درآمدی بر پاپیروس شناسی و مطالعه مصر در اوایل دوره اسلامی

پاپیروسها؛ مانند دیگر اسناد اصیل، در برگیرندهی اطلاعات مستقیم و بدون جهتگیری است که در خصوص امور روزمره زندگی مانند: امور اداری، حقوقی، مکاتبات شخصی و… پدید آمدهاند. غالب اسناد پاپیروسی اوایل دوره اسلامی از شهرها و روستاهای مصر علیا و وسطی به دست آمده و تاریخ آنها به قرون هشتم تا یازدهم میلادی باز میگردد. در نوشتار حاضر به اهمیت و جایگاه پاپیروس در تبیین تاریخ تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مصر در اوایل دوره اسلامی و چگونگی استفاده از آنها برای اصلاح گزارشهای تاریخی پرداخته شده و گزارشهای تاریخی متناقص و همچنین مهمترین آثار پاپیروسشناسان برجسته مورد بررسی قرار گرفته است.
نقش عوامل سیاسی در روابط عنازیان و سلجوقیان

عنازیان (حک. 381ـ511ق) از خاندانهای حکومتگری بودند که همزمان با قدرتگیری سلجوقیان (حک. 429ـ590ق)، در مناطقی از غرب ایران حکومت میکردند. روابط سلجوقیان با اینان که در مسیر توسعه قلمرو آنها قرار گرفته بودند، در برهههای مختلف، متفاوت و تابع شرایط و اوضاع سیاسی منطقه و خلافت عباسی و در نتیجه گاه دوستانه و مسالمتآمیز و گاه تیره و همراه با درگیری نظامی بود. این نوشتار با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع تاریخی، ضمن بررسی روابط این دو حکومت، در پی پاسخ به این پرسش است که عوامل سیاسی در دورههای مختلف چه اثری در روابط بنیعناز و سلجوقیان داشته است؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بنیعناز با برآوردی که از توان خود و توان سلجوقیان و رقیبان آنها داشتند،روابط دوگانهای را با این سلسله ترکنژاد دنبال میکردند؛ گاه مانند «مهلهل بن محمد بن عناز» به پیکار سلجوقیان میرفتند و گاه چون «سُعدی بن ابیالشوک» به خدمت حاکمان سلجوقی درآمده، مورد لطف آنها قرار میگرفتند. عواملی مانند اختلافات درونی خاندان عنازی و همراهی یا رویارویی آنان با رقبای سلجوقیان در این روابط دوگانه اثرگذار بوده است
روابط صفویان و گورکانیان هند

ایرانیان و هندیان از دوران باستان با یکدیگر ارتباط داشته و دارای ریشههای نژادی و تاریخی مشترکی هستند. در اوایل سده دهم هجری همزمان با قدرتگیری دولت صفویه در ایران، جانشینان تیمور با کمک شاهان صفوی در هندوستان به قدرت رسیدند.این دو سلسله در بیشتر دوران حکومتشان روابط دوستانه و نزدیکی داشتند و در تحولات یکدیگرتأثیرگذار بودند.
این مقاله به بررسی عمق و گستره این روابط در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پرداخته است.
چیستی، خاستگاه و علل برآمدن تاریخ اجتماعی

تاریخنگاری سنتی بیشتر ماهیت روایی داشت و به سرگذشت برگزیدگان جوامع میپرداخت. این نوع نگارش تاریخ، اگر کنشهای دیگر اقشار و مباحثی همچون باورها و جنبشها و رویدادهای غیرسیاسی و گاه غیراعتقادی را گزارش میکرد، باز در جهت منافع قدرتها و مصلحت برگزیدگان جامعه بود. تاریخنگاری مدرن ـ با ابتنا بر ضرورت نقد بیاعتنایی تاریخنگاری سنتی به وجوه غیرسیاسی و غیراعتقادی تاریخ ـ کوشیده است تا نگرشی ساختاری به تاریخ داشته باشد و در پرتو گرایشهای مختلف تاریخنگارانه، وجوه مختلف تاریخ را بررسی کند. تاریخنگاری اجتماعی به عنوان گرایشی نو که در چنین فضایی زاده شد ـ با نگاه تحلیلی به تاریخ و با توجه به ضرورت پرداختن روشنتر و چندوجهی به زندگی روزانه مردم ـ با گرایشهای تاریخشناختی جدیدتری همچون تاریخ فرهنگی، و قومشناسی نیز پیوند خورده است و سعی در جاودانه ساختن کنش و میراث اجتماعی و فرهنگی انسان دارد. تاریخ اجتماعی بیشتر به کنشها و شیوههای زندگی، انگیزهها و خواستهای مردمان عادی توجه میکند. این رهیافت با تأکید بر نقش شهروندان عادی، مطالعه نقش رهبران را کمرنگتر میسازد و مسیر مطالعه جامعنگر تاریخ را هموارتر میکند. نوشتار حاضر ضمن مروری بر سیر تحول جایگاه علم تاریخ و تاریخنگاری از دوران سنتی تا جدید، به جایگاه و چیستی تاریخ اجتماعی پرداخته، مهمترین علل رشد و رونق این رهیافت را وامیکاود
نقش سید بن طاووس (م664ق) در رشد فرهنگی و اجتماعی شیعیان

