تیک تاک، زندگی

سال 1347 یوسف و حسن برای گذراندن دوره‌ی آموزش عالی به شیراز منتقل شدند. شیراز شهر گرم و  زنده‌ای است. یوسف برای خواهرش حوری می‌نویسد: «زنده یعنی محله‌ی حافظیه، سعدی، بازار وکیل، شاه چراغ، کاشی‌های آبی و سبز، کوچه‌های کشیده و بلند با درخت‌های بهار نارنج. این‌جا را دوست دارم. انگار نه ا نگار برای […]

«ارتش چرا ندارد؟»

سال 1342 یوسف وارد دانشکده افسری شد. هر روز یک ساعت قبل از طلوع آفتاب، شیپور بیدار باش زده می‌شد و برنامه تغییرناپذیر قبل از ظهر هر روز: ورزش، صبحانه، سلام به پرچم، کلاس درس، ناهار و برنامه بعد از ظهر: تمرینات بدنی، دوباره کلاس و سر ساعت شام و خاموشی بود. دو ساعت در […]

رشته سینما

یوسف کلاهدوز مرد تنهایی بود. شاید چون هم نظامی بود و هم هنرمند. قبول این‌که او هنر را خوب می‌شناسد، اهل درک و فهم عمیق است، برای هنرمندان که بیشتر یک نظامی می‌دیدنش سخت بود و نظامی‌ها هرگز نمی‌توانستند بفهمند چرا فیلم می‌بیند و نقاشی کردن را  دوست دارد. او تک بعدی نبود. بارها به […]

قائم مقام سپاه

بعد از فروپاشی رژیم شاهنشاهی، کمیته‌ی امام (ره) در ارتش به فرماندهی استاد نامجو و سپهبد قرنی تشکیل شد. امام (ره) از استاد نامجو خواستند یک نفر نظامی متدین را که به نظم و انضباط ارتش کاملاً مسلط باشد برای آموزش و بنیان هسته اولیه سپاه پاسداران معرفی کند. استاد سرهنگ شریفی‌نسب را مأمور کرد. […]

استاد او

استاد نامجو، این مرد بلند قد، آرام و اندیشناک، کسی است که زندگی شهید کلاهدوز را تغییر داد. و یوسف در حضورش با تواضع کامل، تنها یک شاگرد مطیع بود که بزرگی استادش را درک کرده، به حرف‌هایش گوش می‌کرد، می‌گفت: «متوسط بودن اصلاً خوب نیست. باید ممتاز باشید، در همه چیز: تحصیل، مطالعه، تفکر […]

زندگی‌نامه کوتاه

دو ماه یک بار می‌آمد مرخصی. دلش برای دیدن عزیز و خواهرها ذوق داشت. عزیزه تا چشمش به او می‌افتاد، اشکهایش می‌ریخت. یک هفته‌ای که یوسف کنارش بود هر وقت او را می‌بوسید اشکش می‌ریخت. هی می‌گفت: «خدایا چرا؟ چرا سرنوشتم این جور بود؟ از خاک و وطنمان کوچ کردیم آمدیم مشهد. سیزده سالم بیشتر […]

اعتیاد نوجوانان به تکنولوژی

سوال: پسر 17 ساله‌ای ‌دارم که خیلی از کامپیوتر استفاده می‌کند. البتّه در کنار بازی، کارهای مفیدی مثل مدیریّت سایت و طراحی بنر انجام می‌دهد؛ امّا از زندگی افتاده است و علاقه‌ای به درس خواندن نشان نمی‌دهد. چگونه با او برخورد کنیم؟ جواب: فرزندان امروز، تربیت امروز وجود مبارک امیر المؤمنین علی علیه السّلام خطاب […]

تغذیه مناسب

سوال: پسر چهار ساله‌ی من تحرّک خیلی بالایی دارد  و گاهی اوقات حرکات خشونت آمیز از خود نشان می‌دهد و ما را می‌زند. چه راهکاری را برای مقابله با او توصیه می‌کنید؟ جواب: بنده ابتدا علّت این مشکل را در قالب چند نکته تحلیلی بیان می‌کنم  و سپس راهکارهایی را خدمت این پدر بزرگوار ارائه […]

تقلید گری در کودکان

سؤال: دختر یک سال و نیمه ای دارم که خیلی دوست دارد کارهایش را خودش انجام دهد و هر کاری که من و دیگران انجام می‌دهیم، او هم می‌خواهد آن کار را انجام ‌دهد و چون توانایی انجام خیلی از کارها را ندارد، جیغ می‌زند و گریه می‌کند. کلاً بچّه‌ی بی‌قراری است و دائماً در […]

معرفی کتاب

سؤال: لطفا کتابی معرّفی نمایید که نکات مهم تربیتی در آن مطرح شده باشد؟ جواب: کتابی با عنوان “اثرات پنهان تربیت آسیب زا” به قلم آقای عبد العظیم کریمی، در این زمینه کتاب خوبی است. در این کتاب به مباحث کاربردی تربیتی اشاره شده است که گاهی اوقات ما در تربیت به آن توجّه نداریم. […]

در جستجوی هم‌بازی

سؤال: من یک دختر شش ساله و یک دختر سه ساله دارم؛ گاهی اوقات آن‌ها بایکدیگر سر وسایل اختلاف پیدا می‌کنند؛ آیا من می‌توانم همان وسایلی را که برای دختر بزرگم می‌خرم، برای دختر کوچکم نیز تهیّه کنم؛ وسایلی مانند اسباب بازی و لوازم التحریر؟  همچنین باتوجّه به این‌که دخترانم از داشتن دوست محروم هستند. […]

نافرمانی طبیعی و غیر طبیعی

سؤال:‌ من یک دختر شش ساله دارم که به حرف های ما گوش نمی‌دهد و باید یک درخواست را چند بار تکرار کنیم؛ وقتی او اصلاً به حرف‌های ما گوش نمی‌کند ما یک سیلی به او می‌زنیم. همچنین او خیلی بد غذا است و با دو فرزند دیگرم رابطه‌ی خوبی ندارد و آن‌ها را کتک […]

آسیب‌های بلوغ زودرس

سؤال: میزان شرعی پوشش مادر در مقابل پسر ده ساله‌ی خود چگونه باید باشد؟ لطف کنید کتابی را درباره‌ی حد پوشش در مقابل محارم معرّفی کنید. جواب: یکی از عواملی که فرزندان را به سمت بلوغ زود هنگام سوق می‌دهد، نوع پوشش نامناسب پدر مادر است، همانطورکه دیدن تصاویر نامناسب و یا خواندن مطالب مستهجن […]

امروز تکلیف چیست؟

در کنکور دانشگاه، ثبت نام کرده بودم. شرط رفتنم این بود که کاوه، برگه‌ی ترخیصی‌ام را امضاء کند. آن روز دلم عجیب شور می‌زد. با یک دنیا اضطراب و تشویش، نامه‌ی دانشگاه را نشانش دادم. بی‌هیچ حرفی، آن را گرفت و خواند. نگاه معنی داری به من و برگه انداخت و ناگهان کاری کرد که […]