هم آئینه و هم حجاب

موجودات درعین حال که مانند آئینه، حقّ را نشان می‌دهند، خود حجاب و موانع معرفت تامّه هستند؛ زیرا هر محدودی بواسطه‌ی ارتباط وجودی که با مطلق خود دارد، او را نشان می‌دهد؛ ولی هرگز نمی‌تواند مطلق خود را مطلقاً [به‌طور کامل] نشان دهد.

 

رحمت وسیع پروردگار

س: منظور از رحمت در جمله‌ی: وَسِعَت رَحمَتُهُ کُلَّ شَیءٍ « رحمت او هر چیزی را فرا گرفته است» چیست؟!

ج: رحمت عبارت است از رفع احتیاج وجودی هر موجود که غایت وجود اوست. و خداوند متعال احتیاجات وجودی تمام موجوداتی را که خلق نموده برآورده می‌سازد و آن‌ها را به احتیاجات وجودی‌شان هدایت و راهنمایی، و نیازهای وجودی‌شان را تأمین می‌نماید تا به کمال مطلوب و سعادت خود فائز آیند… همه‌ی موجودات، غرق در رحمت او می‌باشند.

 

خیر محض

خداوند متعال هرچه خلق فرموده است، خیر محض است.

 

صراط مستقیم

صراط مستقیم، راهی است که رونده‌ی آن به مقصود نایل خواهد شد… منظور از صراط مستقیم، عبودیّت خالص حضرت حق است.

 

منشأ عرفان حقیقی

س: عرفان حقیقی از حضرت امیر المؤمنین (ع) بوده یا از رسول الله (ص): و آيا زید بن حارثه تربیت یافته‌ی امیر مؤمنان (ع)‌ است؟

ج: کمیل، رشید، میثم تمّار و عدّه‌ای دیگر، حقایق عرفانی را از حضرت امیر مؤمنان (ع) نقل می‌کنند؛ امّا خود حضرت امیر (ع) تربیت شده‌ی حضرت پیغمبر (ص) است. صحابه نیز تربیت یافته‌ی حضرت رسول (ص) هستند.

 

مقصود از: حیات طیّبه

س: مقصود از «حیات طیّبه» در آیه‌ی شریفه چیست؟ خداوند سبحان می‌فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَّن ذَکَرٍ أَوْ أَنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بَأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (نحل: 97)

«هر کس- از مرد یا زن کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، قطعاً او را زندگی خوشگوار [حیات حقیقی] می‌بخشیم».

ج: مراد، حیات معنوی و حیات قرب و مشاهده است که شرط آن بندگی و اخلاص در بندگی است. حیات ظاهری همین خوردن و خوابیدن و… است؛ و حیات معنوی، به انجام اعمالی است که در آن‌ها مشاهده‌ی حقّ و تقرّب به حقّ باشد.

 

امکان وصول به مقام محمود

س: آیا درخواست مقام محمود از خداوند فایده‌ای به حال ما دارد؟ و آیا ممکن است کسی غیر از حضرت رسول (ص) به آن مقام برسد؟

ج: بله، چرا ممکن نیست؛ برای کسی که تابع و پیرو آن بزرگواران (ع) باشد. آن‌ها اوّلاً و بالذّات واجد این مقام هستند، و دیگران هم از آن‌ها و در طول آن‌ها دارند.

 

تفاوت عقل و لُبّ

س: تفاوت عقل و لُبّ چیست؟

ج: عقل به خیر و شرّ هدایت می‌کند، و لُبّ به توحید و معرفت. و اُولُواالاَلباب کسانی هستند که به حقیقت راه یافته‌اند… و در حدیث معراج نیز آمده است: وَ لَاَقُو مَنَّ مَقامَ عَقلِهِ وَ لَاَستَغرِقَنَّ عَقلَهُ بِمَعرِفَتی.

«و قطعاً خود به جای عقل او قرار می‌گیرم و عقل او را در معرفت خویش، غرقه می‌کنم.»

 

بالاترین وسیله‌ی کسب حکمت

س: مقصود از این روایت منقول از امام صادق (ع) چیست که می‌فرماید: رَأسُ الحِکمَةِ مَخَافَةُ الله «سرآمد [راه تحصیل] حکمت، خوف خداست.»

