پژوهشی درباره زیارتهای جامعه

در میان زیارتنامه های مأثور، زیارتهایی وجود دارد که به زیارات جامعه مشهور است. این زیارتنامه ها را بدان سبب جامعه خوانده اند که متن آنها به گونه ای تنظیم و آموزش داده شده است که می توان با خواندن یکی از آنها هر یک از امامان(علیهم السلام) را از دور یا نزدیک زیارت کرد. بنابراین، این گونه زیارتها ویژه امام یا مکان یا زمانی خاص نیست. زیارتنامه هایی که چنین خصوصیتی دارد بسیار است. در این مقاله برخی از این زیارتنامه ها مورد بررسی قرار می گیرد.

کتاب علی

ترديدى نيست كه امام على عليه السلام آنچه را از رسول خدا صلى الله عليه و آله فرا مى گرفت، نگارش مى كرد . و از اين نگاشته ها ، با عناوين گوناگون در منابع حديثى و تاريخى ياد شده است . تعابيرى چون : كتاب على ، صحيفة فى قراب السيف ، صحيفة أمير المؤمنين ، كتاب رسول اللّه ، الجامعة و . . . در احاديث منقول ، بر اين امر گواهى مى دهد. بجز اين تعبيرها ، در روايت هاى ديگرى نيز از مسئله كتابت حضرت امير سخن رفته است كه نمونه اى از اين روايات عبارت اند از:

امام‌ شناسی از منظر حکمت متعالیه

در مکتب تشیع، امامت یکی از اصول مسلم اعتقادی است. این اصل در ردیف مقام نبوّت جای دارد. متفکران و اندیشمندان زیادی همواره در طول تاریخ تشیع، در قالب مکاتب فلسفی و کلامی به اثبات و تبیین این اصل پرداخته‌اند. آن‌ها ویژگی‌های دارنده این مقام را به طور مفصل تفسیر کرده‌اند. در همین راستا، حکمت متعالیه به عنوان یکی از مکاتب مهم فلسفی در جهان اسلام به تبیین و تحلیل شئونات و جایگاه امامت پرداخته است. پیروان این مکتب که در رأس آن صدرالمتالهین شیرازی است، مباحث مهمی را حول این محور تفسیر کرده‌اند. از جمله این مسایل می‌توان به اثبات اصل امامت به عنوان یکی از مبانی اعتقادی، عینیت مقام امامت، وجود امام و ضرورت عقلی آن، نص بر امامت، شیوه تعیین و انتصاب وی، بیان مبنای فلسفی اوصاف امام و پیوند این اوصاف با امام و عدم امکان قطع رشته امامت از روی زمین اشاره کرد.

نقد و بررسی کتاب « قرآن کريم: ترجمه، توضيحات و واژه نامه »

لزوم آشنایی هرچه بیشتر مسلمانان نسبت به جایگاه و مقام والا و مفاهیم آیات قرآن بر کسی پوشیده نیست. با توجه به این که این کتاب عظیم  الشأن طبق بیان خود در شناخت مفاهیم بلند و معارف متعالیش به مبیّن الهی نیاز دارد[1]، جایگاه مبیّنان آن نیز باید روشن باشد. حضرت سیدالساجدین علیه السلام در صحیفه سجادیه[2] به درگاه خداوند متعال عرضه می دارند: «اللّهمَّ أنزَلتَهُ عَلی نبیّکَ مُجملاً و ألهَمتَهُ عِلم عجائبِهِ مُکمَّلاً و ورًَثتَنا علمَه مفسَّراً».

وضعيت شيعيان هند

حجةالاسلام والمسلمین دکتر محمد حسن مظفری، استاد دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و نماینده فرهنگی سابق ایران در چند کشور شرق آسیاست.
با توجه به حضور فعال و با سابقه ایشان در عرصه های فرهنگی ـ علمی کشورهایی همچون هند، پاکستان و سریلانکا و نیز مطالعات و تألیفاتی که در این حوزه ها داشته اند، بر آن شدیم تا در باب «وضعیت شیعیان هند» با ایشان به گفت وگو بنشینیم که متن ذیل حاصل این نشست می باشد.

