بیشک پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در همه حملات جنگهای اسلام نظیر بدر و احد، به دست امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. و ما نیز در جلد هفتم کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم» تعداد زیادی از احادیث را آوردهایم که به این مطلب اشاره میکند.
حال ما در این مجال برای شما فقراتی را در رابطه با جنگ احد میآوریم. آن روایات از این قرار است:
- گفتهاند: همانا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز احد پرچم سپاه اسلام را به دست امیرالمؤمنین داد.[1]
- عدهای گفتهاند: تنها پرچم به دستان علی بن ابی طالب بود.[2]
- عدهای نیز گفتهاند: آن پرچم به دست مصعب بن عمیر بوده است.[3]
- برخی گفتهاند که پرچم بزرگ در دستان مصعب بن عمیر بود.[4]
- گروهی گفتهاند: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز احد از اصحابش پرسید« چه کسی پرچم مشرکین را به دست گرفته است؟» به ایشان پاسخ دادند:« طلحه بن ابی طلحه » سپس ایشان پرچم را از علی علیهالسلام گرفته و به مصعب بن عمیر دادند چراکه او از قبیله بنی عبد الدار بود و آنها نیز در جاهلیت صاحب پرچم جنگها بودهاند.[5]
- بعضی از مورخین نیز میگویند: پرچم روز احد در دست سعد بن عباده بوده است.
اما ما میگوییم:
پرچم روز احد تنها به دست مبارک علی علیهالسلام سپرده شد. بنابرین آنچه که میگویند پرچم به دست مصعب بن عمیر بوده و یا اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را از علی علیهالسلام گرفت و به مصعب سپرد، نادرست میباشد.
صحیح آن است که در جنگ احد، بدر و در همه عرصههای رویارویی اسلام با کفر، پرچم سپاه اسلام به دست امیرالمؤمنین بود. و شواهدی نیز بر این مطلب نیز دلالت میکند که از این قرار است:
- در فصل جنگ بدر در این کتاب مطرح شده است که علی علیهالسلام صاحب پرچم رسول الله صلیاللهعلیهوآله در روز بدر و سایر جنگها بوده است.
- از ابن عباس روایت شده است: چهار فضیلت است که مخصوص علی علیهالسلام است: او از عرب و عجم اولین نفریست که همراه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شد. او کسی است که در تمام لشکرکشیهای سپاه اسلام، صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بوده است. او کسی است که در روز مهراس (احد) که همگی از ترس فرار میکردند، ایستادگی کرد. او کسی است که پیامبر را غسل داد و سپس او را وارد قبر کرد.[6]
- از ابن عباس روایت شده است: پرچم رسول الله صلیاللهعلیهوآله در روز بدر به دستان علی بن ابی طالب بوده است. حاکم نیشابوری در حاشیه این روایت مینویسد: « و فی مشاهد کلها »[7]
- از مالک بن دینار نیز روایت شده است: از سعید بن جبیر و برادران قاریش سؤال کردم« چه کسی حامل پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود؟»
گفتند:«حامل آن علی علیهالسلام بود.»[8]
در نص دیگری نیز اینگونه آمده است: زمانی که مالک این سؤال را از سعید بن جبیر پرسید، او خشمگین شد. مالک به برادران قاری سعید شکایت کرد. آنها هم به او فهماندند که علت خشم سعید، ترس او از حجاج بوده است. پس از مدتی سعید دوباره بازمیگردد و مالک نیز دوباره از او میپرسد. سعید جواب میدهد:« حامل آن علی علیهالسلام بوده است.» مالک میگوید این مطلب را از عبدالله بن عباس نیز شنیدم.[9]
در نص دیگری آمده است که مالک میگوید: به سعید بن جبیر گفتم:«چه کسی صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود؟»
سعید گفت:« سرت بر تنت زیادی کرده است!»