ج: یعنی حکمت بوسیله‌ی اموری حاصل می‌شود که بالاترین آن، مخافةُ الله است که همان خوف و خشیت باطنی می‌باشد.

 

ولیّ خدا، مجرای فیض به ماسوی‌الله

ولیّ خدا، مقامش بالاتر از بقیه‌ی موجودات و مجرای فیض برای پایین‌ترها می‌باشد؛ و همه‌ی اشیاء در تحت اختیار و اراده‌ی او هستند. و معجزات انبیا و کرامات اولیا (ع) از قبیل نسوزاندن آتش، سخن گفتن سنگریزه، غرق نکردن دریا، شکافتن ماه، و جوشیدن چشمه از سنگ، انواعی از خشوع موجودات در برابر اولیای خدا می‌باشد.

 

درجات یقین

انسان که سوز آ‌تش را درک می‌کند و به آن یقین دارد، علم الیقین است. و اگر آتش را لمس کند، همچون ذغال در کنار آتش و سوز آتش را دریابد، این عین الیقین است. و چنانچه تمام آتش شود و بسوزد، همچون ذغال گداخته که اثری از تیرگی در او باقی نماند و تمام آتش شود که اوّل و آخر او و ظاهر و باطن او آتش گردد، در این صورت که با تمام وجود، سوز آتش را دریافته و بدان رسیده و کینونت وجود او آتش گرفته، این را حقّ الیقین گویند.

 

شناخت نفس، راه شناخت خدا

از این کلام: [مَن عَرَفَ نَفسَهُ، عَرَفَ رَبَّه «هر کس خود را شناخت، خدا را شناخته است»] تلازم معرفت نفس با معرف ربّ استفاده می‌شود و این‌که: از معرفت نفس، معرفت ربّ حاصل می‌شود.

 

ارزش و اهمیّت دلایل عقلی

س: آیا بندگی و عبودیّت حضرت حقّ، به استدلال‌های عقلی نیاز دارد؟

ج: بله، به عنوان مقدّمه لازم است که انسان با استدلال‌های عقلی و از روی حجّت، به توحید، نبوّت و امامت اعتقاد پیدا کند، آن‌گاه به بندگی و عبودیّت حضرت حقّ بپردازد.

 

معنای اطاعت خدا از بنده

س: مقصود از این حدیث قدسی چیست که خداوند سبحان می‌فرماید: مَن اَطاعَنی، اَطَعتُهُ «هر کس از من اطاعت کند، من از او اطاعت می‌کنم.»؟

ج:… یعنی همه‌ی موجودات را منقاد و مطیع او قرار می‌دهم.

 

حقیقت نفس انسان

معنای این بیت:

[ای برادر، تو همان اندیشه‌ای      مابقی تو استخوان و ریشه‌ای]

آن است که: نَفْس انسانی که صورت بدن است- علم و مجرّد است و مابقی، استخوان و پوست و گوشت است که همگی از بین می‌روند و تنها نفس باقی می‌ماند.

 

تفاوت افراد در فهم و ادراک معنویّات

افهام در توانائیِ درک و تفکّر معنویّات- که از جهانی وسیع‌تر از مادّه می‌باشند- مختلفند و مراتب گوناگون دارند.

فهمی است که در تصوّر معنویّات، هم اُفقِ صفر است؛ و فهمی است که کمی بالاتر از آن می‌باشد؛ و به همین ترتیب تا برسد به فهمی که با نهایت آسانی، وسیع‌ترین معنویّات غیرمادّی را درک می‌کند.

 

ادراک معنویّات و تعلّق به مادیّات

هرچه توانائی فهمی در درک معنویّات بیشتر باشد، به همین نسبت، تعلّقش به جهان مادّه و مظاهر فریبنده‌اش کمتر؛ و همچنین هرچه تعلّق کمتر، توانائی درک معنویّات بیشتر می‌باشد.

 

مرکز همه‌ی زیبائی‌ها

همه‌ی زیبائی‌هائی که در جهان هستی جلوه‌گر است، حقیقت آن از ساحت کبریا می‌باشد، و برای دیگران چیزی جز مجاز و عاریت باقی نمی‌ماند.