شخصيت شناسی علامه سيدمحمد قلی موسوی لکهنوی

حدود دو قرن است که نام و یاد علامه کبیر سید محمد قلی موسوی و فرزندان، نوادگان، خاندان و نیاکانش در بلاد هند و دیگر کشورهای اسلامی، آوازه افکنده و بیت اصیل و شریف او، از بیوت پرافتخار شیعه در عالم اسلام است.
سیدمحمد قلی و فرزندانش در زمانی می زیستند که هجوم به باورها و عقاید شیعه، به اوج خود رسید و مولوی عبدالعزیز دهلوی (م 1239ق) با نگارش تحفه اثنا عشریه، به ردّ و نقد مذهب حقّه امامیّه برخاست و با عباراتی سخیف و خالی از برهان و آکنده از تهمت و دروغ، به شیعه حمله کرد. وی با کتابش، خدمتی بزرگ به استعمار بریتانیا ـ که در پی غارت ثروت و منابع عظیم انسانی و مالی به هندوستان آمده بود ـ نمود. با گذشت زمان و ترجمه و تلخیص این کتاب به زبان های اردو و عربی، نیروهای عظیم امّت اسلامی، دچار تفرقه و اختلافی شدند که همچنان ادامه دارد. وی، این کتاب را پیش از بحث با علمای شیعه منتشر کرد. در این زمان مردان حق و رجال حقیقت، مانند: میرزا محمد دهلوی (صاحب نزهة اثناء عشریه) و سید محمد قلی موسوی و فرزندش میرحامد حسین (صاحب عبقات) به پا خاستند و از ساحت مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام مردانه دفاع کردند؛ آنان حق را آشکار ساختند و کتاب های عظیم و جاودانه  ای مانند: تشیید المطاعن و عبقات الانوار را پدید آوردند.
این مقاله، به شرحِ زندگی علامة بزرگ و فقیه و متکلم سترگ شیعه آیة الله العظمی سید محمدقلی موسوی لکهنوی می پردازد. شخصیتی که هنوز ـ بعد از دویست سال ـ اثرِ نَفَسِ شریفش در شهر «لکهنو» باقی است. خانواده اش همچنان پرچمدار علم و فقاهت هستند و کتاب هایشان، پرتو افکن حق و حقیقت. نام و یادشان جاودانه باد.

روابط اهل سنت شبه قاره با شیعه در حوزه سیاست و اندیشه

شبه قاره هند یکی از قطب های جمعیتی و اندیشه ای جهان اسلام است. تنوع مذاهب مختلف فقهی و کلامی از ویژگی های دینی منطقه شبه قاره است؛ اما آن چه این منطقه به ویژه پاکستان را از سایر مناطق اسلامی جدا می کند، روش های خشونت آمیز و تکفیری مذاهب مختلف در برخورد با یکدیگر است. به همین سبب، این منطقه، هرچند جمعیت بسیاری از مسلمانان را در خود جای داده است، اما همواره یکی از نا امن  ترین و بی  ثبات ترین مناطق جهان اسلام شمرده می  شود. ریشه این نا آرامی ها و اختلافات نیز بیشتر مذهبی بوده است؛ جریان های افراطی و تند، به جای استدلال، حکمت و موعظه، به روش های خشونت  بار روی آورده  اند و در این میان، شاید شیعه، مهم ترین قربانی این خشونت  ها باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که در طول چند سدة اخیر، تعاملات اهل سنت شبه قاره با شیعیان، در دو حوزة سیاست ( حکومت) و اندیشه چگونه بوده است و آیا روش برخورد و تعامل تمامی مذاهب و جریان های فکری اهل سنت با شیعیان به یک گونه است؟
از این رو «تاریخ ورود اسلام به شبه قاره» به عنوان مقدمه در نظر گرفته شده است؛ سپس نوع روابط حکومت های مختلف در هند با شیعه و پس از آن، جریان ها و نحله های مختلف مذهبی اهل سنت شبه قاره و تعامل هریک با شیعیان، در حوزه اندیشه و عمل، مورد بررسی قرار گرفته است.[1]

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

وراثت اصطفائی مقامات الهی

یکی از دلایل عمدة حجیت اهل بیت علیهم السلام و ولایت آنان بر دین و امت، ارث بردن ایشان از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است؛ به طوری که اصل وراثتِ مقامات و مناصب الهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، این ولایت را برای اهل بیت علیهم السلام اثبات می  کند.
در آیة شریفة «النَّبِيُّ أوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا اْلأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إلاّ أنْ تَفْعَلُوا إلى أوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا كانَ ذلكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُورًا»،[1] خداوند متعال ضمن اشاره به ولایت عامة پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر امت، این نکته را بیان می دارد که اولوا الارحام از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در دستیابی به این مقام و منصب (ولایت بر امت) نسبت به مؤمنین ـ خواه از مهاجرین و خواه از انصار ـ اولویت دارند.[2]
نکته  ای که باید به آن توجه نمود این است که اهل بیت علیهم السلام ـ غیر از مقام نبوت و رسالت ـ وارث همة مقامات الهی، غیبی، اعطایی و لدنی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستند و این مسئله، منافاتی با وراثت اموال که از مفهوم لفظ وراثت برداشت می  شود ندارد.
در مصادیق آن چه که انبیا به ارث می  گذارند بین اهل سنت و امامیه اختلاف زیادی وجود دارد؛ چنان که برخی آن را فقط در علم و نبوت خلاصه کرده  اند و برخی نیز میراث پیامبران را همانند میراث سایر مردم ـ یعنی هر آن چه که از مورّث به وارث منتقل می  شود اعم از اموال و حقوق قابل انتقال ـ پنداشته  اند. اما قول صحیح آن است که ارث را شامل تمامی موارد فوق بدانیم؛ طوری که هم مقامات معنوی را دربرگیرد ـ مثل علم و نبوت ـ هم شئون مالی را و هیچ دلیلی که ارث را مخصوص یکی از این دو دسته بدانیم وجود ندارد.
در این نوشتار، ابتدا اقوال فریقین را در این باب ذکر می کنیم و سپس با استفاده از آیات قرآن، نظریة امامیه را در مسألة وراثت انبیا به اثبات می  رسانیم.