سپس معبد جهنی به من گفت:« من تو را با خبر میکنم. آن پرچم در اختیار ابن میسره عبسی بود. پس زمانی که جنگ میشد، علی بن ابی طالب آن پرچم را از او میگرفت.»[10]
- از جابر نقل شده است: خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسیدیم و عرض کردیم:« یا رسول الله! چه کسی پرچم تو را در روز قیامت حمل میکند؟!» ایشان جواب دادند:« چه کسی جز علی بن ابی طالب که پرچم مرا در دنیا حمل میکند، میتواند آن پرچم را در قیامت برافراشته سازد؟ »[11]
- سعد بن ابی وقاص از مردی عبور میکرد که علی علیهالسلام را دشنام میداد. مردم نیز در اطراف او جمع شده بودند. سعد در برابر آنان ایستاد. گفت:« ای مرد! برای چه علی بن ابی طالب را دشنام میدهی؟ آیا او اولین مسلمان نبود؟ آیا او اولین کسی نبود که با پیامبر نماز گزارد؟ آیا او زاهدترین انسان نبود؟ آیا او عالم ترین انسان نبود؟
او فضایل حضرت را میگفت تا بدانجا که گفت: آیا او صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در غزواتش نبود؟»
ظاهر کلام سعد بن ابی وقاص آن است که این فضیلت از جمله فضایلی است که مختص خود علی صلوات الله و سلامه علیه میباشد.[12]
- از مقسم نقل شده است: پرچم پیامبر صلیاللهعلیهوآله همیشه در دستان علی علیهالسلام بود و پرچم انصار در دستان سعد بن عباده بود. که هرگاه شعله جنگ برافروخته میشد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله تحت پرچم انصار درمیآمد.[13]
- از عامرمنقول است: گاهی پرچم پیامبر صلیاللهعلیهوآله نزد علی بن ابی طالب بود و گاهی نیز زمانی که انصار مسئولیتی را بر عهده میگرفتند، در دست انصار بود.[14]
عدهای گویند این دو نص اخیر آشکارا بر اینکه پرچم پیامبر دائماً در دستان علی علیهالسلام باشد دلالت نمیکند. اگرچه برخی دیگر نیز ادعا دارند که این دو روایت نیز حاکی بر همین مطلب است.
- از ثعلبه بن ابی مالک نقل شده است: سعد بن عباده همه جا صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود اما وقتی زمان جنگ فرا میرسید، علی بن ابی طالب آن پرچم را از او میگرفت.[15]
- ابن حمزه میگوید:« آیا کسی در عالم هست که بگوید علی علیهالسلام در سپاهی بوده که در آن فرمانده نبوده باشد؟»[16]
- در حدیث مناشده آمده است: همانا علی علیهالسلام به اهل شوری گفت:« شما را به خدا سوگند آیا از زمانی که پیامبر مبعوث شد کسی جز من صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود؟ » همگی گفتند:« خیر جز تو کسی نبود.»[17]
در رابطه با روز احد نیز نقل شده است:
- از علی علیهالسلام نقل شده است که همانا دستانش در روز احد شکسته شده بود. پس پرچم از دستانش افتاد. سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز فرمود:« پرچم را به دست راستش بدهید که او صاحب پرچم من در دنیا و آخرت است.»[18]
- امام حسن مجتبی علیهالسلام در احتجاجش به فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام بر معاویه، عمرو بن عاص و ولید فاسق گفت:« شما را به خدا سوگند آیا شما نمیدانید که او صاحب پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز بدر بود و پرچم مشرکین نیز در دست معاویه و پدرش بود. سپس شما در روز احد و احزاب او را در حالی ملاقات کردید که پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله همراه او بود و تو و پدرت نیز پرچم شرک را به همراه داشتید؟ …»[19]
- ابن هشام گفته است:« زمانی که آتش جنگ در روز احد زبانه گرفت، پیامبر صلیاللهعلیهوآله تحت لوای انصار درآمد و پیکی را نزد علی علیهالسلام فرستاد تا به او بگوید:«پرچم را جلو ببر.»