 

جمال و کمال نامحدود

جمال و کمال در هر یک از آفریده‌های جهان، محدود و متناهی است؛ و نامحدود و نامتناهیِ آن، پیش خدا است…

انسان با پذیرفتن این حقیقت قرآنی، دفعتاً خود را در برابر یک جمال و کمال نامتناهی خواهد دید که از هر سو به وی احاطه داشته، هیچ خلأی در مقابل آن وجود ندارد؛ و هر جمال و کمالی را حتّی خود را که یکی از آن آیات می‌باشد به دست فراموشی سپرده، مجذوب و دلباخته خواهد گردید.

 

سرچشمه‌ی جهان طبیعت

نظام جاری در عالم طبیعی محسوس و منجمله خود عالم انسانی، با نظام وسیع و پهناوری که دارد، از یک عالم یا عوالم معنوی فوق این عالم سرچشمه می‌گیرد؛ مانند این‌که اجزاء این عالم از آن‌جا نزول کرده و در این نشئه‌ی تزاحم و پرکشمکش، مستقرّ شده و دوباره به جایی که آمده‌اند، برمی‌گردند.

 

امکان درجه‌هایی از ولایت برای غیر امام

مرتبه‌ای از ولایت، یعنی انکشاف این واقعیّت باطنی، برای افراد دیگری غیر از امام نیز ممکن است؛ و می‌توان بعض از مراتب ولایت الهیّه را با تلاش و کوشش بدست آورد.

 

مردان الهی

بسیاری از ماها، جمعی از مردان خدا را از راه تاریخ یا از راه مشاهده، سراغ داریم که حقّ سبحانه پرده‌ی غفلت را از پیش چشم‌شان برداشته، و به واسطه‌ی یک جذبه‌ی باطنی، پر و بال توحید باز کرده، و در آسمان حقایق به پرواز درآمده‌اند؛ و یا توفیق خدائی پیدا کرده و به واسطه‌ی تطهیر باطن و تهذیب نفس خود، از این جهان دل برکنده، و راهی به عالم بالا باز کرده‌اند… از راه کتاب و سنّت می‌توان این مطلب را کشف کرده و به حدّ کافی توضیح داد.

 

اقیانوس بیکران توحید

مَثَل انسان در شناخت خداوند، مثل آن کسی است که دو دست خویش را به آب دریا نزدیک کند، و بخواهد از آن تناول نماید؛ او فقط می‌خواهد آب بنوشد، و ابداً مقدار برای او مطرح نیست، الّا این‌که بیشتر از اندازه‌ی دو دستش نمی‌تواند از دریا آب بردارد!

 

موجودات مجرّده و غیر مادّی

بین باری تعالی و جهان مادّی، موجودات مجرّد و غیر مادّی وجود دارد… نسبت آن‌ها به مادیات، نسبت جسم شفّاف و صیقلی است، نسبت به جسم تیره و کدر. همچنان‌که اجسام تیره و غلیظ نمی‌توانند اشعّه‌ی خورشید را از خود به سوی غیر عبور دهند، برخلاف اجسام شفّاف و صاف که به خوبی نور از آن‌ها عبور کرده و به اجسام دیگر می‌تابد، موجودات مجرّد و غیر مادّی، فیوضات الهی را می‌گیرند، و به موجودات پست‌تر و پائین‌تر می‌رسانند.

 

اصحاب اسرار

بعضی از اصحاب پیامبر (ص)‌ و اصحاب ائمّه‌ی اطهار (ع)‌ از اصحاب اسرار هستند مانند: سلمان فارسی، اُویس قرنی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمّار کوفی، رُشیَد هجری، و جابر جُعفی (رضوان الله تعالی علیهم أجمعین)

 

عوامل مافوق جهان طبیعت

این نشئه‌ی مادّه و طبیعت، مسبوق الوجود نشئه‌های دیگر است [مافوق این جهان، عوالم دیگری است]. تمام کمالات موجود در این نشئه‌ی پایین، بدون هیچ نقصی در نشئه و عالم مافوق آن که جنبه‌ی علّیّت برای نشئه‌ی طبیعت دارد به طرز عالی‌تر وجود دارد.

 

وسیع‌تر از این جهان

حقیقت امر چنین نیست که مردم می‌پندارند که: بهشت سعادتمندان فقط یک باغ زیباست؛ و جهنّم شقاوتمندان نیز یک گودال پر از آتش است؛ بلکه بهشت و جهنّم، نشئه‌های تامّ و وسیع است که در وسعت و گستردگی، از این عالم مادّه، وسیع‌تر و وصف ناپذیرند.