مواجهه فلاسفه و عرفای مسلمان با اشکال جبر برخاسته از علم پیشین الهی

از منظر فلاسفه و عرفای مسلمان، علم جزئی و تفصیلی، یک صفت حقیقیة ذات اضافه محسوب می‌شود؛ لذا برای تحقّق علم، گریزی از لحاظ کردن نحوه‌ای ثبوت برای معلومات نیست. چون این دیدگاه، ذات اضافه بودن را در گوهر و حقیقت علم، مندرج می‌داند، طبیعتاً حکم می‌کند که علم خداوند متعال نیز ذات اضافه بوده، اثبات علم الهی بدون لحاظ نحوه‌ای تحقّق برای معلوم، مردود است. امّا قائل شدن به هر نوع ثبوت برای فعل اختیاریْ پیش از انجام، به معنای نقض سلطة فاعل بر فعل خویش و در حقیقت، نفی اختیار واقعی است. این‌جاست که اشکال «جبر برخاسته از علم الهی»، در دیدگاه فلسفی- عرفانی بروز و ظهور ویژه‌ای می‌یابد. مقالة حاضر بر آن است تا با دقّت در «ذات اضافه دانستن علم» و سپس نقد و بررسی راه‌حلّ‌های فلسفی- عرفانیِ بیان شده برای سازگار نمودن علم پیشین الهی و اختیار، ناکارآمدی این راه‌کارها را نشان دهد، و تأکید نماید که تنها راه برون رفت از این اشکال، نفی عنصر اضافه و نسبتِ علمی، از علم خداوند متعال است.

تبیین و دفاع امام رضا علیه السلام از معارف الهی در تقابل با نهضت ترجمه و آراء متکلمان

یکی از اهداف مهم پیامبران الهی و أئمّة اطهارedfr تبیین مسائل و معارف دینی و بیان حق و باطل و روشن کردن پیروان آن دو است. همه امامانedfr این امر مهم را با در نظر گرفتن شرایط عصر خویش همواره عملی کرده­اند. امام رضا علیه السلام با شرایط ویژه­ای در عصرشان به خاطر ترجمه فلسفه و ترویج آن توسط دستگاه وقت روبرو بود، و در مناظرات فراوانی که برای تضعیف مقام علمی آن حضرت ترتیب یافته بود، به این دو امر با تلاش کامل و دقت تمام عمل نمود.

آغاز نبوّت

درباره زمان آغاز نبوّت پيامبر اسلام 9 بين دانشمندان مسلمان، اختلاف نظر وجود دارد. عدّه‌اى را نظر بر اين است كه آغاز نبوّت پيامبر 9 در سنّ چهل سالگى بوده است و بعضى اين زمان را از بدو طفوليّت و پايان دوره شيرخوارگى مى‌دانند. عدّه‌اى نيز با استناد به حديث «كُنْتُ نَبِيّآ و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»، آغاز نبوّت پيامبر 9 را قبل از خلقت آدم 7 دانسته‌اند. مسئله اين تحقيق آن است كه زمان آغاز نبوّت پيامبر اكرم 9 كِى بوده و آيين ايشان قبل از بعثت چه بوده است.

حقوق مسلمين؛ موسوعه قانونى در ارتباط با مسلمانان شيعى

اين گفتار، ترجمه مقدّمه امِده كِرى بر ترجمه فرانسوىِ كتاب شرايع الاسلام محقق حلّى است. كِرى ـ كه در اواخر قرن 19 ميلادى، اين ترجمه را به سامان رسانده ـ در مقدّمه خود، به تاريخ فقه و حقوق اسلامى اشاره مى‌كند، ازجمله: شيخ مفيد، شيخ طوسى، سيد مرتضى. سپس به تفصيل در مورد شرح حال محقق حلّى و شناسايى كتاب شرايع الاسلام مى‌پردازد. نگاه خاصّ برون‌دينى به فقه شيعى را در اين گفتار مى‌توان يافت.