غارت و آتش زدن خیمه ها 9

شیخ مفید از حمید بن مسلم نقل می‌کند: به خدا قسم برخی از زنان و دختران را می‌دیدم که بر سر غارت لباس‌هایش نزاع بود. به علیّ بن الحسین (ع) رسیدیم که به شدّت بیمار بود و روی فرشی نشسته بود. گروهی با شمر بودند. به او گفتند: آیا این بیمار را نمی‌کشی؟ پیش خود […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 8

سیّد بن طاووس گوید: بدان که اواخر روز عاشورا اهل بیت امام حسین (ع) و دختران و کودکان به اسارت دشمنان درآمدند. اندوهگین و گریان بودند و تا آخر آن روز در چنان خواری و شکستگی بودند که به قلم نمی‌آید. آن شب را به صبح آوردند، در حالی که حامیان و مردان خود را […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 7

سیّد بن طاووس از قول راوی نقل می‌کند: دختری از طرف خیمه‌گاه امام حسین (ع) آمد. مردی به او گفت: دختر! سرورت کشته شد! آن دختر گوید: شیون‌کنان پیش زنان رفتم. آنان هم رو در روی من ایستاده به فغان پرداختند. راوی گوید: آن گروه در غارت خیمه‌های خاندان رسالت به مسابقه پرداختند، حتّی جامه‌ها […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 6

ابن جوزی گوید: یکی از آنان جامه‌ی فاطمه دختر امام حسین (ع) را برداشت. دیگری زیورهایش را و زنان و دختران را لخت کردند.     قال ابن الجوزیّ: و أخذ ملحفة فاطمة بنت الحسين (ع) واحد و أخذ حليّها آخر و عروا نساءه و بناته من ثيابهنّ.[1] [1]– تذکرة الخواص: 228.

غارت و آتش زدن خیمه ها 5

شیخ  صدوق با سند خود از فاطمه دختر امام حسین (ع) روایت می‌کند: غانمه وارد خیمه‌ی ما شد. من دختر کوچکی بودم که دو خلخال طلایی در پاهایم بود. او می‌کوشید آن‌ها را از پایم درآورد و در همان حال می‌گریست. گفتم: چرا گریه می‌کنی ای دشمن خدا!؟ گفت: چرا گریه نکنم، در حالی که […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 4

محمّد بن سعد گوید: مردی از اهل عراق، با حالت گریه زینت‌های دختر امام حسین، فاطمه را می‌گرفت. وی گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: دختر پیامبر را غارت می‌کنم، گریه نکنم؟ گفت: پس واگذار. گفت: می‌ترسم دیگری آن را بردارد.     قال محمّد بن سعد: و أخذ رجل من أهل العراق حُلیّ فاطمة بنت […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 3

ابن نما گوید: آن‌گاه به غارت خانواده و همسران امام حسین پرداختند، روسری از سرها و انگشتر از انگشت‌ها، گوشواره از گوش‌ها و خلخال از پاها درآوردند. مردی از سنبس پیش دختر امام حسین (ع) آمد و چادر از سرش برگرفت و آنان بی‌لباس ماندند. دستخوش باد حوادث و بازیچه‌ی دست‌های تقدیر و اندوه‌های بزرگ […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 2

ابن شهر آشوب گوید: شمر به طرف خیمه‌ها رفت، هر چه یافتند، غارت کردند، حتّی گوش امّ کلثوم به خاطر یک حلقه، بریده شد.     قال ابن شهر آشوب: وَ قَصَدَ شِمْرٌ إِلَى الْخِيَامِ، فَنَهَبُوا مَا وَجَدُوا حَتَّى قُطِعَتْ أُذُنُ أُمِّ كُلْثُومٍ لِحَلْقَةً.[1] [1]– المناقب 4: 112.

غارت و آتش زدن خیمه ها 1

خوارزمی گوید: دشمنان آمدند و خیمه‌گاه را محاصره کردند. شمر هم با آنان بود. گفت: وارد شوید و لباس‌هایشان را غارت کنید. آن گروه وارد شده و هر چه در خیمه بود برداشتند. حتّی گوشواره از گوش امّ کلثوم خواهر امام حسین (ع) هم درآوردند و گوش او را زخمی کردند. بر سر لباس‌هایی که […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 8

علّامه‌ی مجلسی به نقل از برخی از منابع، از سعید بن مسیب چنین آورده است: چون سرور و مولایم حسین (ع) شهید شد و مردم سال بعد به حج رفتند، خدمت امام سجّاد (ع) رسیدم و پرسیدم: ایام حج نزدیک است، چه فرمان می‌دهید؟ فرمود: با نیت خود برو و حج بگزار. حج انجام دادم. […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 7

خوارزمی گوید: مردی نابینا و بی‌دست و پا را دیدند که می‌گفت: خدایا از جهنّم نجاتم بخش. گفتند: عقوبتی بر تو نمانده است؛ تو نجات از آتش را می‌خواهی؟ گفت: من در زمره‌ی کسانی بودم که در کربلا با حسین (ع) جنگیدند. چون وی کشته شد، شلوار و بند خوبی بر وی دیدم. این پس […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 6

 سیّد بن طاووس از ابن رباح نقل می‌کند: مرد نابینایی را دیدم که شاهد شهادت حسین (ع) بود. علّت نابینایی‌اش را پرسیدم، گفت: من روز عاشورا شاهد شهادتش بودم ولی نه نیزه‌ای زدم و نه شمشیری و نه تیری افکندم. چون کشته شد، به خانه‌ام برگشتم و نماز عشا را خواندم و خوابیدم. در خواب، […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 5

 ابو مخنف گوید: کندی کلاهخود امام را برداشت و پیش همسرش برد و گفت: این کلاهخود حسین (ع) است؛ خونش را بشوی. زنش گریست و گفت: وای بر تو! حسین را کشتی و سلاحش را غارت کردی!؟ به خدا دیگر تو شوهر من نیستی و نه من اهل تو هستم و دیگر من و تو […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 4

 خوارزمی گوید: کندی آمد و شب کلاه را که از جنس خز بود برداشت و چون آن را نزد همسرش امّ عبدالله برد تا خونش را بشوید، زنش گفت: آیا جامه‌ی پسر دختر پیامبر را غارت می‌کنی و به خانه‌ام می‌آوری؟ برو بیرون! خدا قبرت را پر از آتش کند! گویند: دستانش خشک شد و […]