نگاه استاد

دخترى 26 ساله و دانشجوى سال دوم رشته زبان انگليسى هستم. چندى قبل در كلاس كامپيوتر با نگاه ‏هاى مداوم استادمان روبه ‏رو شده، به او علاقه ‏مند شدم. من قبل از اين حتى با پسر عمو و پسرخاله ‏هايم هم جز سلام كردن، صحبتى نمى ‏كردم و آدمى خجالتى بودم ؛ اما در ارتباط و صحبت با اين استاد و نگاه ‏هاى مستقيم او اصلاً خجالت نمى ‏كشيدم و فكر مى ‏كردم كه همسر مورد علاقه ‏ام را پيدا كرده ‏ام. با پايان كلاس كامپيوتر، من همواره به فكر او بودم و به همين دليل در درس ‏هاى دانشكده ناموفق بودم. اكنون مضطرب و پريشان خاطر هستم. يك جزوه از درس ‏هاى استاد نزد من است و جرأت نگاه به آن را ندارم. با اينكه فردى معتقد، مذهبى و مقيد به ظواهر شرع و عبادات بودم، اكنون سرخورده شده ‏ام و احساس يأس، نوميدى و شكست دارم. بارها از خدا خواسته ‏ام كه فكر او از سرم بيرون برود ؛ اما دعايم مستجاب نشد. اكنون عبادات را فقط به خاطر رفع تكليف انجام مى ‏دهم. از شما تقاضاى راهنمايى دارم ؛ زيرا وضعيتى بسيار بحرانى دارم.

اشتباهم كجا بود؟

دختری 19 ساله که تازه وارد دانشگاه شده و بعد از مدتی با پسری رابطه ی دوستی برقرار می کند و نمی داند که کار درستی انجام داده است یا خیر؟

در پى هواى عشق

رابطه دوستی در دوران دانشگاهم برایم پیش آمد که حال احساس گناه و خستگی میکنم؛ نمیدانم چه کاری باید انجام دهم؟ شما راهنمایی ام کنید.

چطور فراموشش كنم؟!

مشاور عزيز سلام. اميدوارم ثانيه ‏هاى زيباى زندگى را بلندتر از ساعت ‏هاى زشت آن احساس كنيد. دخترى نوزده ساله هستم كه خصوصيت روحى عجيبم اين است كه به هيچ كس دل نمى ‏بندم ؛ حتى به خانواده خودم تا جايى كه اگر مدتى آنها را نبينم جاى خالى آنها را احساس نمى ‏كنم؟ اما از پنج ماه پيش با شخصى آشنا شدم كه وجودش به من آرامش مى ‏دهد و با حضور او، مى ‏توانم روزهاى تلخ زندگى را بهتر سپرى كنم! روزهاى اول حضورش را براى تنوع زندگى جالب مى ‏ديدم ؛ اما بعد از مدت كوتاهى به او وابسته شدم و هر روز اين وابستگى بيشتر از روز قبل مى ‏شود در اين مدت به همه چيز فكر كرده ‏ام: به باهم بودن و جدا شدن از هم ؛ اما در اين مدت به هيچ نتيجه ‏اى نرسيده ‏ام! ما نمى ‏توانيم با هم ازدواج كنيم ؛ چون از اول با هم در اين مورد صحبت كرده ايم كه شرايط ما براى ازدواج مساعد نيست و هر دو نيز قبول كرده ‏ايم. از طرفى فكر جدايى من را هر روز بيشتر عذاب مى ‏دهد ؛ به هيچ صورت نمى ‏توانم خودم را قانع كنم كه او را فراموش كنم و اين مسئله روى درس ‏هاى من اثر منفى ‏گذاشته است: ترم قبل اكثر نمره ‏هايم را خيلى پايين گرفتم، در اين زمينه من را راهنمايى كنيد ؛ ولى خواهش مى ‏كنم حرفى از جدايى نزنيد.