علی علیهالسلام پیشی گرفت و گفت:«من ابوالقصم[20] هستم». سپس از ابوسعید بن ابی طلحه – پرچم دار مشرکین – خواست که به میدان مبارزه بیاید. سرانجام علی علیهالسلام با او مبارزه کرد و ضربهای را به او زد تا بر زمین افکنده شد.»[21]
معنای این روایت آن است که علی علیهالسلام صاحب پرچم بزرگ بود. که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به ایشان دستور میدهد تا پیشی بگیرد و با پرچم دار مشرکین مبارزه کند. چراکه اگر پرچم بزرگ بیفتد لشکر درهم میشکند و شکست میخورد.
- از ابی رافع نقل شده است:« پرچم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز احد نزد علی علیهالسلام و پرچم مشرکین نیز نزد طلحه بن ابی طلحه بود.»[22]
منبع: صفحات 137 تا 152 جلد 3 کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام/علامه سید جعفر مرتضی عاملی
[1]. الأوائل لأبي هلال ج1 ص183 ؛ الثقات لابن حبان ج1 ص224 و 225 ؛ بحار الأنوار ج20 ص49 ؛ تفسير القمي ج1 ص112 ؛ مجمع البيان ج2 ص377 ؛ الصافي ج1 ص375 ؛ نور الثقلين ج1 ص385 ؛ كنز الدقائق ج2 ص213 ؛ الميزان ج4 ص11 ؛ شرح إحقاق الحق ج32 ص341 ؛ شرح الأخبار ج1 ص269 / ج7 ص166 ؛ أعيان الشيعة ج1 ص253 ؛ كشف الغمة ج1 ص191 ؛ عيون الأثر ج1 ص410 و 412.
[2]. الطبقات الكبرى لابن سعد ج2 ص38 ؛ مغازي الواقدي ج1 ص215 ؛ تاريخ الخميس ج1 ص422 ؛ الإرشاد للمفيد ج1 ص80 ؛ بحار الأنوار ج20 ص80 و 81 ؛ مجمع الزوائد ج6 ص114 ؛ شرح نهج البلاغة ج14 ص226 ؛ تاريخ خليفة بن خياط ص38 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج42 ص74 ؛ إمتاع الأسماع ج1 ص135 / ج7 ص166 ؛ عيون الأثر ج1 ص413 ؛ الدر النظيم ص157.
[3]. الطبقات الكبرى لابن سعد ج2 ص38 و 40 و 42 ؛ مغازي الواقدي ج1 ص215 ؛ شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج14 ص227 و 232 و 235 و 247 وج15 ص10 و 19 ؛ كنز العمال ج10 ص432 ؛ تاريخ الخميس ج1 ص422 ؛ تاريخ خليفة بن خياط ص38 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج42 ص74 / ج55 ص267 / ج60 ص345 و 347 ؛ أسد الغابة ج4 ص16 ؛ تاريخ الأمم والملوك ج2 ص193 ؛ الكامل في التاريخ ج2 ص152 ؛ البداية والنهاية ج4 ص17 ؛ العبر وديوان المبتدأ والخبر ج2 ق2 ص25 ؛ إمتاع الأسماع ج1 ص135 ؛ بحار الأنوار ج20 ص80 و 137 و 143 ؛ الدرر لابن عبد البر ص147 ؛ جامع البيان ج4 ص167 ؛ لتفسير الكبير للرازي ج8 ص224 ؛ الجامع لحكام القرآن ج8 ص226 ؛ الدر المنثور ج2 ص83 ؛ تفسير الآلوسي ج4 ص42 ؛ إعلام الورى ج1 ص376.
[4]. شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج14 ص235 ؛ إمتاع الأسماع ج7 ص166 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ج3 ص120 ؛ تاريخ الخميس ج1 ص426 عن المنتقى.
[5]. أنساب الاشراف ج1 ص317 ؛ شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج14 ص232 ؛ السيرة الحلبية ج2 ص220 / (ط دار المعرفة) ج2 ص492 ؛ أعيان الشيعة ج1 ص254 ؛ بل الهدى والرشاد ج4 ص190.
