تقویت روحیه نیروها

مقدمه: حاج احمد متوسّلیان تمام هم و غم خود را نسبت به توجیه نیروها و رفع کسالت و افت شدید روحیه بسیجیان تحت امر خود بخرج داد و در روز جمعه 31 اردیبهشت 1361 در جمع نیروهای گردان مقداد چنین با کلام خود تأثیر گذاری کرد: «… حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل […]

مغزهای خسته

با اتمام مرحله‌ی دوّم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ی سوّم عملیات الی بیت المقدس – در بیستم اردیبهشت 1361 – دیگر همه چیز به نبرد پایانی موکول می‌شود. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ی عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها، به گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری […]

مصاف در دژ مرزی

ساعتی پس از حرکت گردان‌ها به سمت اهداف از پیش تعیین شده، حسن باقری فرمانده‌ی قرارگاه عملیاتی نصر با احمد متوسّلیان تماس می‌گیرد: باقری: حاج آقا، سلامٌ علیکم. متوسّلیان: قربان لطف شما، سلامٌ علیکم. باقری: خدا ان‌شاء‌الله شما را برای اسلام حفظ کند. در جریانِ آن بالا [پیشروی نیروهای قرارگاه فتح] هم هستید یا نه؟! […]

ابر رحمت الهی

ساعتی پس از غروب آفتاب روز پنج‌شنبه شانزدهم اردیبهشت 1361 گردان‌های خط‌شکن محور عمکلیاتی سلمان حرکت خود را به سمت هدف آغاز کردند.وپ این در حالی بود که هیچ نشانه‌ای از ابر در آسمان صاف و پر ستاره‌ی منطقه دیده نمی‌شد. امّا به ناگاه ابری تیره و تار، آسمان غرب جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر […]

نبرد در دشت‌های ظاهری

عملیات «الی بیت المقدس» در 9 اردیبهشت 1361 جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ 27 در قالب دو محور عملیاتی با نام‌های محرم و سلمان کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ی گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور […]

حزب الله می‌جنگد، می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد!

کمبودها و معضلات لجستیکی تیپ 27 کماکان اصلی‌ترین دغدغه‌ی فرماندهان به حساب می‌آمد. به نحوی که احمد متوسّلیان برای تأمین سلاح گردان‌ها، از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد. در نامه‌ای از او، خطاب به تدارکات سپاه منطقه 8 خوزستان می‌خوانیم: بسمه تعالی به: تدارکات سپاه منطقه 8 از: تیپ 27 محمّد رسول الله (صلّی الله علیه […]

پیشرفت بسیار عجیب

تیپ 27 در عملیات فتحِ مبین به صورت عالی و خوبی عمل کرد. مهم‌ترین علّتی که این موفقیت می‌تواند داشته باشد، ناشی از این مزّیت بود که کادرهای رهبری کننده‌ی این تیپ دارای تجربیات زیادی بودند… برادرمان احمد متوسّلیان حدود سه سال است که در منطقه‌ی عملیاتی کردستان حضور داشته و حدود سه ماه است […]

کسی حق ندارد یک قدم هم عقب برود

تصرّف مواضع توپخانه‌ی سپاه چهارم ارتش بعث در مرحله‌ی اوّل، مقابله با پاتک‌های سنگین تانک‌های لشکر 10 زرهی دشمن در دشت عبّاس، تسخیر شگفت‌انگیز سایت‌های 4 و 5 و ارتفاعات ابو صلیبی‌ خات در عمق مواضع لشکر 1 مکانیزه‌ی دشمن و نهایتاً تصرّف قرارگاه مقدّم فرماندهی سپاه چهارم ارتش بعث در برقازه و عنقریب به […]

فتح مبین

حسین همدانی؛ از مسؤولین ارشد شناسایی محور عملیاتی بِلِتا، که خود آن روز شاهد این واقعه بود، می‌گوید: «… درست همان چیزی در برابر چشمان ما رخ داد که همواره نگران وقوع آن بودیم. تندی احمد، امری نبود که از آن بی‌خبر باشیم. جسته، گریخته چیزهایی می‌دانستیم. و حالا از نزدیک شاهد تندی احمد بودیم، […]

غرور جریحه‌دار شده

«… یک روز به اتفاق حاج احمد، سوار بر تویوتا داشتیم به سمت منطقه‌ی بلتا می‌رفتیم. بعد از عبور از پل کرخه، با رسیدن به آن قسمتی که باند فرود اضطراری قرار دارد، دیدیم که برادر وزوایی، نیروهای گردان حبیب بن مظاهر را سوار بر وانت تویوتاهای گردان به حرکت درآورده و به خلاف جهت […]

امام همه مسلمین

«… در ایّام حج با احمد متوسّلیان و همّت یک تیم تبلیغاتی درست کردیم. مدام می‌رفتیم توی بعثه‌ها و چادرهای حجاج کشورهای اسلامی و با حاجی‌ها حشر و نشر داشتیم؛ خصوصاً با تیپ‌های جوان و فرهنگی آن‌ها. یک روز، سه نفری رفتیم به جمع حاجیان مصری. آن‌جا چند جوان تحصیل کرده را پیدا کردیم و […]

حاجی روی تک تک افراد حساس بود

تا آن موقع اصلاً نام برادر احمد را هم نشنیده بودم. وقتی به آن‌جا رسیدیم به ما گفتند فرمانده این جا برادر احمد است. بچّه‌هایی که با هم اعزام شده بودیم را به مناطق مختلف اعزام کردند، دل کندن از دوستان و همشهریان برایم سخت بود. به خصوص این که در شهری غریب و در […]

آذوقه برای مردم فقیر

خُب کردستان یک منطقه‌ی سُنی نشین بود که در طول سال‌های متمادی، مردم‌شان توسط رژیم شاه تحقیر شده بودند. به همین خاطر در مقابل آن رژیم ایستاده بودند و برای خودشان حزب‌های سیاسی درست کرده بودند. شاید به همین دلیل بوده که همیشه یک سرتیپ ارتشی، استاندار کردستان می‌شد و بدترین ظلم‌ها از جمله ظلم […]

فرمانده سپاه مریوان

وقتی به همراه چند نفر به مریوان رفتم و از نزدیک با کارهای او آشنا شدم، دیدم همه‌ی آثار وجودی یک آدم سلحشور، آزادی‌خواه، مردم دوست، منضبط و جامع الاطراف، در وجود اود دیده می‌شود. او ظاهراً فرمانده سپاه مریوان بود، امّا همه کاره‌ی شهر محسوب می‌شد. در هاله‌ای از غبار، ص 58.