از تو گهري نيست حسن

ارزندهتر از تو گهري نيست حسن وز روي تو بهتر قمري نيست حسن باشد شب ميلاد تو امّا به بقيع از جشن ولادت خبري نيست حسن شاعر: سید محمد رستگار
موي تو شب و روي تو مهتاب منست

موي تو شب و روي تو مهتاب منست زنداني زلفت دل بيتاب منست در خلوت شب به گوشهي معبد دل ذکر تو دعا مهر تو محراب منست شاعر: سید محمد رستگار
هر نغمه رسد ز تار مويش حسن است

هر نغمه رسد ز تار مويش حسن است هر غنچه دمد ز باغ رويش حسن است در ذات و صفات جلوهي حُسن خداست نامش حسن است و خُلق و خويش حسن است شاعر: سید محمد رستگار
اي مه که عيان روي تو در هر ديده است

اي مه که عيان روي تو در هر ديده است هر ديده تو را به وجه ديگر ديده است پنهان ز خدا نيست تو هم ميداني امشب دل ما مدينهاي گرديده است شاعر: سید محمد رستگار
خورشيد به رويت نگران است حسن

خورشيد به رويت نگران است حسن لب تشنهي آن چشمهي جان است حسن از حُسن تو خواستم بگويم ديدم حُسن تو ز نام تو عيان است حسن شاعر: سید محمد رستگار
خورشيد حريم اهلبيت است حسن

خورشيد حريم اهلبيت است حسن همواره نديم اهلبيت است حسن کس از در خانهاش نرفته نوميد زيرا که کريم اهلبيت است حسن شاعر: سید محمد رستگار
ريحانه ي زهرا و علي بود حسن

ريحانهي زهرا و علي بود حسن دُردانهي زهرا و علي بود حسن قربان جمالش كه گل سرسبدِ گلخانهي زهرا و علي بود حسن شاعر: سید محمد رستگار
فرزند بزرگ علي و فاطمه است

فرزند بزرگ علي و فاطمه است بر عرش خداي ذوالمنن قائمه است از هر چه که خوبيست بوَد خوبتر او نامش حَسن است و حُسن را خاتمه است شاعر: سید محمد رستگار
اي چهره دلگشاي تو جان بهشت

اي چهره دلگشاي تو جان بهشت وي موي دلاويز تو ريحان بهشت در باغ جنان محور عشّاق تويي اي سيّد و سرور جوانان بهشت شاعر: سید محمد رستگار
در خانه غريب آشنا بود حسن

در خانه غريب آشنا بود حسن لب تشنه ي يک جرعه وفا بود حسن آن شب که تمام زهر را مي نوشيد هفتاد و دو بار کربلا بود حسن شاعر: مژگان محمدی تل سرخی
زخم جگر تو بس که کاري شده است

زخم جگر تو بس که کاري شده است چشمان من از غصه بهاري شده است خوني که ز داغ کوچه بر دل کردي! از گوشه ي لبهاي تو جاري شده است … شاعر: هادی ملک پور
زان طرفه مرامي که حسن پيشه گرفت

زان طرفه مرامي که حسن پيشه گرفت بر قطع وجود اجنبي تيشه گرفت پيداست که نخل نهضت کرببلا از صلح مقدس حسن ريشه گرفت شاعر: سید رضا مؤید
مهر حسن و حسين دين است مرا

مهر حسن و حسين دين است مرا خاک در اين دو نور عين است مرا با عشق دو آقاي شباب الجنّة اميد دو بين الحرمين است مرا شاعر: سید رضا مؤید