[6]. المناقب للخوارزمي ص21 و 22 / (ط مركز النشر الإسلامي) ص58 ؛ الإرشاد للمفيد ص48 / (ط دار المفيد) ج1 ص79 ؛ تيسير المطالب ص49 ؛ ذخائر العقبى ص86 ؛ بحار الأنوار ج20 ص81 / ج38 ص240 و 256 ؛ مناقب أهل البيت «عليهم السلام» للشيرواني ص39 ؛ الإستيعاب (ط دار الجيل) ج3 ص1090 ؛ شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج4 ص117 ؛ نظم درر السمطين ص134 ؛ شواهد التنزيل ج1 ص118 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج42 ص72
؛ كشف الغمة ج1 ص79 و 190؛ المستدرك للحاكم ج3 ص111 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج4 ص454 و 455 / ج15 ص430 و 654 / ج20 ص457 / ج22 ص146 / ج23 ص509 / ج31 ص296 و 604 ؛ تهذيب الكمال ج20 ص480 ؛ الوافي بالوفيات ج21 ص178 ؛ العدد القوية ص244 ؛ بناء المقالة الفاطمية ص133 ؛ منهاج الكرامة ص95 ؛ غاية المرام ج5 ص175.
[7]. ذخائر العقبى ص75 ؛ الرياض النضرة المجلد الثاني، ج4 ص156 ؛ الكامل لابن عدي ج1 ص240 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج42 ص72 ؛ ينابيع المودة ج2 ص166 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج8 ص527.
[8]. ذخائر العقبى ص75 عن أحمد في المناقب ؛ مناقب آل أبي طالب (ط المكتبة الحيدرية) ج3 ص85 ؛ بحار الأنوار ج42 ص60.
[9]. المستدرك للحاكم ج3 ص137 ؛ المناقب للخوارزمي ص258 و 259 / (ط مركز النشر الإسلامي) ص358 ؛ مناقب آل أبي طالب )ط المكتبة الحيدرية) ج3 ص85 ؛ بحار الأنوار ج42 ص60 ؛ أعيان الشيعة ج1 ص337.
[10]. الطبقات الكبرى لابن سعد (ط ليدن) ج3 قسم1 ص15 / (ط دار صاد) ج3 ص25 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج8 ص524 / ج32 ص343.
[11]. الرياض النضرة المجلد الثاني ج3 ص172 عن نظام الملك في أماليه، ؛ كفاية الطالب ص336 وقال: ذكره محدث الشام ـ أي ابن عساكر ـ في ترجمة علي «عليه السلام» من كتابه بطرق شتى عن جابر، وعن أنس ؛ كنز العمال ج15 ص119 وراجع ص135 / (ط مؤسسة الرسالة) ج13 ص136 عن الطبراني، ومناقب أمير المؤمنين لابن المغازلي ص200 ؛ عمدة القاري ج16 ص216 ؛ المناقب للخوارزمي ص358 ؛ مناقب الإمام أمير المؤمنين «عليه السلام» للكوفي ج1 ص515 وج2 ص498 ؛ مناقب آل أبي طالب ج3 ص27 ؛ بحار الأنوار ج39 ص213 ؛ حـديـث خيثمة ص199 ؛ جـواهـر المطـالب لابن الدمشقي ج1 ص182 ؛ المعجم الكبير للطبراني ج2 ص247 ؛ قاموس الرجال للتستري ج10 ص334 ؛ كتاب المجروحين لابن حبان ج3 ص54 ؛ الكامل لابن عدي ج7 ص47 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج42 ص74 و 75 ؛ الموضوعات لابن الجوزي ج1 ص16 و 388 ؛ ميزان الإعتدال ج4 ص240 ؛ البداية والنهاية ج7 ص371 ؛ تنبيه الغافلين لابن كرامة ص19 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص552 و 553 / ج23 ص297 / ج30 ص224.