 

هدف و مقصود اصلی ادیان

هنگامی که ما درباره‌ی خصوصیّات شریعت اسلام بلکه همه‌ی ادیان الهی، خوب تدبّر و دقّت می‌کنیم، این مطلب را درمی‌یابیم که: تنها هدف و مقصود در آن‌ها، توجّه دادن انسان‌ها به ماوراء طبیعت است؛ و این راه ادیان، یک دعوت آگاهانه بسوی خداست.

 

تنها طریق کسب معرفت

طریق منحصر به فرد برای دستیابی به معرفت، تصفیه‌ی دل از دنیا و رزق و برق آن و هر حجابی که مانع دیدار خداوند سبحان می‌گردد، می‌باشد. پس تمام اسباب و دستوراتی که گفته شده از قبیل مراقبه، خلوت و غیره، فقط برای دستیابی به این حالت قلبی است.

 

در همین دنیا

آنچه که خداوند سبحان از دست یافتن به مقامات و کرامات در آخرت برای امّت‌ها وعده داده، در همین دنیا برای اولیاءالله نصیب می‌شود؛ و در این خصوص به امام‌شان ملحق می‌گردند.

 

حقیقت نعمت

حقیقت نعمت، همان صراط مستقیم و اقصر فاصله‌ایست که بنده بسوی خدایش می‌پیماید، و به مقام عبودیّت مُطلقه و مَحضه نائل می‌گردد.

و تبدیل این نعمت به کفر، تبدیل این صراط مستقیم، به پیمودن راه‌های مُعْوَج و منحرف و کج است که آن را از مقصد دور می‌کند؛ و بالنّتیجه به دوزخ می‌افکند.

 

در جستجوی ولایت

افراد بشر بایستی در دنیا از تمام مواهبی که خداوند به آن‌ها عنایت فرموده است، آن نعمت حقیقی و واقعی، آن ولایت که ربط بین عالم خلقت و ذات پروردگار است، بین مخلوق و خالق است، بین حادث و قدیم است، بین ممکن الوجود و واجب الوجود است، آن‌ را با کَدّ و سعی جستجو نموده و آن را بدست بیاورند!

 

مکاشفه‌ای در نجف اشرف

در نجف اشرف بودم، بعد از نماز صبح که نشسته بودم، در حال توجّه و خَلسه، حضرت علیّ بن جعفر (س) به من نزدیک شد، به اندازه‌ای که نَفَس آن حضرت گویا به صورت من می‌خورد، و فرمود: قضیّه توحید در وجود، از اصول مسلّمه‌ی ما اهل بیت است.

 

مطالب عالیه در روایات

در اخبار، مطالب عالیه و نفسیه‌ایست که به حقائقی اشاره دارد که بدان‌ها غیر از افهام عالیه و عقول خالصه، کسی دسترسی ندارد.

در یک سطح قرار دادن اخبار، موجب شده است که معارف عالیه‌ای که از ائمّه (ع) افاضه شده است اختلاط پذیرد و بیانات عالیه، به علّت تنزّل آن‌ها به منزل‌هایی که منزله‌ی ‌آن‌ها نیست، فاسد گردد!

 

مراحل مختلف وجود انسان

انسان موجودی است تو در تو، و دارای مراحل مختلفه؛ و همه‌ی این مراحل، در وجود او منطوی و جزء سرشت اوست؛ و نمی‌تواند انسان مقامی را که خارج از سرشت اوست بدست بیاورد.

 

کثرت طلبی، مانع خداجوئی

هرگونه از کثرت طلبی، انسان را از مقام وحدت طلبی و خداجوئی باز می‌دارد.

 

انحصار همه‌ی ستایش‌ها در خداوند

او هم اسمائش زیبا است و هم افعالش؛ و هر جمیلی از او صادر می‌شود… خدای تعالی هم در برابر اسماء جمیلش سزاوار ستایش است، و هم در برابر افعال جمیلش…

هیچ  حمدی از هیچ حامدی برای هیچ محمودی سر نمی‌زند، مگر آن‌که در حقیقت، حمد و ستایش خداست؛ زیرا آن جمیلی که حمد و ستایش حامد متوجّه اوست، فعل خداست و او ایجادش کرده؛ پس جنس حمد و همه‌ی آن، از آنِ خدا است.

