وقتی که حسین لاله می چید اینجا

وقتی که حسین لاله می چید اینجا یک پیکر قطعه قطعه را دید اینجا فرمود به خیمه بردنش ممکن نیست آدینه و عطر و گل بیارید اینجا شاعر: شفق خراسانی
از همسفران من کسی باقی نیست

از همسفران من کسی باقی نیست بر دامن شوق، دست مشتاقی نیست این شیهه ی اسب بی سوار، این شمشیر این علقمه، این مشک، ولی ساقی نیست شاعر: شفق خراسانی
ای چشم به خون خفته و ای چشمه ی اشک

ای چشم به خون خفته و ای چشمه ی اشک باران به تو می برد در این صحرا رشک از دجله نخورد آب، حتی، ماهی از علقمه سیراب نشد حتی، مشک شاعر: شفق خراسانی
ای علقمه، شرم از تو رو می گیرد

ای علقمه، شرم از تو رو می گیرد نفرین خدا تو را فرو می گیرد سیراب کن آئینه ی بازویش را وقتی که ابالفضل وضو می گیرد شاعر: شفق خراسانی
ای منتظر تو، روح طوفانی آب

ای منتظر تو، روح طوفانی آب ای عکس تو، شانه ی پریشانی آب یا علقمه را ببوس با تشنه لبی یا مهر عطش بزن به پیشانی آب شاعر: شفق خراسانی
ما آینه ی جمال رویت هستیم

ما آینه ی جمال رویت هستیم برگرد عمو، چشم به راحت هستیم هرچند در آتش عطش می سوزیم لب تشنه ی یک جرعه نگاهت هستیم شاعر: شفق خراسانی
تا پرچم سرخ عشق، بر دوش من است

تا پرچم سرخ عشق، بر دوش من است شوق ظفر و صبر، هم آغوش من است یک لحظه مرا نمی گذارد آدم این ناله ی العطش که در گوش من است شاعر: شفق خراسانی
در سایه ی خورشید جلی می رفتی

در سایه ی خورشید جلی می رفتی دنبال ولایت ولی می رفتی پشت سر دوستاره ی چون ماه تو سایه به سایه ی علی می رفتی شاعر: شفق خراسانی
در چشم کسی که روشن است از احساس

در چشم کسی که روشن است از احساس زیبایی نسترن، فریبایی یاس لبخند ستاره ها، درخشیدن ماه زیباست ولی، نه چون جمال عباس شاعر: شفق خراسانی
من حیدری ام، هیبت من صف شکن است

من حیدری ام، هیبت من صف شکن است این نیست زره به قامت من، کفن است حاشا که من از حسین بردارم دست چون غیرت ذوالفقار میراث من است شاعر: شفق خراسانی
عباسم و در پی خطر می گردم

عباسم و در پی خطر می گردم دورو بر خیمه بیشتر می گردم صد بار اگر علقمه را فتح کنم لب تشنه تر از گذشته برمی گردم شاعر: شفق خراسانی
گرم است به میراث شجاعت پشتش

گرم است به میراث شجاعت پشتش شالوده مرگ نرم شد در مشتش از شط فرات کی کند خواهش آب وقتی دریا می چکد از انگشتش شاعر: شفق خراسانی
گاهی به حضور مهر، ای ماه برو

گاهی به حضور مهر، ای ماه برو تا جاذبه ی سیر الی الله برو زینب، به طنین گام تو دلگرم است گاهی جلو خیمه ی او راه برو شاعر: شفق خراسانی
مشتاق حسین، قلب مجروحت بود

مشتاق حسین، قلب مجروحت بود این عشق، همان سفینه ی نوحت بود زیبایی و تابناکی چهره ی تو از پرتو روشنایی روحت بود شاعر: شفق خراسانی