مناسبات فکری دو حوزه علمی تشیع قم و اهواز در قرنهای دوم و سوم هجری

قم، کوفه و بغداد به عنوان کانونهای اصلی فعالیتهای علمی شیعیان در قرن دوم تا چهارم هجری، جایگاهی ویژه در مطالعات شیعهپژوهی دارند. اما «حوزه علمی اهواز» هم به عنوان یکی از مدارس مهم و کهن شیعه در ایران شایسته یادکرد است که به استناد منابع تاریخی، حدیثی و تراجم، نمایندگان قدرتمند و مشهوری در تاریخ فقه و حدیث شیعه داشته است. این مقاله بر آن است با نگاهی تاریخی و پس از مروری بر ریشههای تشیع اهواز، جایگاه حوزه علمی اهواز را در حفظ و گسترش مکتب اهل بیت(ع) از طریق واکاوی رابطه علمی بین قم و اهواز بنمایاند. این رابطه در قالب مهاجرت برخی علما از اهواز به قم و برعکس، مراودات علمی بین دو خاندان بزرگ «آل مهزیار اهوازی» و «اشعریان قمی» و حضور برخی از اصحاب و وکلای خاص امامان(ع) در این دو مرکز بروز یافته است.
سیمای زن در سرودههای چهار شاعر منتخب عصر عباسی: عباسبناَحنف، ابوالعتاهیه، دعبل و متنبّی

عصر عباسی، محل تلاقی فرهنگهای مختلف و تحولهای ژرف فرهنگی و ادبی و هنری است. شعر عربی نیز در این دوره، بهویژه از منظر محتوا، دگرگون شد و شاعران نیز نقشهای اجتماعی گوناگون را پذیرفتند. با توجه به جایگاه زنان در تحولهای اجتماعی عصر عباسی، این نوشتار میکوشد با روش وصفی ـ تحلیلی شخصیت زن را در سرودههای چهار شاعر منتخب عصر اوّل و دوم عباسی، یعنی: عباسبناَحنف (103ـ192ق)، ابوالعتاهیه (130ـ211ق)، دعبل خزاعی (148ـ246ق) و متنبـّی (303ـ354ق) که هرکدام دارای سبک خاصی در اشعار خود بودهاند، مورد بررسی قرار دهد.
یافتههای این پژوهش، نشانگر آن است که زن در تلقی شاعران این دوره، غالباً یک موجود غیرعقلانی است که از او برای رونق غزل بهره بردهاند و در موارد متعددی نیز ویژگیهای زنان به ابزاری برای روزیجستن شاعران و مدح و هجو دیگران تبدیل شده است.
ابن کثیر دمشقی و تعصب مذهبی درکتاب البدایة و النهایة

بسیاری از علما و محققان، در گذشته و حال تلاش کردهاند تا ابوالفدا اسماعیل بنعمربن کثیر دمشقی را مورخی راستگو و عاری از تعصب معرفی کنند، اما محتوای کتاب البدایة والنهایة نشان دهنده تعصب شدید مذهبی اوست که وی را به سوی کتمان و تحریف حقایق و نیز دوری از ادب نویسندگی و اخلاق اسلامی و حتی تناقض گویی سوق داده است. احتمال آن میرود پیروی او از ابن تیمیه و علاقه زاید الوصف به اندیشههایش موجب شد تا چون ابن تیمیه در مخالفت با تشیع به ویژه امامیه منصفانه برخورد نکند و راه تحکم و استبداد رأی را در آثار خویش بپیماید. وحدت امت اسلامی در برابر چنین تندرویها بسیار آسیبپذیر بوده و هست، از این رو شناخت قضاوتهای غیر منصفانه تاریخی میتواند به پرهیز از موارد مشابه در آینده کمک کند.
جستاری در نقد حضور اعقاب حضرت عباس(ع) در شبهقاره هند