شیعیان در سده هفتم هجری به رشد فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی، به ویژه در شهر بغداد، دست یافتند. بیتردید رضیالدین علی بن موسی بن طاووس (589ـ664ق) در این پویایی و رشد سهمی مؤثر داشت. این مقاله با روش وصفی ـ تحلیلی بر آن است، پس از مروری بر وضعیت شیعیان در قرن هفتم و نیز شخصیت سید بن طاووس، نقش او را در این زمینه بررسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که سید بن طاووس با تدوین و نشر کتاب در موضوعات مختلف، رواج دادن مقتل و منقبتخوانیِ اهل بیت:، بر پا کردن مجالس مناظره با پیروان سایر فِرَق اسلامی، ترویج اندیشه مهدویت و نزدیکی ظهور منجی، همکاری با ایلخان مغول در چارچوب یک نظریه سیاسی دینی و سرانجام تدوین ادعیه و رواج دادن فرهنگ دعا، در رشد فرهنگی و اجتماعی شیعیان در این دوره نقش داشته است
دیدگاه مادلونگ درباره اختلاف امام حسن(علیه السّلام) و امام علی(علیه السّلام))

ویلفرد مادلونگ (متولد 1930م) از جمله اسلامشناسان غربی است که میتوان گفت رویکردی تقریبا منصفانه و انگیزهای علمی در بررسی تاریخ اسلام دارد. وی در نوشتههای خود درباره تاریخ زندگی امام حسن(ع) به موضوعاتی چون ازدواجها و طلاقهای امام، صلح امام، مفاد صلحنامه و زندگی خانوادگی ایشان پرداخته و کوشیده است شبهات مطرح شده از سوی دیگر اسلامشناسان غربی درباره امام حسن(ع) را پاسخ دهد. اما خود وی مطرحکننده مطالبی است که منشأ شبهاتی درباره امام حسن(ع) شده است؛ مانند اختلاف نظر آن حضرت با اهداف و برنامههای امیرالمؤمنین علی(ع)، تمایل نداشتن ایشان به تصدی خلافت و تأیید روش حکومت عثمان از سوی ایشان. این نوشتار به بررسی انتقادی این شبهات و پاسخ به آنها بر اساس منابع تاریخی و روایی شیعی و سنی پرداخته است.
علل اقتصادی ناخشنودی بومیان شمال آفریقا از والیان عرب (در قرن اول و دوم هجری)

برپایی شورشها و حرکتهای مسلحانه بر ضد حکمرانان عرب در شمال آفریقا از هنگام فتح، معلول عوامل مختلف بوده، از جمله میتوان به زمینهها و ریشههای اقتصادی این جنبشها اشاره کرد. بخشی از آنچه تحت عنوان ریشههای اقتصادی مورد بحث قرار میگیرد به انگیزهها و عوامل روانی و بخشی دیگر به عوامل اجتماعی مربوط میشود. عامل روانی آن عبارت بود از خشم بومیان این سرزمین از مهاجرت اعراب افزون طلب و نوع رفتار مهاجران با بومیان. ریشههای اجتماعی شورشها نیز به گسترش شهرنشینی و افزایش حس غنیمتجویی مربوط میشود که غالباً ناشی از فقر مالی بود.
کشمکشهای سیاسی در اندلس و نقش آن در معاهدات نظامی مرینیان با آراگون

مرینیان به عنوان ادامه دهنده سیاست مرابطون و موحدون در مقابله با نهضت استرداد مسیحی، در سده هفتم هجری در عرصه سیاسی مغرب اقصی ظهور کردند. آنان پس از تثبیت حکومت خود، به قصد جهاد اسلامی وارد اندلس شدند. مرینیان علیرغم درگیریهایی که با مسیحیان اندلس داشتند، گاه با برخی از دولتهای مسیحی، از جمله دولت آراگون متّحد شده، همکاری میکردند. این نوشتار با توجه به اوضاع و شرایط سیاسی اندلس و از طریق بررسی معاهدات نظامی مرینیان با آراگون و واکاوی علل و زمینههای همکاری آنان به این نتیجه رسیده است که اختلافات آن دو دولت با پادشاهی قَشْتاله و حکومت بنیاحمر، اهداف و منافع مشترکی را برای طرفین رقم میزد؛ به طوری که جهت دسترسی به آن اهداف، ناگزیر به همکاری با یکدیگر و بستن معاهدات نظامی بودهاند.
بررسی روند اسلامپذیری خاندان جغتای در ماوراءالنهر

