گفتگوی امام حسین علیه السلام با کوفیان 1

شیخ صدوق گوید: امام برخاست و تکیه بر شمشیر خود داد و با صدایی رسا ندا داد: شما را به خدا آیا مرا میشناسید؟ گفتند: آری، تو پسر و نوادۀ رسول خدایی. فرمود: شما را به خدا آیا میدانید جدّم رسول خداست؟ گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا آیا میدانید مادرم فاطمه دختر پیامبر […]
خطبه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه

خوارزمی با سند خویش از عبد الله بن حسن نقل میکند: چون عمر سعد سپاه خود را برای جنگ با حسین (ع) سامان داد و هر کس را در جایگاه خود قرار داد و پرچمها را در جایگاههای خود برافراشت و حسین (ع) هم یاران خود را آراست و آنان را در جناح چپ و […]
خطبه امام حسین علیه السلام هنگام رویارویی با آنان

شیخ مفید گوید: امام اسب خود را خواست. سوار شد و با صدای بلند فریاد زد (در حالی که بیشترشان میشنیدند): ای اهل عراق، ای مردم! سخنم را بشنوید و شتاب نکنید تا موعظهای شایسته کنم و عذر آمدنم را بگویم. اگر انصاف به خرج دادید، بدین وسیله کامیابترید، وگرنه «تصمیم خود را بگیرید و […]
بی میلی امام حسین علیه السلام به آغاز جنگ

شیخ مفید از امام زین العابدین (ع) روایت میکند: دشمنان آمدند و اطراف خیمهگاه امام به جولان پرداختند. خندق پر از آتش مشتعل را دیدند. شمر با صدای بلند فریاد زد: ای حسین! قبل از قیامت دچار آتش شدهای. امام پرسید: او کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن است. گفتند: آری. امام فرمود: ای پسر […]
آمادگی عمومی در دو لشکر 4

شیخ صدوق با اسناد خود از امام صادق علیه السلام چنین روایت میکند: امام آنان را برای جنگ آرایش داد و دستور داد در گودال پشت لشکرگاه خود آتش افروختند تا از یک سو با آنان بجنگد. سوارهای از سپاه عمر سعد به نام ابن ابی جویریه چون نگاهش به آتشهای برافروخته افتاد، دست و […]
آمادگی عمومی در دو لشکر 3

بلاذری گوید: امام حسین (ع) دستور داد نی و هیزم در گودی پشت خیمهها ریختند که مثل یک نهر بود و شبانه آن را حفر کرده بودند و مثل خندق شده بود. در آن نیها و هیزمها ریختند و گفتند: صبح که شود و با ما جنگ آغاز کنند، در آنها آتش میافکنیم تا از […]
آمادگی عمومی در دو لشکر 2

دینوری گوید: امام حسین (ع) یاران خود را که 34 سواره و 40 پیاده بودند، آراست. زهیر بن قین را که بر میمنه و حبیب بن مظاهر را بر میسره گماشت. پرچم را به برادرش عباس سپرد، سپس خود ایستاد و آنان هم همراه او در مقبال خیمهها ایستادند. قال الدینوریّ: و عبّى […]
آمادگی عمومی در دو لشکر 1

دینوری نقل میکند: چون عمر سعد نماز صبح را خواند، سربازانش را آماده ساخت. عمرو بن حجاج را بر جناح راست و شمر را بر جناح چپ فرماندهی داد؛ عزرة بن قیس را فرمانده سوارهها و شبث بن ربعی را فرمانده پیادهها قرار داد. پرچم را هم به دست غلامش زید سپرد. به زید دستور […]
نصیحت بریر به کوفیان

خوارزمی گوید: حسین (ع) صبح نماز را با یاران خود خواند. اسب او را آوردند. سوار شد و همراه جمعی از یاران به سوی آن گروه رفت. پیشاپیش آنان بریر بن خضیر بود. امام فرمود: ای بریر! با اینان حرف بزن و نصیحتشان کن. بریر جلو رفت تا نزدیک آنان قرار گرفت. آنان اطراف وی […]
دعای امام در روز عاشورا 2

ابن اثیر گوید: امام حسین (ع) سوار بر مرکب خود شد و قرآنی خواست. آن را در مقابل خود گذاشت، یارانش پیش روی وی به جهاد پرداختند، دستان خود را به دعا بلند کرد و گفت: خداوندا! تو در هر گرفتاری تکیهگاه منی… قال ابن أثیر: ثمّ رکب الحسین دابّته و دعا بمصحف، […]
دعای امام در روز عاشورا 1

ابن عساکر با سند خود از ابو مخنف از ابو خالد کاهلی چنین نقل میکند: چون سپاه امام صبح کردند، امام حسین (ع) دست به دعا برداشت و چنین گفت: خداوندا! تو در هر گرفتاری تکیهگاه من و در هر سختی امید منی؛ در هر حادثه که بر من پیش آید، تو پناه و توان […]
توصیه یاران به صبر و تقوا

ابن قولویه با سند خود از امام صادق (ع) نقل میکند: حسین بن علی (ع) صبح روز شهادتش با یاران خود نماز خواند و فرمود: گواهی میدهم که به شهادت شما اجازه داده شد. پس ای گروه! تقوا داشته باشید و مقاومت کنید. قال ابن قولویه: حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي، […]
خواب دیدن امام قاتل خود را

ابن اعثم گوید: سحرگاهان امام حسین (ع) را خوابی مختصر ربود. چون بیدار شد فرمود: میدانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ سگهایی را دیدم که بر من حمله آوردهاند و مرا میدرند. در میان آنها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله میآورد. فکر میکنم آنکه قاتل من است، مردی لک و […]
امام حسین علیه السلام و سرکشی به تپهها و گردنههای اطراف

بهبهانی گوید: شبی امام حسین (ع) از خیمهها بیرون آمد و دور شد. نافع بن هلال شمشیر خود را برداشت و به سرعت خود را به امام رساند. دید که آن حضرت تپّهها و بلندیهای مشرف به خیمهگاه را بررسی میکند. به پشت خود نگاه کرد و مرا دید. پرسید: کیستی؟ نافع گفت: منم فدایت شوم! […]