آیا آموزه های دینی باعث انزوا می شود؟

آیا این آموزه‌های دینی که آدم مثلاً مرگ را خیلی نزدیک ببیند،‌ همین چیزهایی که تا الآن حضرت امیر به عنوان صفات خود ذکر کرده است، مرگ را نزدیک ببیند، خود را در منزل مردگانی بداند که تا دیروز این‌ها بودند، حالا من نشستم فردا هم من می‌روم به آن‌ها ملحق می‌شوم، آیا این باعث […]

شکر نعمت خداوند در هرحال

پیغمبر اکرم این‌طور بود که وقتی به او یک نعمتی رو می‌کرد، همیشه شکر می‌کرد. یک حادثه‌ی خوبی، یک مهمان خوبی، یک نعمتی به او می‌رسید می‌‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلیَ هَذا ألامر» وقتی نعمت از او گرفت می‌شد، می‌گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلیَ کُل حال» در هر حال شکر.  رضوان خدا و رحمت خدا بر یکی […]

خاطره ای از حضرت امام (ره)

یک استادی بود -خدا او را رحمت بکند- ایشان می‌گفت: وقتی یک جنس قیمتی، مثلاً یک قوری عتیقه، جنس خیلی قیمتی اگر فرزند شما این را بیندازد و بشکند، یک موقع پیش شما می‌آید، به شما می‌گوید: این شکست، این‌طور خبر می‌دهد. ممکن است شما دو تا سیلی هم به او بزنید که شکست! خوب […]

زندگی سخت امیرالمؤمنین علیه السلام و قرض کردن پول

حضرت امیر و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) دارد که دو روز هیچ چیزی نخورده بودند، فقیرانه زندگی می‌کردند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) آمد یک پولی را از شخصی قرض کرد. هوا بسیار گرم بود، در کوچه داشت برمی‌گشت به سمت منزل می‌آمد، به مقداد برخورد کرد. دید مقداد بسیار پریشان است، از چهره‌ی او […]

چرا کنیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «ابوالقاسم» است؟

در علل الشّرایع مرحوم شیخ صدوق است، یک کسی آمد از امام رضا (علیه السّلام) پرسید: آقا چرا به پیغمبر ابو القاسم می‌گویند؟ کنیه‌ی پیغمبر ابو القاسم است. برای چه به پیغمبر ابو القاسم می‌گویند؟ امام رضا ابتدا یک جوابی مناسب فهم این طرف داد. فرمود: چون پیامبر فرزندی به نام قاسم داشت، از این […]

کرم امام رضا علیه السلام

یک کسی خدمت امام رضا (علیه السّلام) رسید، گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانواده‌ی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه السّلام) بود، یک شاخه‌ی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجّب شد. گفت: آقا من انگور […]

خاطره ای از مرحوم آقا جمال گلپایگانی

مرحوم آقا جمال گلپایگانی در نجف بود، مرجع تقلید بسیار با عظمت. با آقای بروجردی بسیار دوست بوده است. یکی از شاگردهای ایشان در مشهد می‌گوید: من در دوران کهنسالی به خدمت آقا رفتم، مریض بود، پروستات و چند مرض مختلف داشت. مریض بود، از جهت فقر، فقر داشت، قرض داشت. می‌گوید: من رفتم و […]

بهانه خدا برای بردن انسان به بهشت

اصلاً خدا برای بردن به بهشت بهانه می‌گیرد. چقدر ساده گرفته است «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ» آن وقت اگر این اتّفاق در زندگی رخ داد، شاکر نعمت‌های خدا شدیم، آدمی که شاکر باشد دو تا ثمره دارد. یک ثمره ی آن این است که آرامش پیدا می‌کند. این آدم‌هایی که مدام […]