دست برنداشت تا مطمئن شود!

سر قضیه‌ی کوه «کله قندی» برایم ثابت شد که باید مسئولیت مهمی داشته باشد. آقای قربانی می‌گفتند که دوازده روز بود عملیّات اصلی تمام شده و دشمن در محاصره بود. امّا فریدون دست بردار نبود. دوازده شب تمام، پای کوه خوابیده بود تا مطمئن شود دشمن تجدید قوا نکرده و  کاملاً سرکوب شده است. توسط […]

قدرت طراحی

در مقابله با ضد انقلاب و اشرار، بنده خاطره‌ای از ایشان به یاد دارم و آن زمانی بود که در حاشیه‌ی نوار مرز زابل، چندین بلدوزر و گریدر و غیره به لایروبی دهانه‌ی ورودی رودخانه‌ی هیرمند مشغول بودند که متأسفانه گروهی از ضدانقلابیون و اشرار، با همکاری نیروهای دست نشانده‌ی روس و خلقی‌ها در افغانستان، […]

خنثی کردن کمین

کاوه جلوتر از ما رفته بود که منطقه را چک کند. وقتی برگشت، دستور ایست داد. بعد هم گفت: «برمی‌گردیم». برگشتیم توی مقر، گفت: «برین استراحت کنین.» انتظارش را نداشتیم. راحت کنار نمی‌آمدیم با مسأله، ولی کاریش هم نمی‌شد کرد؛ دستور بود و باید اجرا می‌شد. بعداًٌ شنیدم محمود آن شب همراه چند نفر دیگر، […]

مثل قهرمانان

همان موقع که محاصره بودیم و روحیه‌ی گردان بشدت پایین آمده بود، ناگهان دیدم که یک خمپاره‌ی 60 وسط اسماعیل قهرمانی و معاونش به زمین خورد. ناخودآگاه فریاد زدم: «یا ابوالفضل!» ترکش‌های خمپاره، سر و صورت قهرمانی و معاونش را مجروح کرد و صورتشان کاملاً خونین شد. در آن شرایط، اگر بچّه‌ها آنان را به […]

پلاکارد

قبل از انقلاب و در اوج تظاهرات میلیونی مردم ایران، هر روز می‌آمد داخل مغازه و شروع می‌کرد به درست کردن پرچم و پلاکارد. روی آن‌ها می‌نوشت که این کوچه بن بست است یا چند راه دیگر دارد. نوشته‌ها را وصل می‌کرد به سر کوچه تا بچه‌هایی که در حکومت نظامی گیر می‌افتند یا از […]

شگرد بجا

در طول جنگ تحمیلی همیشه رادار بندر امام و صنایع پتروشیمی ما، از اهداف مهم و استراتژیک دشمن به حساب می‌‌‌‌آمد. تقریباً هر چند روز یک بار به این اهداف حمله‌ی هوایی می‌شد. یک روز، من خلبان «آلرت» (آماده) پایگاه بودم. آژیر حمله‌ی هوایی کشیده شد. بلافاصله سوار هواپیما شدم و طبق مشخصات جغرافیایی که […]

مطالب حکیمانه در روزنامه‌ی دیواری

دشمن در طول اسارت همواره به فکر بود تا از هر ابزاری استفاده کند تا بتواند تبلیغات سوء راه انداخته و فکر و مغز اسرای ایرانی را شست و شو دهد و این چیز پنهانی نبود، بلکه آن‌ها خود بارها و بارها به زبان جاری نموده و می‌گفتند که: «ما تمام سعی خود را می‌کنیم […]

کلاس اخلاق اسلامی در اردوگاه!

یک روز فرمانده‌ی عراقی، سید را خواسته و ضمن مطرح کردن مسائل مختلف به او گفته بود: «وقتی این بچّه‌ها در حال اعتصاب بودند، ما درها را به روی آن‌ها بسته بودیم و خیالمان راحت بود، ولی حالا آن‌ها بیرون هستند و هر روز برای ما مسئله ایجاد می‌کنند و نمونه‌ی آن همان صلوات‌های بلندی […]

درک رزمنده‌ی 14 ساله

سن و سال کمی داشت، امّا خیلی باهوش و فعال بود. در حالی که فقط چهارده سال داشت، اغلب جای خود را با کسانی که صاحب زن و فرزند بود، عوض می‌کرد تا بیش‌تر در جبهه بماند و فعالیت کند. دوستانش می‌گفتند: «علی رضا همیشه به ما سفارش می‌کرد و می‌گفت: شما به درس‌هایتان برسید […]

 بیعت مکتوب

در سدّ مستقر بودیم. گروهی از رزمنده‌ها به دلیل اقامت طولانی در جبهه قصد داشتند تسویه حساب بگیرند و به پشت جبهه برگردند. لذا نزد من آمدند تا ضمن تسویه حساب، با مراجعت‌شان موافقت کنم. آن زمان جبهه‌ها نیاز به نیرو داشت و پراکنده شدن نیروها مصلحت نبود. از این رو برادر محمود را صدا […]

صاحب نظر

برای عملیّات با حاج مهدی زندی به کارخانه‌ی الحدید؛ سازنده انواع خمپاره‌ها در تهران رفتیم. اوّل ما را تحویل نگرفتند، حاج مهدی پیش مسئول کارخانه رفت و گفت: «ما بچّه‌های جبهه هستیم و آمدیم خدمت شما، چون احساس می‌کنیم باید رابطه‌ای بین استفاده کنندگان سلاح و سازندگان آن باشد.» وارد سالن که شدیم، حاج مهدی […]

تبلیغات

گاهی اتفاق می‌افتاد که ما منطقه‌ای را به سختی تصرّف می‌کردیم و اخبار آن توسط رسانه‌های داخلی و خارجی اعلام می‌شد، امّا هیچ گونه فیلم یا گزارش جامعی از منطقه‌ی عملیّات نداشتیم؛ به دلیل این‌که آتش دشمن روی منطقه، فوق العاده سنگین بود و خبرنگاران هم که معمولاً فقط برای عملیّات به منطقه می‌آمدند، با […]

تنها می‌رویم!

مخبر به سپاه راسک اطلاع داد که چند نفر ضد انقلاب قصد دارند از مرز پاکستان بگریزند. شهید جندقیان به من گفت: «آماده باش که امشب به مأموریت می‌رویم.» من گفتم: «با نیرو؟» گفت: «نه! تنها می‌رویم.» ساعت 8 شب حرکت کردیم و به منطقه‌ی مذکور رسیدم و سنگر گرفتیم. تا این‌که خودروئی مورد نظر […]

 فیض حضور

مدّت حضور بسیجی‌ها را در جبهه کم کرد. سه ماه، شد چهل و پنج  روز. بعضی‌ها مخالف بودند. می‌گفت: «این جوری، اونهایی هم که کار و گرفتاری دارند، از فیض حضور جا نمی‌مانند.» آمار گرفتیم، بررسی کردیم، تعداد بسیجی‌ها دو برابر شده بود. رسم خوبان 11- بینش و شگردها، ص 13./ هم کیش موج، ص […]