از اثرگذارترين نکات در مقام تربيت، بازگويي داستان بزرگان دين است. در داستانهاي بزرگان نيز به ترتيب داستان ائمة معصومين (عليهم السلام)، انبيا و بعد اوليا، بيش از همه مؤثر است. در داستان گويي، هم بايد به قرآن پرداخت هم به احوالات انبیا. چنانچه بخشي از بحار نيز دربارة احوالات انبياست. داستان انبياء بسيار عبرتآموز است به نحوي که گاهي مي توان راه حل گرههايي كه در زندگي انسان پيش ميآيد را در سرگذشت انبياء يافت. حتي احوالات بزرگان نيز مي تواند بسيار عبرتآموز بوده و اثر تربيتي داشته باشد. اما بايد توجه داشت که در اين موارد نيز آنقدر زيادهروي نکرد که در مقابل ائمه (عليهم السلام) طبقة موازی درست شود و مردم براي الگوگيري به دنبال آنها بروند.
در عصر غيبت در درجة اول نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) و ائمة معصومين (عليهم السلام) و پس از آنها انبياي عظام الهي (علي نبينا و علي آله و عليهم السلام) مرجع هستند. در درجة بعد هم فقهاي بزرگ، مرجع هستند؛ يعني فقهايي كه دين خدا را با زحمت ميفهميدند و در اعمال و رفتار و گفتارشان مواظب بودند بر خلاف روايات عمل نکنند و سخني نگويند.
انسان هاي بزرگي هستند كه با وجود خوبي و زحمت فراوان، تنها به اين دليل که فقيه نيستند در مواردي سخنان نابه جايي گفته اند. بايد دقت کرد كه اين قبيل اشخاص براي مردم طبقة مرجع نشوند. در غير اين صورت در هر جايي مدعياني پيدا ميشوند که هر يک مي گويد من واصلم. نبايد مردم را به شکلي تربيت کرد كه به دنبال اين چيزها باشند.