یورشهای ویرانگر چنگیز باعث نابودی زنجیرهای از شهرها و آبادیهای ماوراءالنهر شد که پیش از آن از رونق و شکوفایی کمنظیری برخوردار بودند. در تقسیمات خاندان چنگیزی، این منطقه به خاندان جغتای اختصاص یافت که بین سالهای 624هـ.ق/ 1227م تا 763هـ.ق/1362م بر آن حکم راندند. جغتاییان مظهر و نماینده مغولان صحراگرد و وفادار به سنن اجدادی خود به شمار میآمدند که زندگیشان در پناه یاسا معنا مییافت. جغتای (حک. 624ـ640هـ.ق/ 1227ـ1242م) در دوران حکومت چنگیز، مأمور اجرای دقیق یاسا و دستورات چنگیزخانی بود. او به واسطه اتخاذ سیاست ضد اسلامی و تحمیل یاسای مغولی بر مردمان تحت قلمرو حکومتی خود، به دشمن سوگندخورده مسلمانان معروف شد. پس از او، شاهزادگان مغولی «اولوس جغتای» با کنار گذاشتن دین آبا و اجدادی خود، به اسلام روی آوردند. با اسلام آوردن جغتاییان، برخی آداب و رسوم شمنی نیز به چالش کشیده شد و نفوذ گروههای مسلمان، به ویژه صوفیان، گسترش یافت. مقاله حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی، روند اسلامپذیری خانهای اولوس جغتای در ماوراءالنهر را بررسی کرده، اثرات آن را بر جامعه آسیای مرکزی ارزیابی میکند.
نگرشی به میراث علمی مسلمانان در اسپانیا

بخش اعظم اسپانیا (اندلس) حدود هشتصد سال جزو دارالاسلام بود، و رونق و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در این سرزمین آن را به یکی از درخشانترین مراکز و کانونهای علمی جهان بدل کرده بود که بر سراسر اروپا پرتو می افکند. اندلس بر خلاف برخی دیگر از مناطق اسلامی همچون مغرب اقصی، گرایشی به انزوا گزیدن از سرزمینهای مرکزی جهان اسلامی نداشت؛ حاکمان آن جا پس از استحکام بخشیدن به حکومت خود، در جهت پیوند با سنتهای علمی، شرقی، اسلامی اهتمام ورزیدند که حاصل آن رونق یافتن بازار علم و دانش به ویژه از سدة چهارم هجری به بعد بود. مقاله حاضر به پارهای از فعالیتها و تواناییهای علمی مسلمانان اسپانیا در رشتههای نجوم ،ریاضیات، گیاهشناسی و پزشکی پرداخته و سهم آنان را در ترقی و توسعه این علوم نشان داده است.
بررسی تاریخی زمینهها و چگونگی شکلگیری مبانی فکری شلمغانیه

شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و ضعف قدرت مرکزی خلافت و در نتیجه واگرایی سیاسی جهان اسلام، زمینهساز پیدایش و گسترش فرقههایی با باورهای التقاطی در حوزه خلافت عباسی شد. باورهای برخی از این فرقهها در تعارض آشکار با شریعت اسلام بود. فرقه شلمغانیه که برخی منابع آن را عزاقریه نامیدهاند، نمونهای از این فرقههاست. این فرقه که محمد بن جعفر شلمغانی آن را در عصر غیبت صغری بنیان نهاد، معتقد به حلول و تناسخ بود و به همین دلیل از سوی شیعیان اثنیعشریه رانده شد. مقاله حاضر بر آن است با بررسی پایگاه اجتماعی بنیانگذار این فرقه و تحلیل اوضاع زمانه زیست او، در نگاهی تاریخی، چگونگی اثرپذیری مبانی فکری و ساختار اندیشهای این فرقه را از اندیشههای نوظهور در مرکز خلافت بازنمایی کند.
مثنی بن حارثه شیبانی و نخستین فتوح اسلامی در عراق

شناخت فتوح نخستین اسلامی بدون شناخت شخصیتهای مؤثر در آن ناقص خواهد بود؛ از جمله این افراد مثنّی بن حارثه است که با آغاز فتوح به دنیای اسلام اتصال یافت و با شناخت او بسیاری از نکات مبهم فتوح آغازین اسلامی روشن میشود. در تاریخنگاری نخستین مورخان اسلامی، مثنی کمتر مورد توجه قرارگرفته و موضعگیریهای دوگانه و گاه متناقضی از او در منابع ترسیم شده است. یکی از دلایل توجه سردمداران مدینه به سواد و ایران، تدابیر و اطلاعات وسیع و متقنی بود که مثنی در اختیار آنها میگذاشت. ظرفیّتهای بالقوه روانی و سوابق تاریخی در روادید اعراب و ایرانیان که قدرت اعراب را برای انجام اقدامات هدفمند و عامدانه در جهت نیازهای مقطعی و بلند مدتشان تأمین میکرد، مثنی را در حمله به عراق و سواد تحریک مینمود. همکاری مثنی با نیروهای اسلام اگرچه در لفافهای از حس منفعت طلبی فردی و قومی قرار میگرفت، ولی نتیجه این امر نقش تأثیرگذاری در فتوح اسلامی شرق داشت. مثنی با درک اوضاع نابسامان نظام ساسانی و لزوم اتحاد با اعراب مسلمان که دارای ایدئولوژی قوی، محکم و منطقی بودند به قدرت مدینه پیوست که مهم ترین نتایج این اتصال را میتوان در موارد زیر برشمرد: تسهیل زمینه فتوح اسلامی به ویژه در شرق خلافت اسلامی، درک به موقع انحطاط امپراتوری ساسانی و انتقال آن به یک قدرت دیگر، بهرهگیری از امکانات و زمینهها، قراردادن منافع شخصی و قومی در مراحل کمرنگتر و در عوض تقویت روحیه ملی – اسلامی مسلمانان.
سنیان و شیعیان بخارا؛ از نزاع تا همگرایی

بخارا مهمترین شهر ماوراءالنهر در دوره اسلامی است که در سالهای پایانی دهه سوم قرن چهاردهم هجری شاهد یک درگیری مذهبی گسترده بین شیعیان و اهل سنت بود. این درگیری که به بهانه بدعت خوانده شدن مراسم عزاداری شیعیان در سال 1328هـ.ق و به رهبری «آستانهقول قوشبیگی» به عنوان نماینده اقلیت شیعه و «برهانالدین» به عنوان نماینده اکثریت سنی و محتسب شهر آغاز شد، ریشه در زمینههای سیاسی و اجتماعی و قومی پیشین داشت که مهمترین آنها را میتوان اینگونه برشمرد: دامن زدن به تعصب دینی از سوی برخی حاکمان، ضعف قدرت مسلمانان در ماوراءالنهر و سوء استفاده غیرمسلمانان برای دستاندازی به سرزمینهای مسلماننشین، افراطگرایی مذهبی از سوی شیعیان و اهل سنت ماوراءالنهر، اختلافهای قومی و رقابتهای سیاسی در شهر بخارا. پیش از سلطه اتحاد جماهیر شوروی، این نزاع مهار شد و شیعیان و اهل سنت بخارا دوباره به زندگی مسالمتآمیز خود روی آوردند. این نوشتار، ضمن بررسی تاریخی چگونگی و چرایی این واپسین نزاع سنی ـ شیعی در بخارا پیش از گسترش موج ملیگرایی و سلطه روسها، به این نتیجه رسیده است که مسلمانان ماوراءالنهر باید با دوراندیشی و افزایش آگاهی دینی خود، مصالح امت اسلامی را حفظ کنند و به تقویت همگرایی بپردازند.
بررسی تحلیلی تاریخنگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم هجری

با از بین رفتن بخشی قابل توجه از تألیفات علمای امامیه در حوزه تاریخنگاری، آثار نگاشته شده از سوی محدثان، مهمترین منبع پژوهش در تاریخ تشیع و سیره معصومان: را تشکیل میدهد. این موضوع خاستگاه پیدایش این پرسش است که کاربست رویکرد و روش حدیثی در نگارش تاریخ، چه اثری بر گزارههای تاریخی داشته است و به طور کلی، تاریخنگاری روایی امامیه از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ تحقیق حاضر برای پاسخدادن به این پرسش، با رویکردی میان رشتهای، پس از ارائه گزارشی درباره بستر شکلگیری این کتب، به بررسی انگیزه محدثان از نگارش آنها و مقایسه رویکرد آنان در گزارش تاریخ با دیدگاه تاریخنگاران پرداخته است؛ و سپس ارزیابی سندی و محتوایی برخی گزارههای تاریخنگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم هجری را در دستور کار خود قرار داده است.