از من مى ‏خواهد مدتى با او دوست باشم

دخترى هستم 24 ساله، چند وقت پيش با پسرى آشنا شدم. او اهل… است ؛ در رشته… به تحصيل اشتغال دارد. او كه سه سال از من كوچك ‏تر است، پسرى مؤمن و فهميده مى ‏نمايد و درباره آينده ‏اش افكار خوبى دارد. او از من مى ‏خواهد مدتى كه اينجا هستم، با او دوست باشم. از تجربه ‏هاى زندگى ‏ام برايش بگويم. به يكديگر در مشكلات كمك كنيم و بعد از تمام شدن درس از همديگر جدا شويم ؛ او خيلى به من محبت مى ‏كند و احساس مى ‏كنم به من علاقه دارد. به قول خودش، مى ‏گويد: چيزى را آسان به دست نياوردم كه آسان از دست دهم. من اين جور روابط را كه پايانش جدايى است، دوست ندارم ؛ امّا وقتى با او هستم، احساس خوشبختى مى ‏كنم. البتّه ته دلم ناراضى ‏ام. احساس شرم و گناه و عذاب وجدان دارم. از حركات و حرف ‏هايش مى ‏فهمم كه بى ‏رحم نيست و ديگران را نمى ‏رنجاند ؛ امّا چرا چنين مى ‏كند، نمى ‏دانم. او حتّى براى ديدنم، مرا صيغه كرده تا روابط ما سالم باشد. او مى ‏گويد: وقتى با تو هستم، كمتر گناه مى ‏كنم. تو باعث مى ‏شوى ثواب كنم و بيشتر به خدا نزديك شوم. گاه فكر مى ‏كنم شايد مى ‏خواهد با اين حرف ‏ها مرا امتحان كند. اگر عاقبت اين جور روابط ازدواج باشد، حاضرم پايش بايستم تا درسش تمام شود و از حريم خودم هم تجاوز نمى ‏كنم. هميشه از خدا مى ‏خواستم زودتر ازدواج كنم تا در اين جامعه آلوده نشوم. حال خداوند كسى را سر راهم قرار داده كه من واقعاً او را مرد زندگى مى ‏بينم. آدم ‏ها وقتى ازدواج مى ‏كنند، نصف دينشان كامل مى ‏شود و ديگر به خود اجازه هر كارى نمى ‏دهند. خواهش مى ‏كنم راهنمايى ‏ام كنيد. نمى ‏دانم چه كنم.

دوستى و دين دارى

اگر دوست شدن با يك دخترى، باعث شود كه او با حجاب و سنگين شود و دست از كارهاى خود بردارد، آيا شرعى است كه اين كار را انجام دهم؟

اطمينان به همديگر

مى ‏خواستم بدانم از لحاظ اخلاقى، رابطه پسر و دختر چگونه بايد باشد؟ چگونه يك دختر مى ‏تواند با همجنس خود دوست باشد ؛ ولى با وجود سلامت اخلاقى و اجتماعى، اجازه ندارد با يك پسر دوست شود ؛ يعنى چرا جامعه، از نظر اخلاقى اين رابطه را – حتّى اگر طرفين هيچ ‏گونه نظر سوء به هم نداشته باشند و فقط در حد آنچه جامعه و اسلام مى ‏پذيرند با هم رابطه برقرار كنند – مطرود مى ‏داند. اگر دختر از خودش و طرف مقابل اطمينان كامل داشته باشد و هيچ يك از طرفين از جاده عصمت و تقوا دور نشوند، ارتباط چه صورت دارد؟!

مخالفت خانواده

. به ازدواج با كسى سخت علاقه ‏مندم ؛ ولى خانواده ‏ام مخالفت مى ‏كنند! چگونه با او ارتباط برقرار كنم و حرف دلم را به او بگويم و خانواده ‏ام را راضى سازم؟

شناخت همديگر

آيا ممنوع بودن ارتباط دختر و پسر موجب عدم شناخت قبل از ازدواج و سرانجام جدايى نمى ‏شود؟

ارتباط تلفنى

با پسرى دوست هستم كه به دليل نداشتن شرايط مناسب پسر براى ازدواج، نمى ‏توانيم با هم ازدواج كنيم و حدود دو سال است كه تلفنى با هم ارتباط داريم و شديدا نياز جنسى داريم، بايد چه كار كنيم؟ البته به طور حضورى هم همديگر را ديده ‏ايم ؛ ولى رابطه ‏اى نداشته ‏ايم. در ضمن مى ‏خواستم بدانم وقتى از طريق تلفن تحريك مى ‏شويم و رطوبتى از ما خارج مى ‏شود، چه حكمى دارد؟ شرمنده ‏ام از اين سؤال و متشكر مى ‏شوم اگر جوابم را واضح بدهيد. در ضمن مى ‏دانم كه فرم ‏هاى صيغه موقت هم هست، ولى من نمى ‏خواهم از اين فرم ‏ها استفاده كنم و از آبروريزى و يا خبردار شدن خانواده و اطرافيان مى ‏ترسم. خواهش مى ‏كنم مرا راهنمايى كنيد.

اظهار محبت

اگر يك دختر، پسرى را دوست داشته باشد ؛ چگونه محبت خود را به او تفهيم كند كه براى پسر سوء تفاهم نشود؟

همكارى دختر و پسر

آیا ارتباط صمیمى بین دختر و پسر در هنگام همكارى یا میهمانى اشكال دارد؟