 

معرفت فکری و معرفت شهودی

نظر در آیات آفاقی و معرفت حاصله‌ی از آن، نظر و معرفتی است فکری و علمی است حصولی، بخلاف نظر در نفس و قوای آن و اطوار وجودی آن و معرفتی که از آن سرچشمه می‌گیرد، که نظری شهودی و علمی حضوری است.

 

برتری سیر اَنفُسی بر سیرآفاقی

این‌که معرفت و سیر اَنفُسی [تأمّل و تفکّر در جان و روح] از سیر آفاقی [تامّل و تفکّر در طبیعت] بهتر است، شاید از این جهت باشد که معرفت نفس، معمولا خالی از اصلاح اوصاف و اعمال نفس نیست، بخلاف معرفت آفاقی.

 

نتیجه‌ی سیر در نفس و انقطاع از اغیار

انسان وقتی به سیر در نفس خود بپردازد و اغیار را از دل بیرون راند و با دل خلوت کند، از هر چیزی منقطع و به خداوند متعال می‌پیوندد؛ و این خود باعث معرفت پروردگارش می‌شود… چون انقطاع، به تنهایی تمامی حجاب‌هایی را که در بین است کنار می‌زند؛ اینجاست که آدمی با مشاهده‌ی ساحت عظمت و کبریای حقّ، خود را از یاد می‌برد.

 

مشاهده‌ی حقیقتی عجیب

وقتی انسان مشغول مطالعه و سیر در آیات نفس خود شود و فقر خویش و نیازمندیش را در همه‌ی شئون وجودیش به خدایش بنگرد، حقیقت عجیبی را مشاهده می‌کند: او نفسش را وابسته و متعلّق به عظمت و کبریا یافته و می‌بیند: وجود و حیات و علم و قدرت و شنوایی و بینایی و محبّت و جمیع صفات و افعالش، قطره‌ایست از دریایی بیکران و خوشه‌ایست از خرمنی بی‌پایان، مخزنی که در بهاء و روشنی و جمال و جلال و کمال وجود و حیات و قدرت و سایر کمالات، غیرمتناهی است.

 

مواهب خاصّ خداوندی

معرفت حقیقی، با علم فکری حقّش به‌طور کامل ادا نمی‌شود؛ زیرا روایات از مواهب خداوندی که مخصوص اولیائش می‌باشد، چیزهائی بیان می‌کنند که هرگز سیر فکری نمی‌باشد.

 

گناه بزرگ، در نظر عاشق

انسان مُحبّ، مخصوصاً وقتی که در دوستی به حدّ شیفتگی و استغراق در عشق رسیده باشد، کوچک‌ترین غفلت قلبی از محبوبش را گناه بزرگی می‌شمارد! و این نیست جز به جهت این‌که ارزش اعمالش را در راه محبّت، به مقدار توجّه و مجذوبیّتی می‌داند که نسبت به او دارد. در این صورت هرگاه دلش به سبب غفلت، از محبوب جدا شود، با این کار، از محبوبش روی گردان شده و از یادش بریده و در نتیجه، پاکی دلش را از بین برده است!

 

دیدگاه عارفان و محبّان

خواصّ از بندگان،‌ یعنی آنان‌که خدای را از روی محبّتی که به او دارند عبادت می‌کنند، نه از جهت ترس از آتش و یا طمع در بهشت، اینان از خوف و رجاء و تهدید و تطمیعی که در دعوت دینی هست، چیز دیگری تلقّی می‌کنند: وقتی به تهدید از آتش برمی‌خورند از آن، آتش فراق و دوری از پروردگار و سخط وی را می‌فهمند؛ و از شنیدن وصف بهشت، به نعمت وصل و قرب ساحت او و خشنودی او منتقل شده و مشتاق آن می‌گردند.

 

در حال اضطرار

آری، انسان وقتی که از چهار طرف، هدف تیر بلا و مصیبت واقع می‌شود و هجوم گرفتاری‌ها او را از جایش می‌کَند، هر چیزی غیر از خود را فراموش می‌کند، جز این‌که در دلش امیدی به رفع پریشانیش وجود دارد؛ و آن کسی که امیدوار است مشکله‌ی او را رفع کند، همان پروردگار او است.