نسبشناسی را میتوان شاخهای از مطالعات شمرد که از نظر تاریخی، اجتماعی و حتی فقهی، دارای اهمیت بسیار، بهویژه برای شیعیان است. منابع نسبشناسی، آگاهیهای اندکی در باره اعقاب عباسبنعلی(ع) در اختیار ما مینهد. بر اساس مندرجات کتاب زاد الأعوان (تألیفیافته در سال 1315ق.) که تنها سند مورد استفاده منابع بعدی است، علویان عباسیتبارِ اواخر قرن پنجم هجری به هند آمدند و طایفه اعوان هند هم که اکنون علوی خوانده میشوند، بدیشان منسوباند.
این نوشتار، برای بررسی درستی این انتساب، منابع مورد استناد زاد الأعوان، یعنی سه کتاب: میزان هاشمی، میزان قطبی و خلاصة الأنساب را با مراجعه به منابع رجالی، انساب، تاریخ و حدیث، مورد واکاوی قرار داده است و به این نتیجه رسیده که دو کتاب نخست، وجود خارجی ندارد و کتاب سوم نیز به احتمال قوی همان خلاصة الأقوال مرحوم علامه حلی (م. 726ق.) است که مطالب آن برای اثبات این مدعا کافی نیست. همچنین، اثبات تاریخی شخصیتی به نام «عون قطب شاه» از نسل حضرت عباس(ع) و خلیفه عبدالقادر گیلانی، از مستندات ارائهشده برنمیآید.
امحای بتپرستی و بازآفرینی غرور قومی عرب؛ جستاری در تاریخنگاری هشام کلبی بر پایۀ کتاب الأصنام

تاریخنگاری هشام کلبی (204ﻫ.ق.)، بهویژه در کتاب الأصنام بهعنوان مسیری برای فهم تاریخنگاری اسلامی در سدههای نخستین اسلامی، همچنان شایسته بازخوانی است. این نوشتار، با رویکرد معناکاوی کتاب الأصنام و تحلیل گفتوگوی متن با نویسنده و نیز تحلیل بافت اندیشهای و فرهنگی زمانۀ متن، در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چرا کلبی در آغاز قرن سوم هجری به تولید چنین متنی در مورد بتهای عرب جاهلی دست یازید؟
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که ابنکلبی متأثر از ضرورت احساس نیاز قومیّت عرب به هویتسازی و نیز به چالش کشیدهشدن اصول عقاید اسلام به دستِ دیگر ادیان، بهویژه مسیحیان در سالهای نخست سده سوم، کتاب الأصنام را نگاشت. او در این کتاب، ضمن بازنمایی تاریخ بتهای عرب و بتپرستی آنها، به تثبیت حقانیّت الهیِ مفاهیم اسلامی و دفاع از نبوت و تبیین نقش بزرگ و تاریخی حضرت محمد(ص) در امحای بتپرستی در مقایسه با انبیای دیگر پرداخت و بر این اساس، یک هویت عربی ـ اسلامی غرورآفرین برای قوم عرب پدید آورد.
شخصیت و عملکرد عمربن عبدالعزیز و دیدگاه امام باقر علیه السلام درباره او

مقطع تاریخی امامت امام باقر علیه السلام یکی از ناشناختهترین دورههای تاریخ اسلام است. در این میان چگونگی ارتباط امام باقر علیه السلام با عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، و ارزیابی عملکرد او در قبال علویان از پیچیدگی ویژهای برخوردار است. بررسی و تحلیل این موضوع، از یک سو، به شناسایی و ارزیابی شخصیت عمر بن عبدالعزیز کمک میکند، و از سوی دیگر، سیره سیاسی ائمه معصومین(علیهمالسلام) و تدابیر حکیمانه آنها را در شرایط مختلف و در مواجهه با شخصیتهای گوناگون سیاسی نشان میدهد و خود میتواند موجب توسعه اندیشه سیاسی به ویژه اندیشه سیاسی شیعی گردد. برای بررسی این مسئله در این مقاله، به بیان مشخصات فردی عمر بن عبدالعزیز، عملکرد او پیش از دوران خلافت و در دوره خلافت، رفتارش با علویان و شخصیت عمر از نگاه امام باقر علیه السلام و برخی پرداخته شده است.
تحلیل کیفیت بازنمایی مقام سلطنت در گفتمان سفرنامهنویسی عصر صفوی

