با توجه به جمع بودن ضمیر در آیه 55 سوره مبارکه مائده، چه طور می توان این آیه را به یک مصداق، آن هم علی علیه‌السلام اطلاق نمود؟

گفته مي شود: ضامیر آیه «الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و هم راكعون» جمع است؛ حال چگونه می توان مصداق این آیه را امام علي علیه‌السلام دانست با وجود اينكه او مفرد است؟ این شبهه در حقیقت، قصد دارد که این فضیلت مولای متقیان را انکار کند و شأن نزول آن را از بین ببرد. بعون الله در این مختصر سعی داریم تا به این شبهه پاسخ دهیم.

قصیده ی فاطمی از «صفا تويسركانی» (1)

«گوهر؛ گوهر» عنوان كتابي است كه به بررسي سي قصيده ي فاطمي پرداخته است. همه در وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» و همگي مختوم به حرف «را».
اين تحقيق و تدوين توسّط جواد هاشمي «تربت» انجام گرفته و به تازگي توسّط انتشارات محمل در سال 1396 منتشر شده است.

چرا قرآن کریم، همراهی ابوبکر با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را صراحتاً بیان کرده، اما همراهی امامت امیرمؤمنان علیه‌السلام را صراحتاً متذکر نشده است؟

اینکه قرآن کریم، تلویحاً آياتي را پیرامون مسأله امامت مطرح کرده، شکی در آن نیست و با دلایل روشن و مبرهن ثابت می شود؛ اما با وجود تصریح قرآن به همراهی ابوبکر در غار، عدم صراحت آن در مورد به خصوص ذکر امامت علی علیه‌السلام، امری غیر قابل هضم خواهد بود که باید بدان پاسخ درخوری داد. حال در این وجیزه سعی شده است تا قدری به این مسأله پرداخته شود.

آيا اعتقاد به كرامات و قدرت فوق طبيعى براى غير خداوند شرك است؟

ممکن است برایتان سؤال شود که آیا اعتقاد به سر زدن معجزه از یک انسان، ملازمه ای با شرک به خداوند متعال دارد یا نه؟ یعنی اگر یک فرد ادعا کند که می تواند مثلا مرده ای را زنده نماید، یا کور مادرزادی را بینا کند و یا به عصایی جان دهد، آیا در واقع امر، ادعای شراکت در وصف «محیی» و یا «خالق» را نکرده است؟! در این وجیزه سعی شده است تا به این سؤال پاسخی داده شود.

کتاب‌شناسی عرفان عاشورا

در حالی که انسان امروزی، عطش معنوی خود را بعضا با عرفان های نوظهور، برطرف می کند ناشی از عدم شناخت عرفان اصیل و حقیقی اسلام می باشد که نمونه عینی و کامل آن در حادثه کربلا تجلی پیدا کرد.
انسان امروزی عرفاني مي‌خواهد كه پاسخگوي نيازش در جامعه جهاني امروز باشد؛ عرفاني كه نه او را صرفاً به رفع عطش كاذب معنوي دل‌خوش سازد و نه او را به انزوا و دست كشيدن از آرمان‌هاي بلندش وادارد؛ عرفاني كه نه به خمودي و خفتگي او را بخواند و نه با تسليم شدن به شرايط موجود از خود رفع مسووليت و تكليف كند. اگر از چاره سخن به ميان آيد «عرفان عاشورا» را مي‌توان داروي شفابخش چنين دردي خواند. عرفاني كه در آن حريت و آزادگي در كنار تكليف‌مداري و حركت عزت‌مندانه، نیک‌بختی و وصال را به ارمغان مي‌آورد و جوینده را با نفسی مطمئن، در محضر معشوق دل‌آرام مي‌نشاند.