[12]. المستدرك للحاكم ج3 ص500 صححه على شرط الشيخين هو والذهبي في تلخيص المستدرك ؛ حياة الصحابة ج2 ص514 و 515 ؛ شرح الأخبار ج2 ص542 ؛ إمتاع الأسماع ج12 ص36 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج18 ص204 ؛ الإكمال في أسماء الرجال ص78. گمان میکنم که این ماجرا در رابطه با سعد بن مالک، ابی سعید خدری باشد. چراکه سعد بن ابی وقاص از صراط امیرالمؤمنین منحرف شده بود. حاکم نیز در مستدرکش ج3، ص499 آورده است که ابا سعید برای علی علیهالسلام دعای خیر کرد تا انتقام او را نیز گرفته باشد و خدا نیز دعای او را استجابت کرد.
[13]. المصنف للصنعاني ج5 ص288 ؛ مسند أحمد ج1 ص368 ؛ التاريخ الكبير للبخاري ج6 ص258 ؛ مناقب الإمام أمير المؤمنين «عليه السلام» للكوفي ج2 ص496 ؛ مجمع الزوائد ج5 ص321 ؛ تاريخ مدينة دمشق ج20 ص249 ؛ البداية والنهاية ج4 ص22 ؛ السيرة النبوية لابن هشام ج3 ص593 ؛ السيرة النبوية لابن كثير ج3 ص39 ؛ سبل الهدى والرشاد ج4 ص194 / ج7 ص371 و/ ج9 ص109 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج6 ص19 / ج8 ص526 / ج18 ص29 و 82 / ج23 ص552 / ج32 ص356 ؛ جامع المسانيد والمراسيل ج11 ص62 ؛ ضائل الصحابة للنسائي (ط دار الكتب العلمية) ج2 ص797 ؛ فتح الباري ج6 ص89 عن أحمد عن ابن عباس بإسناد قوي.
[14]. المصنف للصنعاني ج5 ص288.
[15]. أسد الغابة ج4 ص20 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج8 ص525 ؛ في الطبقات الكبرى لابن سعد (ط ليدن) ج3 قسم1 ص15/ (ط دار صادر)ج3 ص25 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج32 ص343 ؛ أنساب الأشراف ج2 ص106 با این تفاوت که به جای سعد بن عباده میسره العبسی آمده است.
[16]. الشافي لابن حمزة ج4 ص164.
[17]. المسترشد في إمامة علي «عليه السلام» ص57 / (ط مؤسسة الثقافة الإسلامية لكوشانبور) ص334 ؛ مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) ج3 ص218 ؛ الإحتجاج للطبرسي ج1 ص200 ؛ بحار الأنوار ج31 ص334 ؛ غاية المرام ج2 ص130.
[18]. تاريخ الخميس ج1 ص434 ؛ الرياض النضرة المجلد الثاني ج4 ص156 عن ابن الحضرمي ؛ في جواهر المطالب لابن الدمشقي ج1 ص190 ؛ ينابيع المودة ج2 ص167 ؛ ذخائر العقبى ص75 بلفظ (ضعوه) ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج4 ص265 و 269 / ج15 ص556 / ج20 ص322 / ج30 ص223.
[19]. كفاية الطالب ص336 ؛ شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج6 ص289 ؛ الغدير ج10 ص168 عنه ؛ أعيان الشيعة ج1 ص574 ؛ جمهرة الخطب ج2 ص23.
[20]. البته ابوالقضم صحیح است و قضم نیز به معنای شکستن دندان است.
[21]. السيرة النبوية لابن هشام ج3 ص78 / (ط مكتبة محمد علي صبيح) ج3 ص593 ؛ السيرة النبوية لابن كثير ج3 ص39 ؛ جواهر المطالب لابن الدمشقي ج2 ص119 ؛ سبل الهدى والرشاد ج4 ص194 ؛ تاريخ الخميس ج1 ص427 ؛ البداية والنهاية لابن كثير ج4 ص22 ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج6 ص19 / ج18 ص29 و 82 / ج23 ص552 / ج30 ص149 و150 / ج32 ص356.
[22]. اللآلي المصنوعة ج1 ص365 ؛ الكامل لابن عدي ج5 ص260 ؛ الموضوعات لابن الجوزي ج1 ص381 ؛ بشارة المصطفى ص287 وشرح إحقاق الحق )الملحقات) ج21 ص132 / ج32 ص343.