شدم از پای تا سر، درد، ای اسب

شدم از پای تا سر، درد، ای اسب کشم از سینه آه سرد، ای اسب سکینه ایستاده چشم در راه ز راه خیمه ها برگرد، ای اسب شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
ز هست خویش یک سر گذشتم

ز هست خویش یک سر گذشتم بود این بیت کل سرگذشتم کند تا یوسف زهرا قبولم ز جان و چشم و دست و سر گذشتم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
دامن علقمه را باغ گل یاس یکی است

دامن علقمه را باغ گل یاس یکی است قمر هاشمیان در همه ی ناس یکی است سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکیست شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
میان آب دریا سوختم من

میان آب دریا سوختم من چو قرص آفتاب افروختم من نگاهم چون به موج آب افتاد نگه بر عکس اصغر دوختم من شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
به دریا تن در آتش و تاب دادم

به دریا تن در آتش و تاب دادم ز خون دیده لعل ناب دادم ننوشیدم ز دریا آب اما ز اشک خود به دریا آب دادم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
غم از بهر مبارک بادم آمد

غم از بهر مبارک بادم آمد زهر بیدادگر بیدادم آمد به دستم ضربت شمشیر تا خورد قلاف تیغ قنفذ یادم آمد شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
به فرقم تا عمود آهنین خورد

به فرقم تا عمود آهنین خورد تنم زخم از یسار و از یمین خورد چو هر دو دستش از پیکر جدا شد علمدار تو با صورت زمین خورد شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
تنت را بین دشمن، پاس دارم

تنت را بین دشمن، پاس دارم کنار آن دو شاخه یاس دارم همه یاران من رفتند، اما به خود گفتم که یک عباس دارم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
سکینه این من، این خون جبینم

سکینه این من، این خون جبینم نشد آب آورم ای نازنینم اگر دیدی سرم را بر سر نی جلو رو تا که اشکت را نبینم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
مقاوم ایستادم، پا فشردم

مقاوم ایستادم، پا فشردم به دریا آبرو از آب بردم ز بس از دخترت شرمنده بودم پیمبر آب داد، آما نخوردم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
برون از رگ رگ من، خون بیارید

برون از رگ رگ من، خون بیارید به قتلم روی در هامون بیارید برای آنکه زهرا را ببینم ز چشم تیر را بیرون بیارید شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
مرا از کودکی خون جگر بود

مرا از کودکی خون جگر بود هوای ترک دست و ترک سر بود اگر بودم کنار بیت زهرا برای فاطمه، دستم سپر بود غلامرضا سازگار(میثم)
تا مهر علی سکه ی رایج باشد

تا مهر علی سکه ی رایج باشد تا قهر علی بهر خوارج باشد تا پرچم کربلاست هم رنگ شفق عباس علی باب حوائج باشد شاعر: شفق خراسانی
ای قافله ی قیام را پیشاهنگ

ای قافله ی قیام را پیشاهنگ آئینه ی پیشانی ات از خون گلرنگ پیش از تو اگر که آبرو داشت، گذشت بعد از تو، فرات می زند سر بر سنگ شاعر: شفق خراسانی