 

خاصیت یقین

یقین، عبارت است از علم صد در صدی که به هیچ وجه شکّ و تردیدی در آن رخنه نداشته باشد… در کلام خدای متعال برای علم یقینی به آیات خداوند، آثاری برشمرده است که یکی از آن آثار این است که: پرده‌ی حواس، از روی حقایق عالم هستی کنار رفته و آنچه در پس پرده‌ی محسوسات است، آن مقداری که خدا خواسته باشد، ظاهر می‌شود.

 

آثار شرح صدر

کسی که خداوند سینه‌اش را برای قبول اسلام که همان تسلیم بودن است گشاده است، در حقیقت سینه‌اش را برای تسلیم در برابر اعتقادات صحیح و عمل صالح وسعت داده، به طوری که هیچ مطلب حقّ و صحیحی به او پیشنهاد نمی‌شود مگر آن‌که او را می‌پذیرد. و این یک نوع نور معنوی است که همیشه سخن و اعتقاد حقّ و عمل صحیح را روشن می‌کند.

 

همیشه در بهشت

آری، اولیای خدا در همین دنیا، وعده‌ی بهشت و دارالسّلام را که خداوند به آنان داده احساس می‌کنند؛ زیرا آنان کسی را جز خداوند مالک نمی‌دانند، و در نتیجه مالک چیزی نیستند تا بترسند روزی از دستشان برود و یا از فقدان و از دست دادنش اندوهگین شوند… و زندگی‌شان همه در خلوت با او می‌گذرد؛ به همین جهت ایشان در همین دنیا هم که هستند در دارالسّلام‌اند، و خداوند ولیّ ایشان است؛ و آنان را در مسیر زندگی به نور هدایت سیر می‌دهد.

 

حتّی عبادت

از جمله چیزهایی که غیر خداوند محسوب شده و باید از آن هم بسوی خداوند منقطع شد، خود عبادت است. حقیقت عبادت، توجّه [به معبود] است، ‌نه این‌که خودش مستقلاً مورد توجّه قرار گیرد! لذا توجّه به خود عبادت، معنای عبادت و توجّه به خداوند بودنش را از بین می‌برد؛ پس لازم است که عابد در عباداتش به یاد چیزی جز پروردگارش نبوده و غیر او را فراموش کند!

 

صفات مخلَصین

مُخلَصین به فتح لام کسانیند که برای خدا خالص شده باشند؛ یعنی خداوند آنان را برای خود خالص کرده است و جز او کسی در آنان نصیبی ندارد، و آنان به غیر خدا به یاد کسی نیستند؛ از خدا گذشته هر چیز دیگری را حتی خودشان را فراموش کرده‌اند. پس در دل‌های‌شان جز خدای تعالی چیز دیگری نیست؛ و دیگر جای خالی برای شیطان و وسوسه‌هایش نمانده است.

 

لقاء الله: از معارف ژرف قرآنی

نکته‌ای که قابل توجّه است این است که قرآن کریم اوّلین کتابی است که از روی این حقیقت [یعنی علم و ارتباط شهودی انسان با خداوند، که تعبیر به رؤیت و لقاءالله می‌شود] پرده برداشته، و با بی‌سابقه‌ترین بیانی، این راز را آشکار ساخته است… آری، این منّتی است که اسلام و کتاب آسمانیش در تنقیح معارف الهی بر بشر دارد!

 

مشهود برای همه

خداوند سبحان برای مخلوقاتش مشهود است و از آنان غایب نیست؛ جز این‌که خودبینی مخلوقات و توجّه به خودشان، آنان را از مشاهده‌ی خداوند غافل ساخته و نمی‌گذارد متوجّه شوند که: آنان دائما او را مشاهده می‌کنند. آری، علم به او همیشه و در هر حال هست، و لیکن علم به علم است که گاهی [به خاطر سرگرمی به چیزهای دیگر] مفقود می‌گردد!

 

برتری انسان از فرشتگان الهی

انسان منزلتی از قرب و مرحله‌ای از کمال دارد که مافوق قرب و کمال ملائکه است.