نهاد سلطنت در دولت ملی، مقتدر و دارای ایدئولوژی تمایزبخش صفویه که در شخص پادشاه نمود داشت، یکی از کانونهای توجه سفرنامهنویسان خارجی آن روزگار است. پژوهش پیش رو، میکوشد با بهرهگیری از روششناسی تحلیل گفتمان انتقادی، بهویژه خوانش تئو فنلیوون از مفهوم بازنمایی، به بازنمایی تصویری بپردازد که گفتمان سفرنامهنویسی عصر صفوی از نهاد سلطنت ارائه میدهد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در این سفرنامهها فراگرد بازنمایی شاه صفوی در دو زاویه به انجام رسیده است: نخست، بازنمایی نهاد سلطنت بهعنوان امری ناظر بر متافیزیک و سنّت، و دوم، بازنمایی مقام سلطنت بهعنوان نهاد و جایگاهی معطوف به کارآمدی و کارایی. تصویر برآمده از بازنمایی در این سفرنامهها، دایرهای گستردهای از معنادهی و انتساب دالها به مدلولها و مصادیق را دربرمیگیرد. در این منطق، مقام سلطنت در عصر صفوی، دارای دو کیان مادی و فرامادی تصویر شده است. در این بازنمایی، شاه در نسبت با پنج منبع مشروعیتبخش این خاندان، یعنی: تصوف، تشیع، سنّت ایرانشهری (شاهآرمانی ایرانی)، خوانش ایرانی ـ شیعی از خلافت اسلامی و امواج اوّلیه مشروعیت مبتنی بر کارآمدی برآمده از موج نوپدید مدرنیته غربی تصویر شده است. این سفرنامهنویسان، کوشیدهاند تا در کنار وصف شخص شاه، کیفیت ارتباط وی با دربار، نخبگان و طبقات و شئون اجتماعی را نیز بازنمایی کنند. از دید آنان، رابطه میان نهاد سلطنت و دیگر طبقات، بهجز سلسله علما و فقهای شیعه، عموماً یکسویه، خطی و از بالا به پایین بوده است.
پرداختی تاریخی بر آیینهای فرهنگی ـ اجتماعی ایرانی بویهیان

دولت ایرانی ـ شیعی آل بویه، در حالی نزدیک به یکصدوسی سال فرمانروایی را تجربه کرد که با رویکردی نیمهشعوبی، فهرستی یکجا از آیینهای ایرانی را در اختیار ما قرار داده است. امیران بویهی در پسزمینه آشکار اندیشه سیاسیشان، یکی از سلسلههای مذهبیِ ایرانیگرا را بنیان نهادند. آنها گرچه بیش از دیگر حکومتهای شیعی، بر خودباوری شیعه افزودند، اما بخش عمده میراث پیشین پادشاهی باستان را نیز در خود پروراندند. دراینمیان، آیینهای فرهنگی ـ اجتماعی، بهمثابه شناسنامه هویت ایرانی، به همان میزان که از سوی ایرانیان مورد استقبال قرار گرفت، به همان مقدار نیز خوشایند اهالی بغداد بود؛ چراکه ایرانیان آن را یادآور جشنهای دیرین خود، و اعراب آن را فرصتی برای شادی و سرگرمی میدانستند. با هر ملاحظهای، اما خلافت بغداد نیز این آیینها را یادآور نوعی شکوه قدرت میدانست که میتوانست در پس آن، همانندی خویش به سلسلههای بزرگ را به نمایش بگذارد.
این نگاشته، ضمن گردآوری و تحلیل این رسوم، بررسی میزان تأثیر اندیشه شکوه باستانی ایران در حکمرانی امیری بویهیان را در ضمن بررسی یازده آیین معروف، به پیشخوان اندیشه پژوهشگران آلبویه میسپارد.
آل بویه در عمان

نخستین بار دیلمیان در دوره حکومت معزالدوله برای دفع خطر عمانیها از بندر بصره و تامین امنیت تجارت خلیجفارس، عمان را تصرف کردند. اما با مرگ او و شورش مردم عمان، حاکم دست نشانده سلطان بویه به قتل رسید و سلطه آل بویه پایان یافت. ولی عضدالدوله با کفایت و جدیت تمام بار دیگر عمان را زیر سلطه در آورد و تا سالهای پایانی حکومت آل بویه، عمان با وجود مسائل و مشکلات زیاد، در قلمرو آنها باقی ماند.
این مقاله بر آن است با بررسی وضعیت اقتصادی، اجتماعی و دینی عمان در آستانه قرن چهارم هجری، نگاهی گذرا به تحولات سیاسی عمان از ورود اسلام تا شکلگیری دولت آل بویه داشته و سپس علل و عوامل توجه آل بویه به عمان، چگونگی سلطه معزالدوله بر آن جا و تحولات سیاسی آن سرزمین پس از مرگ وی تا اخراج دیلمیان را مورد بررسی قرار دهد.
شیوه نقد اخبار تاریخ اسلام در بحار الأنوار

34 جلد از مجموعه 110 جلدی بحار الأنوار، ذیل عناوین مرتبط با تاریخ اسلام قرار دارند و میتوان این تاریخ را به سه بخش: «تاریخ پیامبر(ص) [ج 15 ـ 22]»، «تاریخ تحولات سیاسی از تشکیل سقیفه تا پایان خلافت امیرمؤمنان، علی(ع) [ج 28 ـ 34]» و «تاریخ امامان شیعه: [ج 35 ـ 53]» تقسیم نمود. مجلسی برای تکمیل دائرةالمعارف حدیثی خویش، به تدوین تاریخ اسلام با محدودهای که خودش تعریف نموده و بر اساس منابع شیعی، همت گمارده است. مصادر تاریخنگاری مجلسی و چینش ابواب تاریخی بحار الأنوار، بیانگر اثرپذیری تاریخنگری وی از مبانی کلامی شیعه است؛ اما وی در مواجهه با اخبار و احادیث تاریخی و سنجش آنها، روشی غیرکلامی برگزیده است.
این نوشتار که با هدف واکاوی روش نقد گزارشهای مربوط به تاریخ اسلام در بحار الأنوار تدوین شده، به این نتیجه رسیده است که مجلسی غالباً نظرات خود درباره احادیث را پس از نقل کامل روایت بیان نموده و در موارد بسیاری، به شباهت میان روایات منابع شیعه و سنّی و اقتباسهای احتمالی صورتگرفته در کتابهای مختلف اشاره کرده است. نقد محتوایی روایات شیعه و سنّی، رفع تعارض میان اخبار تاریخی منابع شیعی، ارجاع غیرمستقیم به منابع اهلسنّت، توجه به عنصر زمان در نقادیها و رفع ابهام از اسامی خاص در برخی روایات تاریخی، از دیگر شیوههای رایج شرح اخبار در بحار الأنوار علامه مجلسی است. مجلسی در زمینه شرح و توضیح اخبار، گاه به روایات موازی و گاهی نیز به استنباطهای شخصی خویش متکی است. بااین-همه، برخی نقادیهای مجلسی در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار، بر پیش-فرضهای اعتقادی استوار است که شامل موارد معدود و خاصی میگردد.
نیشابور و پایگاه علمی آن از منظر یاقوت حموی مطالعه موردی سده های چهارم تا ششم هجری

نیشابور از شهرهای شرق اسلامی است که در دوره هایی از تاریخ اسلامی در علوم و توسعه آن جایگاهی ممتاز داشت. توجه علمای بزرگ به این شهر و حتی اقامت در آن، نیشابور را به یکی از مهمترین مراکز علمی آن دوران تبدیل کرد. موقعیت ممتاز نیشابور، جغرافی نویسانی چون یاقوت حموی را به ارائه گزارشی در خور از این شهر وا داشته است.
یاقوت حموی تاریخ و تحولات این شهر را در کتاب معجم البلدان و شرح حال علما، متفکران و ادبای این دیار را در معجم الادباء آورده است. این امر سبب شده است که یکی از غنی ترین گزارشها درباره نیشابور فراهم شود. حضور اندیشمندان و صاحب نظران در سده های چهارم به بعد به رونق علمی آن شهر افزود و اوج آن تا پیش از حمله مغول زمینه رشد و تعالی را برای آنان فراهم آورد.
بررسی وضعیت شهر نیشابور در سده های فوق و یافتن علل و چگونگی تحولات علمی آن با اتکا به نوشته های یاقوت حموی از اهداف این مقاله است.
اِلسید و مناسبات وی با هودیان و مسیحیان اندلس

در اوایل قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی)، مناسبات سیاسی ـ نظامی گستردهای بین ملوک الطوایف اندلس و حکومتهای اسپانیایی شکل گرفت. در این میان، دولت بنی هود (حک. 431ـ503ق/1046ـ1118م)، به سبب نزدیکی تختگاه آنان به حوزه فرمانروایی مسیحیان اسپانیا و جنگهای درونخاندانی، ناگزیر روابط نزدیکی با دولتهای مسیحی ایجاد کرد و این مناسبات منجر به افزایش همکاری نظامی بنی هود با قشتاله شد؛ به گونهای که فرمانده برجسته نظامی قشتاله، رودریگو دیاز مشهور به السید کمپیدور، راهی دربار هودیان شد که با جنگاوری و کسب پیروزیهای بسیار، توانست نقشی مؤثر در سازمان نظامی و سیاسی هودیان ایفا کند. مقاله حاضر با تکیه بر منابع تاریخی و تحقیقات جدید، ابتدا حیات سیاسی ـ نظامی رودریگو دیاز در حکومت سانچو و قشتاله را به اختصار بیان کرده است و سپس با بیان چگونگی نفوذ، اقدامات و اهداف او در دوره بنی هود، بدین نتیجه رسیده است که به رغم حمایتهای بیدریغ حاکمان بنی هود، رودریگو دیاز پس از دستیابی به مناصب بلند حکومتی، پیمان خود با هودیان را نقض کرد و در پی تشکیل حکومتی مستقل در شرق اندلس برآمد. از همین رو، وی که به دستآویزی برای توجیه رفتارش نیاز داشت، اطاعت از آلفونسو، پادشاه قدرتمند قشتاله را گردن نهاد و آن را بهانه کرد و همکاری خود با بنی هود را قطع کرد
بررسی تاریخی زمینهها و مصادیق تأثیر ادب ایرانی بر ادب عربی و پیآمدهای آن در قرون نخستین اسلامی

یکی از پیآمدهای ظهور دین اسلام و نزول قرآن کریم به زبان عربی، خارج شدن این زبان از مهجوریت و محدودیت دوران جاهلی و تبدیل آن به زبان اول و رسمی جهان اسلام در عرصههای مختلف سیاسی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بود. بدیهی است که زبان عربی در دوران جاهلی به دلیل کاربرد صرفاً گفتاری، آن هم در یک محیط جغرافیایی نسبتاً محدود، نمیتوانست با همان توان محدود، چنین نقشی را در جهان اسلام ایفا نماید. بنابر این، بلافاصله پس از تثبیت و استقرار دین اسلام و شروع فتوحات بزرگ و همچنین شکلگیری نهاد خلافت و دیوانسالاری، مسلمانان ناچار شدند برای غنا بخشیدن به زبان و ادب عربی، از زبان و ادبیات و فرهنگ سایر ملل بهره گیرند. در این میان به دلایل متعدد تاریخی و ویژگیهای منحصر به فرد، زبان و ادبیات پارسی توانست جایگاه نخست را به دست آورد و در طول چند قرن اثرهای گسترده و قابل توجهی بر زبان مقدس مسلمانان بگذارد. این مقاله کوشیده است در یک بررسیِ به صورت عمده تاریخی، و با روشی وصفی ـ تحلیلی، پیشینه، زمینهها و مصادیق تأثیرات ایرانی بر ادب عربی و برخی پیآمدهای آن در قرون نخستین اسلامی را بکاود
پادشاهزدگی؛ غلبه نظامیان بر ساختار سیاسی ـ اداری خلافت عباسی

خلفای عباسی بعد از تلاشی مستمر، با ایجاد شبکهای منظم از داعیان و تبلیغات گسترده، توانستند حکومت را به دست گیرند. قدرت خلافت، تشکیل دیوانسالاری منسجم، ایجاد منصب دیوانی وزارت، تقسیم وظایف اداری، مشارکت عناصر غیرعرب در اداره حکومت و سازماندهی ارتش از جمله تحولاتی بود که در ساختار سیاسی و اداری خلافت عباسی به وجود آمد. اما در مقطعی از تاریخ این دستگاه خلافت، تعادل و توازن قدرت تغییر کرد و اقتدار خلیفه به سستی گرایید و نیروهای سپاهی بر حکومت غلبه کردند. در نوشتار پیش رو سعی شده است استیلای نظامیان بر ساختار اداری و سیاسی حکومت عباسی از آغاز استیلای ترکان (218ق) تا ظهور آل بویه (حک. 322ـ448ق) و پیآمدهای آن، با شیوه توصیفی ـ تحلیلی و تعلیل دادههای تاریخی مبتنی بر روش جامعهشناختی ماکس وبر مورد بررسی و بازکاوی قرار گیرد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که بعد از آن که خلفای عباسی توانستند اقتدار مقام خلافت و قدرت سیاسی حکومت را تثبیت و نهادینه کنند، ورود سپاهیان ترک و قدرتگیری نظامیان سبب شد مشخصات نظام پادشاهزدگی (سلطانیسم)، مانند خودکامگی حاکم، انحصارطلبی، گسترش دیوانسالاری و به خدمت گرفتن نیروهای نظامی با خاستگاه غلامی، به دستگاه خلافت راه یابد. نظام پادشاهزدگی پیآمدهایی برای خلافت عباسی داشت که مهمترین آن عبارت است از: دگرگونی نظام سیاسی، افول قدرت خلیفه، برکناری تدریجی خاندانهای دیوانی و تشکیل دولتهای مستقل و نیمهمستقل