و این‌که همه‌ی ملائکه مأمور به سجده بر آدم شدند، دلیل بر اینست که همه‌ی آنان مسخّر در راه کامل کردن سعادت بشرند و برای رستگاری او کار می‌کنند؛ مانند فرشتگان مأمور حیات، و فرشتگان مأمور مرگ، و دست در کار رزق، و فرشتگان رساندن وحی، و معقّبات، و حفظ کنندگان، و نویسندگان اعمال، و همچنین باقی ملائکه، هر کدام مشغول یکی از کارهای بشرند… پس ملائكه، اسبابي الهي و اعواني براي انسانند كه او را در راه رساندنش به سعادت و كمال ياري مي‌كنند.

 

مراد از لقاءالله در قرآن كريم

مراد از لقاء الله، قرار گرفتن بنده است در مرحله‌اي كه ديگر بين او و بين پروردگارش حجابي نباشد، همچنان كه روز قيامت نيز اين چنين است؛ چون روز قيامت، روز ظهور حقايق است، كه قرآن كريم درباره‌اش فرمود: وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ (سوره نور/ 25)‌ آن روز يقين مي‌كنند كه خدا حقّ آشكار است.

 

منظور از امانت الهيّه

‍‍[مراد از امانت الهيّه كه انسان قابليَت حمل آن را دارد، مقامي است كه] از ناحيه‌ي داشتن اعتقادات حقّ و اعمال صالح و سير در راه كمال حاصل شود، به اين‌كه از پستي مادّه، به اوج اخلاصي ارتقاء پيدا كند كه خداوند او را براي خودش خالص نمايد.

و در اين كمال، هيچ موجودي شريك انسان نيست! چنين كسي تنها خدا متولّي امور اوست؛ و اينست مقام ولايت الهيه.

 

قابليّت انسان

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ‏ٍ (تين/4)… انسان به حسب خلقت طوري آفريده شده كه صلاحيّت دارد به رفيع اعلي عروج كند و به حياتي جاوداني در جوار پروردگارش، و به سعادتي خالص از شقاوت نائل شود، و خدا او را مجهّز كرده به جهازي كه مي‌تواند با آن، علم نافع را كسب كند؛ و نيز قدرت انجام عمل صالح را به او داده… هر وقت بدانچه دانسته ايمان آورد، و ملازم اعمال صالح گرديد، خداي تعالي او را به سوي خود عروج مي‌دهد و بالا مي‌برد.

 

لازمه‌ي توحيد كامل

توحيد داراي مراتبي است كه بعضي فوق بعضي ديگر قرار دارند، و آدمي به مرتبه‌ي كامل آن نايل نمي‌شود مگر آن‌كه معبود يكتا را آنچنان كه شايسته است يعني بنحو انحصار بپرستد… خلقت عالم، و روزيِ روزي خواران، و زنده كردن، و ميراندن آنان، و خلاصه دادن و ندادن و همه چيز را از او بداند… و جز براي او، براي هيچ كس و به هيچ وجه اظهار ذلّت نكند. بلكه جز به رحمت او، اميدوار نبوده و جز از غضب او، بيمناك نباشد و جز به آنچه در نزد اوست، طمع نبندد و جز بر آستان او سر نسايد!

 

اهميّت يقين

نزد رسول الله (ص) صحبت شد كه بعضي از ياران عيسى (ع) روي آب راه مي‌رفته‌اند؛ حضرت فرمود: «اگر يقينش بيشتر بود، روي هوا هم راه مي‌رفت»! روايت اشاره مي‌كند به اين‌كه: اين‌گونه امور، داير مدار يقين به خداي سبحان و مستقلّ در تأثير ندانستنِ اسباب عادّي و مادّي است…

جامع‌ترين كلام در اين مورد، فرمايش امام صادق (ع) است كه فرمود: «هيچ بدني از عملي كه نيّت در آن قوي باشد، ناتوان نيست»!

 

روح و ملكوت جهان

نه تنها انسان، بلكه جميع موجودات عالم طبع و مادّه، داراي جان و ملكوتي هستند. و حقيقت روح و ملكوت، از عالم مادّه و جسم نيست؛ بلكه از عوالم بالاست كه نحوه‌ي تعلّقي به مادّه پيدا كرده است. نطفه ملكوت دارد، علقه ملكوت دارد، سنگ و درخت و آب و زمين، هر يك ملكوت دارند. حيوانات، پرندگان، كواكب و ستارگان، هر يك داراي نفسِ مختصّه‌ي به خود و ملكوت مي‌باشند.

 


 منبع: کتاب حكمت زلال، صفحات 24  الی45

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *