فتنهگری، خشونت کتک زدن، شهادت دروغ، آتش زدن مساجد و خانهها، غارت اموال مسلمین، قتل و ترور با بدترین شیوههای ممکن نسبت به مسلمانان و سایر مذاهب اهل سنت اساسیترین و زشتترین خصوصیت رفتاری وهابیت است. وهابیان با صراحت و گستاخی تمام، مسلمانانی را که از آنان پیروی نکنند به بهانههای مختلف تکفیر نموده، خون و اموالشان را مباح دانسته و به قتلعام مسلمانان میپرداختند.[1]
درباره جنایات، کشتارها و خشونتهای انجامگرفته و توسط طایفه امویان و مروانیان مطالب زیادی توسط نویسندگان اسلامی نوشتهشده است. به دلیل آشنا بودن عموم مسلمانان با جنایات امویان و مروانیان و به خاطر رعایت اختصار، جنایات، ترورها و خشونتهای انجامگرفته توسط شجره ملعونه امویان، از ذکر آن خودداری میکنیم و برای اثبات پیروی حنابله و وهابیت از تفکر امویان، به نقل نمونههای دیگری از ترورها و کشتارها در طول تاریخ اسلام توسط این فرقه، میپردازیم.
نمونههایی از ترور و خشونت پیروان احمد بن حنبل
با مراجعه به تاریخ اسلام و ریشهیابی فتنه و اغتشاشاتی که در شهرهای مختلف کشورهای اسلامی بالأخص بغداد اتفاق افتاده است، دستهای پنهان و آشکار سلفیها و وهابیت را در آن فتنهها میتوان مشاهده کرد. مورخان مشهور عامه نیز سلفیان و وهابیت را محرک اصلی و صحنهگردانان اغتشاشات و فتنهها معرفی کردهاند.
1. کشتار اهل سنت توسط حنابله
در سال 317 هجری قمی میان پیروان ابوبکر مروزی حنبلی و سایر عامه به خاطر تفسیر آیه شریفه «عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا»[2] فتنهای عظیم در بغداد رخ داد، پیروان مروزی حنبلی در تفسیر آیه شریفه معتقد بودند خداوند در روز قیامت پیامبر گرامی اسلام را در کنار خود بر روی عرش مینشاند. سایر مسلمانان تفسیر پیروان احمد بن حنبل را نپذیرفته و آن را باعث تجسیم و نقص خداوند دانستند. اختلافنظر در تفسیر آیه شریفه، سبب بروز فتنه و کشته شدن عده زیادی از مسلمانان توسط حنابله شد.[3]
2. درگیری شدید حنابله با اهل سنت
در سال 323 هجری قمری حنابله در بغداد از توان و موقعیت ویژهای برخوردار شده و با بهانههای واهی به حریم خصوصی مردم تجاوز میکردند. به خانههای مردم یورش برده، ظروف شراب را نابود میکردند. آوازهخوانان را کتک میزدند و آلات غنا را میشکستند. رفتوآمد با مردان با زنان و کودکان را در کوچهها و بازارها زیر نظر داشتند. اگر مردی با زنی مشاهده میشد مورد بازخواست و پرسوجو قرار میگرفت و در صورت امتناع از پاسخگویی، شدیداً مورد ضرب و شتم قرارگرفته و بازداشت میشد علیه او شهادت به فحشا میدادند.
براثر رفتار خشن و خودسرانه حنابله، بغداد به هرجومرج کشیده شده بود. رئیس پلیس بغداد برای برگرداندن آرامش و امنیت به شهر، تجمع دونفری حنابله را نیز ممنوع اعلام کرده و آنان را از بحثها مذهبی بر حذر داشت.
اقدامات رئیس پلیس برای بازگرداندن آرامش به بغداد اثری نداشت زیرا حنابله از نابینایانی که غالباً در مساجد بودند، کمک میگرفتند و پیروان شافعی را با عصاهای خود تا حد مرگ میزدند.
از طرف راضی بالله خلیفه عباسی نامه شدیداللحنی در مذمت پیروان احمد بن حنبل و اعمال و اعتقادات آنان در بغداد منتشر شد که مضمون آن چنین بود: شما حنابله گمان میکنید صورتهای قبیح و بدمنظرتان شبیه خداوند و قیافههای پست و زشتتان نظیر پروردگار است! و معتقدید خداوند عزوجل دست، انگشت و پا دارد.
نعلین او از طلاست و موهای سر او پرپشت است و از آسمانها به زمین میآید. خداوند از آنچه که ظالمان و منکرین (حنابله) به او نسبت میدهند. پاک و منزه است. شما حنابله بزرگان و پیشوایان را مورد طعن و اهانت قرا داده و به پیروان و شیعیان آل محمد نسبت کفر و گمراهی میدهید و از مسلمانان میخواهید که از بدعتهای آشکار شما در دین و از مذهب فاسد و رذلتان پیروی و تبعیت کنند درحالیکه هیچ دلیل و شاهدی از قرآن بر تأیید آن ندارید. زیارت قبور پیشوایان دین را رد و انکار کرده و زائران را متهم به بدعتگذاری میکنید درحالیکه خود، به زیارت قبر افرادی که هیچ ریشه و نسبی نداشته و به پیامبر انتساب ندارد، رفته و معجزات پیامبران و کرامات اولیا الله را به صاحب قبر نسبت داده و مردم را مأمور به زیارت آن میکنید.
خلیفه عباسی با منکر و پست خواندن افکار و عقاید پیروان احمد بن حنبل، سوگند یادکرده و حنابله را به ضربوجرح، قتلعام، تبعید و آتش زدن منازل و محل کسبوکارشان تهدید کرد.[4]
نکته قابلذکر اینکه رهبری حنابله را در این دوران، یکی از علمای حنابله به نام حسن بن علی بن حلف بربهاری بر عهده داشت و تمامی این فتنهها به رهبری او به وقوع پیوست. وی تحت تعقیب حکومت قرارگرفته و مخفی شد و در سال 329 هجری قمری در مخفی گاه خود از دنیا رفت.
3. درگیری حنابله با شافعیها
در سال 447 هجری قمری در بغداد، میان حنابله و شافعیها به خاطر مسائل دینی فتنه دیگری اتفاق افتاد. سردسته این فتنهجوئی ابوعلی فرا و ابن التمیمی دو تن از بزرگان حنبلی بودند. عده زیادی از هواداران این دو نیز وارد صحنه شده و با دیگر مسلمانان درگیر شدند. پیروان احمد بن حنبل با حمله به مساجد، از بلند خواندن بسمالله الرحمن الرحیم» در نمازها و قنوت در نماز صبح، جلوگیری میکردند.
گروهی از حنابله با حمله به مسجد باب الشعیر بغداد، امام جماعت آن را از بلند خواندن «بسمالله الرحمن الرحیم» منع کردند. امام جماعت مسجد قرآنی را از جیب درآورده و خطاب به پیروان احمد بن حنبل گفت: بسمالله الرحمن الرحیم را از قرآن پاککنید تا ما نیز آن را نخوانیم.[5]
4. حمله حنابله به بازار بغداد و کشتار مردم
در سال 469 هجری قمری پس از سخنرانی ابونصر قشیری در مدرسه نظامیه بغداد، پیروان احمد بن حنبل به بازار مدرسه نظامیه حمله کردند و عدهای را به قتل رساندند. پسازاین ماجرا حوادث تلخی میان پیروان احمد بن حنبل و دیگر مسلمانان به وقوع پیوست.[6]
5. درگیری حنابله با اهل سنت
در سال 475 هجری قمری ابوالقاسم بکری مغربی وارد بغداد شد و از طرف نظام الملک موردتوجه و احترام واقع شد. وی در مدرسه نظامیه بغداد بهنقد افکار و عقاید پیروان احمد بن حنبل پرداخت.
پیروان احمد بن حنبل نقد عقایدشان را تحمل نکردند و هنگامیکه ابوالقاسم بکری قصد رفتن به منزل قاضی القضاة ابوعبدالله دامغانی را داشت، به مشاجره با پیروان ابوالقاسم بکری پرداختند. این مشاجره منجر به شعلهور شدن آتش فتنه دیگری میان حنابله و سایر مسلمانان گردید و خانههای بنیفراء در این فتنه خراب شد و از بین رفت.[7]
6. به آتش کشیدن مسجد توسط حنابله
نظامالملک مسعود بن علی شافعی وزیر خوارزمشاه، در مرو مسجدی برای شافعیها ساخت که بر مسجد احناف اِشراف داشت. پیشوای حنابله اراذل و اوباش را جمع کرد و به مسجد شافعیها حمله کردند و آن را به آتش کشیدند. خوارزم شاه از این ماجرا ناراحت شد و پیشوای حنابله و عوامل اغتشاش را احضار کرد و آنان را ملزم به پرداخت جریمه مالی سنگینی نمود.
جنایات محمد بن عبدالوهاب و پیروان او
خشونت و قتل و خونریزی از سنتهای وهابیان و یکی از مهمترین عوامل پیشرفت آنان میباشد. محمد بن عبدالوهاب نیز با پیروی از سلف خود و با تکیهبر شعار «لا عدل و لا سلم و لا رحمه و لا انسانیه و لاحیاه و لا شی ابداً الا الوهابیها او السیف» با کشتار مسلمانان و غارت اموال آنان و تقسیم غنائم بهدستآمده از سرزمینهای اسلامی میان وهابیها، توانست پیروانی برای خود جمع کرده و تفکرات ابن تیمیه را احیا کند. وی در طول حیات وزندگی خود، مرتکب جنایات زیادی شد. نمونههایی از این جنایات و شعار مسلمانان و غارت اموال آنان توسط محمد بن عبدالوهاب و پیروان او را ذکر میکنیم.
1. جنایات وهابیها در عیینه
محمد بن عبدالوهاب و پیروان او، عثمان بن معمر حاکم عُیینِه را متهم به شرک و کفر کردند و وی را در سال 1163 هجری قمری، هنگام ادای نماز جمعه، ترور کردند و به قتل رساندند. لشگر سعودی ـ وهابی در سال 1163 هجری قمری به دستور محمد بن سعود و محمد بن عبدالوهاب به شهر عُیینِه یورش برد و آن را تخریب کرد. وهابیها هنگامیکه واردشهر شدند،تمام ساختمانهای شهر را ویران ساختند. چاههای آب را پر کردند.
درختان را آتش زدند و به ناموس مسلمانان تجاوز کردند. شکمهای زنان حامله را دریدند و دستان کودکان بیگناه را بریدند و تمامی زنان و کودکان را در آتش سوزاندند. چهارپایان را به سرقت بردند و هر آنچه در خانهها بود، به یغما بردند و تمامی مردان شهر را به قتل رساندند. شهر عُیینِه از سال 1163 هجری قمری که مورد هجوم وهابیان قرار گرفت تا به امروز بهصورت یک شهر مخروبه است.
محمد بن عبدالوهاب ماجرای تمسخر ملخها توسط حاکم عُیینِه را گناه نابخشودنی تمامی اهالی عُیینِه پنداشته و تمامی جنایات وهابیان در این شهر را غضب خداوند بر شهر عُیینِه و اهل آن به شمار آورده است.[8]
2. جنایات وهابیها در احساء
در پاییز 1793 میلادی قوای سعودی- وهابی در تهاجم به احساء و اشغال آن نیز مرتکب جنایات متعددی شدند. نیروهای وهابی در مسیر راه، اموال مسلمانان را غارت کردند و هر کس قصد مقاومت در برابر آنان را داشت، با بیرحمی تمام کشته میشد. نخلستانها نیز از تهاجم وهابیان در امان نماند و بهطور کامل نابود شد.
ابن بشر درباره حمله مجدد وهابیان به احساء در سال 1796 میلادی و جنایات آنان مینویسد: براثر تیراندازی وهابیها بسیاری از زنان حامله سقطجنین کردند. بعد از اشغال احساء، امیر نجد وارد شهر شد و در طول اقامت چند ماهه خود در احساء، هرکسی را که اراده میکرد، به قتل میرساند. برخی را از احساء اخراج کرد و عدهای را به زندان انداخت. اموال زیادی از اهالی احساء گرفت. بسیاری از خانهها و محلهها را تخریب و اهالی احساء را مجبور به پرداخت جرائم و مالیاتهای سنگینی کرد.[9] در اواخر سال 1217 هجری قمری مصادف با ماه حرام، وهابیها با آماده کردن سپاه مجهزی به سمت مکه مکرمه حرکت کردند. خبر توطئه و تهاجم وهابیان به مکه مکرمه در ایام حج بین حجاج و زائران بیتالله الحرام منتشر شد.
شریف غالب [10]از سلطان بن سعید امام مسقط و سران و امرای مصر و شام که در آن سال به زیارتخانه خدا آمده بودند، درخواست کمک و مقابله با وهابیان را کرد اما هیچکس او را در جهاد با وهابیان یاری نکرد. شریف غالب نیز همراه عدهای از طرفداران و پیروان خود برای در امان ماندن از جنایات وهابیها با برداشتن خزائن و ذخایر مالی، به جده پناه برد. بسیاری از اهالی مکه مکرمه نیز به جده فرار کردند.
وهابیها در دهم محرم 1218 هجری قمری بدون هیچگونه مقاومتی از طرف مردم و مدافعان شهر وارد مکه مکرمه شدند و جنایت و اعمال زشت و ننگین خود در شهر طائف را در مکه مکرمه نیز تکرار کردند.[11]
سعود بن عبدالعزیز در سال 1218 هجری قمری هنگام تسلط بر مکه مکرمه، بسیار از دانشمندان اهل سنت را به خاطر مخالفت با عقاید وهابیان، به قتل رساند و بسیار از اعیان و اشراف را نیز بدون هیچ اتهامی به دار آویخت.
وهابیان با تسلط بر مکه مکرمه، علمای مکه را به یادگیری افکار محمد بن عبدالوهاب و کتابهای وی مجبور کردند. مسلمانان سایر کشورهای اسلامی را از انجام حج و عمره منع کردند و ارتباط مک مکرمه و مدینه منوره با سایر مناطق را تحت کنترل قراردادند و از رسیدن صدقات و اسباب تجارت به این دو شهر جلوگیری کردند.[12] هتک حرمت پیامبر گرامی اسلام، حضرت خدیجه و صحابه بزرگوار پیامبر گرامی اسلام و شخصیتهای بزرگ صدر اسلام، بزرگترین جنایت وهابیان پس از تسلط بر مکه مکرمه بود.
وهابیت با تخریب محل تولد پیامبر گرامی اسلام مکه مکرمه و ویران کردن گنبد و بارگاه قبر شریف حضرت خدیجه کبری و سایر صحابه و شخصیتها بزرگ اسلام و از بین بردن تمامی آثار بهجامانده از صدر اسلام، دشمی خود با اسلام و پیامبر را نشان داد.[13]
وهابیها با استفاده از ضعف دولت عثمان، در اواخر ذیقعده 1220 هجری قمری به مدینه منوره نیز حمله کردند و جنایات را که در طائف و مکه مکرمه مرتکب شده بودند، در مدینه منوره نیز انجام دادند. آنان پس از تصرف مدینه منوره، اموال و اشیا گرانبهای موجود در حرم پیامبر اکرم را نیز غارت نمودند. چهار صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گران بها، چهار شمعدان زمردین که به جای شمع قطعات الماس شب نما و درخشنده در آنها قرار داشت. صد قبضه شمشیر با غلافهای طلا و ومرصع به الماس و یاقوت با دسته های زمرد و یشم، بخشی از اموال غارت شده توسط وهابیت در مدینه منوره بود. وهابیان از ورود حجاج شامی و مصری به مکه کم جلوگیری نمودند و مردم را مجبور به پذیرش وتبعیت از عقاید وهابیت کردند. گنبدها و بارگاه های باقی مانده بر روی قبور بزرگان را نیز تخریب کردند.[14]
وهابیها در سالهای 1342 و 1343 هجری قمری نیز بر مکه مکرمه تسلط پیدا کردند و باعث به وجود آمدن هرج و مرج در این شهر شدند. ملک حسین برای نجات مکه از دست وهابیها، از انگلیسیها تقاضای کمک کرد اما دولت انگلیس به بهانه عدم دخالت در منازعات مذهبی، هیچ اقدامی انجام نداد. پس از اخراج ملک حسین و فرزندش از مکه مکرمه، وهابیها وارد مکه شدند و خانه ملک حسین را غارت و اموال ودارائی های او را مصادره کردند. آنان پس ازتسلط بر مکه، اهالی مکه را مجبور کردند تا نمازهای خود را به جماعت و در پنج نوبت بخوانند. استعمال دخانیات را ممنوع کردند و از برگزاری مراسم جشن و سرور در سالروز تولد پیامبر اکرم جلوگیری نمودند و زیارت قبور را نیز ممنوع کردند. هر کس بر خلاف دستورات آنان عمل میکرد، جریمه شده و به زندان محکوم میشد.
وهابی ها پس از استقرار حکومت عبدالعزیز و تسلط بر منطقه حجار، آثار اسلامی باقی مانده درمکه مکرمه، مدینه منوره و جده را تخریب نمودند. در مکه مکرمه، گنبدهای ساخته شده بر روی قبور عبدالمطلب، ابوطالب، وحضرت خدیجه را تخریب کردند و محل تولد پیامبر اکرم و فاطمه زهرا را نیز ویران نمودند.
وهابیها در سال 1344 هجری قمری هنگام محاصره مدینه منوره، مسجد حضرت حمزه وقبر مطهر او را تخریب و با خاک یکسان نمودند.
وهابیان پس از ورود به شهر جده، گنبدی را که بر روی قبر حضرت حوا ساخته شده بود، تخریب کردند.
تخریب گنبدهای ساخته شده بر روی قبور بزرگان و زیارت گاهها و مکانهای مقدس توسط وهابیها در تمامی شهرهای حجاز اعمال شد و هیچ قبری دارای گنبد از تجاوز وهابیها سالم نماند.
علی الوردی مینویسد: بقیع مقبره اهالی مدینه در زمان رسول خدا و بعد ازآن حضرت بود. عباس (عموی پیامبر) وخلیفه (سوم)عثمان و همسران پیامبر و جمع کثیری از صحابه و تابعین و چهار تن از اهل بیت پیامبر اکرم (امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق،) در آنجا دفن گردیدهاند. شیعیان بر روی قبور مبارک آنان ضریح باشکوهی مانند ضریح های ساخته شده در عراق و ایران ساخته بودند.[15] قبور بقیع در چهار ماه اول حکوت عبدالعزیز بر جزیره العرب، سالم و آباد بودند اما از آن جا که ابن سعود ادامه کار خود را همراهی با وهابیها میدید و بدون آنان نمیتوانست مشروعیت خود را حفظ کند به ناچار عبدالله بن بلیهد یکی از علمای نجد را جهت تخریب قبور بقیع از مکه به مدینه فرستاد. وی نیز علمای مدینه راجمع کرد و سؤالات از پیش طراحی شده را مطرح کرد و پرسید: علمای مدینه منوره درباره ساختن بنا بر قبور و مسجد قرار دادن آن چه می گویند؟ آیا جایز است یا نه؟ اگر جایز نیست و به شدت در اسلام ممنوع است، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیری از نماز خواندن در کنارآن، لازم و واجب است یا نه؟ آیا ساخت گنبد و ساختمان بر روی قبور در زمین وقفی مانند بقیع، غصب حقوق دیگران و جلوگیری از استفاده از بخشی از آن نیست؟ آنچه را که جهال در کنار این ضرایح انجام میدهند، از قبیل مسح ضرایح و خواندن صاحبان قبور به همراه خداوند و تقرب جستن با نذر و ذبح و روشن کردن چراغ بر روی قبور، جایز است یا خیر؟ گریه، دعا و طواف دور خانه پیامبر اکرم، بوسیدن و مسح کردن خانه آن حضرت و آنچه در مسجد آن حضرت انجام میگیرد، مشروع است یا خیر؟
نحوه طراحی سؤالات، علمای مدینه را مجبور به دادن جوابی کرد که خوش آیند وهابیان بود. آنان با استناد به برخی احادیث و با چشم پوشی از سایر ادله ساختن بارگاه و گنبد بر روی قبور را ممنوع اعلام کردند و تخریب آن را لازم دانستند. نماز خواندن در کنار قبور، مسح کردن ضریحها ذبح کردن و نذر کردن به قصد تقرب و …. را نیز حرام و ممنوع اعلام کردند. رو کردن به سمت حجره پیامبر اکرم هنگام دعا کردن و چرخیدن دور خانه آن حضرت و مسح کردن و بوسیدن حجره نیز را ممنوع دانستند.[16]
وهابیها پس از صدور این فتوا، قبر ائمه بقیع، قبر عباس عموی پیامبر، قبر ابراهیم فرزند پیامبر، قبر فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی، قبور همسران رسول الله، قبر ام البنین مادر حضرت عباس، قبه و گنبد ساخته شده بر روی قبر عبدالله پدر پیامبر قبر اسماعیل فرزند امام صادق و تمامی قبور صحابه و بزرگان و گنبدهای ساخته شده بر روی آنها و مکانهای زیارتی را تخریب کردند.
ضریح فولادی ائمه بقیع که در اصفهان ساخته و به مدینه حمل شده بود، توسط وهابیان از روی قبور امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، عباس عموی پیامبرو فاطمه بنت اسد برداشته شد.
زادگاه امام حسن و امام حسین در مدینه منوره، قبور شهدای بدر و بیت الاحزان فاطمه زهرا نیز توسط وهابی ویران شد.[17]
یکی دیگر از جنایات وهابیان در مکه مکرمه و مدینه منوره، آتش زدن کتابخهانه ها بویژه کتابخانه «المکبتة العربیة» بود. در این کتابخانه بیش از شصت هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم نظیر و بیش از چهل هزار نسخه خطی منحصر به فرد، نگهداری میشد. در میان این آثار برخی از آثار خطی دوران جاهلیت، یهودیان، کفار قریش و همچین آثار خطی حضرت علی، ابوبکر، عمر، خالد بن ولید، طارق بن زیاد و برخی از صحابه پیامبر اکرم و قرآن مجید به خط عبدالله بن سعود نیز وجود داشت.
در همین کتابخانه انواغ سلاحهای رسول گرامی اسلام وبت هایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود مانند «لات» «عزی»، «مناة» و «هبل» موجود بود. این کتابخانه به بهانه وجود کفریات در آن، توسط وهابیان به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل شد.[18]
انتشار جنایات وهابیها و توهین و جسارت آنان به پیامبر اکرم و صحابه آن حضرت در بلاد اسلامی، تمامی مسلمانان خصوصاً شیعیان را عزادار و ماتم زده کرد و باعث اعتراض مسلمانان جهان شد. علمای شیعه پس از شنیدن این خبر، عزای عمومی اعلام کردند و درسهای خود را تعطیل نمودند. بازاریان مغازههای خود را بستند واجتماعات عظیمی تشکیل شد. تلگرافهایی به علمای جهان اسلام مخابره و اعمال آل سعود و وهابیان محکوم شد. نویسندگان مسلمان نیز با نوشتن مقالات و انتشار آن در روزنامهها، اعمال وهابیها و آل سعود را افشا و محکوم کردند.
جریان بقیع و تخریب آن توسط وهابیها که در هشتم شوال 1343 هجری قمری اتفاق افتاد، یکی از بزرگترین جنایات وهابیان بود و باعث هتک حرمت ائمه اطهار و صحابه پیامبر اکرم شد و اعتراض شدید مسلمانان جهان را به دنبال داشت.
4. جنایات وهابیها در طائف
در اواخر سال 1217 هجری قمری وهابیها منطقه حجاز را مورد تاخت و تاز قرار داده وهنگامی که به طائف رسیدند، شریف غالب [19] را شکست داده وپس از تسلط بر طائف منزل وی را آتش زدند. شریف غالب نیز پس از شکست به مکه مکرمه فرار کرد.
وهابیها پس از سه روز درگیری با مدافعان طائف هنگامی که با قهر و غلبه وارد شهر شدند، تمامی مردان را قتل عام کرده، زنان و کودکان مسلمان را به اسارت گرفته، گنبد و بارگاه قبر عبدالله بن عباس صحابی بزرگ پیامبر را نیز ویران کردند.[20]
سید محسن امین حسینی عاملی در توصیف جنایات وهابیها در طائف مینویسد: وهابیها در سال 1217 هجری قمری، وارد شهر شدندو به قتل عام مردم پرداختند. آن کودکان شیر خوار را روی سینه مادرانشان سر میبریدند. وهابیها تعدادی از ساکنین طائف را که به خاطر ترس از هجوم وهابیان، از شهر فرار کرده بودند، تعقیب کردند و اکثر آنان را به قتل رساندند. وهابیها به جستجوی منازل پرداخته و کسانی را که در خانه مخفی شده و یا در مساجد پناه گرفته بودند، به قتل رسانده و اموال مسلمانان را به غارت بردند. آنان هر روز اموال مردم را به بیرون شهر منتقل کرده و همه را در یک جا جمع کردد. اموال غارت شده مانند کوههایی در بیرون شهر جلب توجه میکرد. وهابیها خمس اموال تاراج شده را به امیر سعود دادند و بقیه را میان خود تقسیم کردند. قرآنها و کتابهای حدیث، فقه و نحو را در کوچه و بازار پخش کردند.[21]
جمیل صدقی زهاوی درباره حمله وهابیان به طائف مینویسد: یکی از زشتترین کارهای وهابیا ن درسال 1217 هجری قمری، کشتار مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند. کودک شیرخوار را در آغوش مادر سر بریدند. جمعی را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، کشتند و گروهی را که در مساجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها را که در میان آنها تعدادی قرآن ونسخه هایی از صحیح بخاری و صحیح مسلم و دیگر کتابهای حدیثی و فقهی نیز بود در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.[22]
طائف بار دیگر در سال 1342 هجری قمری مورد هجوم وحشیانه وهابیها قرار گرفت. وهابیان با تسلط بر طائف، این بار نیز همانند گذشته به کشتار مردان، زنان و کودکان پرداختند.
سفاکان وهابی در این یورش حدود دو هزار نفر از اهالی طائف را به قتل رساندند و اموال آنان را به غارت بردند.
هنگامی که جنایات وهابی ها را برای عبدالعزیز بن سعود بازگو کردند، وی از چنین فجایعی ابراز تأسف نکرد و فقط به بیان جمله معروف پیامبر اکرم در مورد خالد بن ولید که فرموده بودند: «اللهم انی أبرأ الیک مما صنع خالد»، اکتفا کرد.[23]
5. محاصره نجف اشرف
نجف اشرف یکی از شهرهای شیعه نشین عراق، بارها مورد تهاجم و حمله وهابیان قرار گرفت اما به دلایل مختلف، وهابیان موفق به تصرف آن شهر نشدند.
در سال 1214 هجری قمری گروهی از وهابیها به نجف اشرف حمله کردند اما در درگیری با عرب خزاعل سیصد نفر از وهابیان کشته شدند و موفق به تصرف نجف اشرف نشدند.[24]
در سال 1215 هجری قمری نیز گروهی از وهابیها برای انهدام مرقد مطهر حضرت علی عازم نجف اشرف شدند اما در مسیر با عده ای از عشایر عرب شیعه در گیر شدند و شکست خوردند.[25] در سال 1216 هجری قمری نیز وهابیها پس از کشتار بی رحمانه در کربلا و هتک حرمت حرم امام حسین راهی نجف اشرف شدند ولی به دلیل آگاهی مردم از جنایات آنان در کربلا و آمادگی مدافعان برای دفاع از شهر، وهابیها موفق به تصرف نجف اشرف نشدند.[26]
وهابیها در شب نهم صفر 1221 هجری قمری، قبل از روشن شدن هوا، هنگامی که مردم در خواب بودند، بار دیگر به شهر نجف حمله کردند. آنان با استفاده از غفلت مردم، بالای دیواهای شهر رفتند ونجف اشرف را به محاصره خود در آورد اما به برکت وجود قبر شریف حضرت علی و کرامات آن حضرت،[27] بسیاری از وهابیها به قتل رسیدند و بقیه نیز شکست خورده و مفتضانه محاصره شهر را تر ک کردند و گریختند.[28] درسال های 1220 تا 1222 هجری قمری نجف اشرف بارها مورد تهاجم وهابیها قرا گرفت اما به دلیل آمادگی و بسیج عمومی مردم برای دفاع از شهر، هنگامی که به نجف اشرف میرسیدند، با دروازههای بسته شهر مواجه شده و بدون کسب موفقیت، مجبور به عقب نشینی میشدند. علمای بزرگی همچون آیة الله شیخ جعفر کاشف الغطاء با همراهی مردم و حضور در کنار آنان و به عهده گرفتن فرماندهی مدافعین، نقش مهمی در عدم موفقیت و شکست وهابیها ایفا کردند.[29]
نجف اشرف بار دیگر در جمادی الآخر 1222 هجری قمری مورد هجوم وحشیانه وهابیها قرار گرفت. لشگر وهابیها که متشکل از بیست هزار نظامی بود، به قصد تصرف و انهدام شهر، به نجف اشرف حمله کرد اما با هوشیاری و آمادگی مدافعان شهر نجف، این بار نیز موفق به تصرف شهر نشدند و شکست خورده مجبور به ترک محاصره نجف و حرکت به سوی حله و کربلا شدند. مدافعان حله و کربلا نیز با هوشیاری و مقاومت، اجازه تصرف این دو شهر را نداند.[30]
6. جنایات وهابیها در کربلا
سعود بن عبدالعزیز در سال 1216 هجری قمری با لشگری متشکل از اعراب نجد، به سمت عراق حرکت کرد. لشگر سعودی، وهابی، کربلا را محاصره کرده و پس از مدتی وارد شهر شدند. جنایات و اعمال ننگین آنان در کربلا یادآور جنایات امویان در کربلای 61 و فاجعه حره 63 هجری قمری بود.
وهابیها نیز همانند سلفی خود پس از تصرف کربلا، حرمت پیامبر اکرم و ذریه آن حضرت را حفظ نکردند و پس از کشتار مردم بی گناه، قبر شریف امام حسین را تخریب کردند و ضریح مطهر آن حضرت را کندند و تمامی اموال و اشیاء نفیس موجود در آن را به سرقت بردند.[31]
کوران سیز در وصف جنایات وهابیها در کربلا میگوید: اهالی کربلا همانند سایر شهرهای شیعه نشین عراق به مناسبت عید غدیر خم برای برگزاری مراسم جشن و سرور، شهر را ترک کرده و به نجف اشرف رفته بودند. وهابیها از غیبت مردان و مدافعان شهر کربلا استفاده کرده و به شهر حمله کردند.
سپاه 12 هزار نفری وهابیها به مردان ضعیف و سالخوره باقی مانده در شهر نیز رحم نکرده و تمامی آنان را به قتل رسانید.
وی آمار کشتههای یک روز را با سه هزار نفر ذکر کرده و با غیر قابل توصیف خواندن غارت اموال مسلمانان، مینویسد: وهابیها تمامی گنجها و اشیای نفیس کربلا حتی کاشیهای طلاکاری شده گنبد امام حسین را کندند و به غارت بردند. اموال غارت شده به حدی بود که دویست شتر توان حمل آنها را نداشت.[32]
سنت جون فیلبی نویسنده انگلیسی درباره تهاجم وهابیها به کربلا مینویسد: سعود بن عبدالعزیز با لشگری که توسط پدرش سازمان دهی و فرماندهی آن به وی واگذار شده بود، به کربلا حمله کرد. سپاه وهابیها پس از محاصره کوتاهی وارد شهر شد و ضریح امام حسین را ویران نموده و جواهرات آن را غارت کردند.
وهابیها علامه بر جواهرات و اشیای نفیس ضریح امام حسین تمامی اشیای گران بها و قیمتی کربلا را سرقت کرده و با خود به حجاز بردند.[33]
جعفر الخلیل ماجرای تهاجم وهابی به کربلا و جنایات آنان را به نقل از «دایره المعارف الاسلامیه» این گونه می نوسید: وهابیها در سال 1217 هجری قمری هنگامی که اکثر ساکنان شهر به زیارت قبر شریف حضرت علی در نجف اشرف رفته بودند، با لشگر دوازده هزار نفری خود به فرماندهی سعود بن عبدالعزیز به کربلا حمله کردند و بیشس از سه هزار نفر از ساکنان آن را سر بریدند. خانهها و بازارها و اشیای قیمتی و ارزشمند حرم مطهر امام حسین را غارت کردند. کاشیهای طلا را از روی دیوارها کندند وضریح امام حسین را نیز ویران کردند.[34]
برخی لشگر وهابیها را متشکل از بیست هزار نفر و تعداد کشته شدههای شیعیان را نیز بیست هزار نفر و بنا به نقلی تعداد کشتهها پنج هزار نفر و مجروحین این یورش نیز ده هزار نفر ذکر شده است.[35]
آیة الله سید جواد عاملی درباره جنایات وهابیان در کربلا مینویسد: وهابیان در سال 1216 هجری قمری به کربلا حمله کردند. مردان و کودکان را به قتل رساندند و اموال مردم را به غارت بردند. وهابیها با جسارت به قبر شریف امام حسین و بارگاه مقدس آن حضرت، ستونها و بناها را تخریب کردند.[36]
صندوق چوبی قبر شریف حبیب بن مظاهر نیز توسط وهابیها شکسته شد و با چوبهای آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند.[37]
میرزا ابوطالب اصفهانی در سفر نامه خود مینویسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب بیست و پنج هزار نفر وهابیها وارد کربلا شدند و شعار «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» سر میدادند. آنان بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمیها حساب نداشت. صحن مقدس امام حسین از لاشه کشتگان پر و خون از بدنهای سر بریده شده، روان بود. پس از یازده ماه بار دیگر به کربلا رفتم، دیدم که مردم آن حادثه دل خراش را نقل میکنند وگریه سر میدهند، به گونه ای که از شنیدن آن، موها بر اندام راست میشد.[38]
وهابیها در سال 1223 هجری قمری، برای بار دوم به کربلا یورش بردند اما به دلیل هوشیاری و دفاع مردم از شهر، موفق به تصرف کربلا نشدند.
سید جواد عاملی تهاجم دیگری از وهابیها به کربلای معلی و نجف اشرف را گزارش داده و می نویسد: در سال 1225هجری قمری گروهی از وهابیها نجف اشرف و کربلا را احاطه کرده و به راهزنی و غارت پرداختند. این گروه به زائران قبر شریف امام حسین که در نیمه شعبان به زیارت قبر شریف آن حضرت آمده و در حال برگشتن به مناطق محل سکونت خود بودند، حمله کرده و صد و پنجاه نفر از زائرین را که بیشتر آنان غیر عرب بودند، به قتل رسانده و اموالشان را به سرقت بردند. عده ای از زائران قبر شریف آن حضرت نیز از ترس وهابیها در حله مانده و جرأت آمدن به نجف اشرف را ندارند.[39]
7. جنایات وهابیها در بصره و زبیر
وهابیان در دوران حکومت سعود بن عبدالعزیز (1218-1229 هجری قمری) به شهرهای بصره و زبیر حمله کردند و با کشتار عموم مردم، اموال آنان را غارت کردند. وهابیان با پیروی از افکار باطل ابن تیمیه، تمامی قبهها و بارگاههای موجود بر روی قبور به خصوص قبور طلحه و حسن (بصری) را تخریب کردند.[40]
8. محاصره جده و کشتار اعراب
وهابیان پس از محاصره جده در سال 1219 هجری قمری و عدم موفقیت در تصرف جده، با دادن تلفات و کشتههای زیاد، مجبور به عقب نشینی و ترک محاصره جده شدند. آنان در مسیر عقب نشینی خود طوایفی از اعراب اهل سنت را قتل عام کردند.[41]
9. جنایات وهابیها در منطقه حوران
سپاه سعودی، وهابی درسال 1223 هجری قمری[42] به بلاد حوران از مناطق سوریه حمله کردند و جنایات دیگری را در پرونده سیاه خود به ثبت رسانیدند. آنان اموال مردم را به تاراج بردند. زمینهای کشاورزی و محصولات آن را به آتش کشیدند. مردان و کودکان بی گناه رابه قتل رساندند. زنان مسلمان را به اسارت گرفته و منازل مسلمانان را ویران نمودند.[43]
یورش به شهرهای «ثادق»، «خرج»، «دلم»، «نعجان»، «ثرمدا»، «منفوحه»، «حرمه»، «ریاض»، وکشتن مردان، قطع کردن نخلها، آتش زدن مزارع و از بین بردن محصولات کشاورزی، غارت خانهها و مغازهها و به سرقت بردن جواهرات، شترها و گوسفندان به عنوان غنیمت جنگی، بخش دیگری از صفحه سیاه جنایات وهابیان میباشد.
10 . یورش به منطقه الفرع
در سال 1340 هجری قمری وهابیها به منطقه الفرع[44] یورش بردند و پارچهها و فرشهای گران قیمت را غارت نمودند. عربهای منطقه الفرع نیز به تعقیب مهاجمان پرداخته و با کشتن عده ای از وهابیها، اموال ربوده شده خود را باز پس گرفتتند.[45]
11. کشتار حجاج یمنی
در سال 1341 هجری قمری، وهابیها با حیله و نیرنگ، گروهی از حجاج یمنی را که مسلح بودند، خلع سلاح کردند و با کشتن تمامی آنان، اموال و دارائیهایشان را به سرقت بردند. وهابیها ابتدا به حجاج یمنی امان دادند و آنان را در مسیر همراهی کردند اما هنگامی که به دامنه کوه رسیدند، به بالای کوه رفته و حجاج یمنی را که در پایین کوه مستقر بودند، با پرتاب سنگ وشلیک گلوله مورد حمله قرار دادند. در این یورش و تهاجم تمامی حجاج یمنی که حدود هزار نفر بودند، به قتل رسیدند وتنها دو نفر از آنان نجات پیدا کرده و ماجرا را گزارش دادند.[46]
12. هجوم به شرق اردن
گروهی از وهابیها درسال 1343 هجری قمری به اعراب منطقه شرق اردن حمله کردند ودر «ام العمد» و نواحی آن بسیاری از مردم مسلمان و بی گناه منطقه را به قتل رساندند و اموالشان را تاراج کردند. اهالی منطقه به دفاع از خود پرداخته و با کشتن سیصد نفر از وهابیان و وارد کردن تلفات سنگین، وهابی را وادار به عقب نشینی و فرار کردند. انگلیسیها با در اختیار قرار دادن تجهیزات نظامی ونفرات پیاده نظام خود، وهابیها را یاری کردند و آنان نیز مجدداً به منطقه یورش بردند و به کشتار مردم پرداختند.
در سال 1346 هجری قمری وهابیان دوباره با سپاهی متشکل از سی هزار نفر به اردن حمله کرده و قتل و غارت و خونریزی شدیدی به راه انداختند.[47] 13. قتل عام حجاج مصری در منی
در سال 1344 هجری قمری وهابیها برخی از اعمال حجاج مصری در منی را حرام دانسته و با یورش به آنان تعدادی از حجاج را به قتل رساندند.[48]
14. کشتار حجاج ایرانی
عمال وهابی رژیم آل سعود در چهارم ذیحجه 1407 هجری قمری مصادف با نهم مرداد 1366 هجری شمسی هزاران نفر از حجاج بیت الله الحرام را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه مکرمه به خاک و خون کشیده و با شعار «اقتل المجوس،، اقتل المشرکین»، دیگران را نیز به کشتن زائرین ایرانی تشوق و ترغیب میکردند.
یکی از شاهدان عینی، این واقعه تلخ را اینچنین نقل میکند، با چشم خود دیدم که سعودیهای کثیف بی شرمانه و بی رحمانه با عصای معلولین با دو دست محکم به صورت زنها میکوبیدند و نقش بر زمین میکردند. ای کاش به زدن تنها قانع بودند! وقتی خانمی بر روی زمین می غلطید نفر بعدی با هر وسیله ای در دست داشت به مغز نیمه جان او می کوبید تا از دنیا برود.[49]
15. کتشار عزادارن امام موسی کاظم
در بیست و پنجم رجب 1426 هجری قمری مصادف با شهادت امام موسی کاظم وهابیان با پخش غذاهای مسموم در اطراف حرم آن امام و با انجام انفجارهای
خمسین من أهل شرقی الاردن ثم أطلقت أسری الوهابیین بأمر من الانکلیز و اوصلوا إلی مأمنهم و فی هذه السنة و هی سنة 1346 جاءت الآخبار بمهاجمة الوهابیین شرقی الأردن و وصولهم ألی معان بنحو من ثلاثین ألفا و أنهم آعلنوا الجهاد». همان ص 56، مهاجمة الوهابیین شرقی الأردن سنة 1343. متعدد در کاظمین بین صفوف عزاداران امام موسی کاظم و تخریب پل «الائمه» باعث شهادت 1500 نفر از شیعیان عزادار شدند.[50]
16. جنایاتهای طابان وهابی در افغانستان
در اواخر سال 1372 شمسی گروهی وهابی به نام طالبان در افغانستان وارد صحنه نبرد شدند که از سوی عربستان و آمریکا حمایت میشدند. در شهریور 1375 شمسی کابل را تصرف کردند و به کشتار مسلمانان شیعی پرداختند. در هفدهم مرداد 1377 شمسی زنان و مردان و کودکان را از پشت بامها به رگبار بسته و اهالی شهر مزار شریف را قتل عام کردند. سپس با هجوم به بیمارستانها، بیماران شیعه را روی تختها به شهادت رساندند.
در سنگچارک، بامیان، یروان و کاپیسا شکم بانوان حامله شیعه را پاره کرده و جنین آنان را بیرون کشیده و سر میبریدند.[51]
17. وهابیت و انفجار در اهواز
در جریان دستگری عوامل بمب گذاریهای پیاپی 1384 شمسی در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 نفر دستگیر شده، 44 نفر دارای عقاد وهابیت هستند. بر اساس اطلاعت موثق، این عده از سوی اسرائیل، آمریکا و انگلیس حمایت میشدند و از عوامل وهابیان در ایران بودند.[52]
18. انفجار بزرگ در مسجد تاریخی براثا
در عملیات انتحاری هجدهم فروردین 1385 شمسی در مسجد تاریخی براثای بغداد که توسط عوامل وهابی صورت گرفت، بیش از 69 نفر کشته و 130 نفر نیز زخمی شدند. [53]
19. انفجار حرم عسکریین
بیست ودوم فوریه 2006 میلادی مصادف با سوم اسفندماه 1386 شمسی، انفجار دویست و پانزده کیلوگرم مواد منفجره، منجر به آسیب کلی مرقد امام هادی و امام حسن عسکری شد.
سیزدهم ژوئن 2007 میلادی همزمان با بیست و سوم خردادماه 1386 شمسی، انفجار منارههای عسکریین به دست وهابیان، برگ دیگری از جنایات وهابیت تکفیری را رقم زد. حدود ساعت 9 صبح بر اثر وقوع چندین انفجار مهیب، دو مناره حرم عسکریین تخیب شد. در انفجار اول گلدسته سمت چپ و در انفجار دوم گلدسته سمت راست حرم تخریب گردید. در این اقدام تروریستی سقف سرداب غیبت حضرت ولی عصر عجل الله فی فرجه الشریف نیز به کلی فرو ریخت. [54]
یکی از آخرین جنایات وهابیان، هجده انفجار در مناطق مختلف شیعه نشین بغداد در یک روز و کشتار صدها نفر از مردم بی گناه و به خاک و خون کشیدن دهها دانش آموز ابتدایی است که در روز پنچشنبه بیست و ششم محرم 1433 هجری قمری مصادف با 1/10/1390 شمسی صورت گرفت.
تکفیر و کشتن کسانی که به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر گرامی اسلام شهادت دادهاند بر خلاف سنت پیامبر اکرم و روایت رسیده از آن حضرت میباشد. محمد بن اسماعیل بخاری از انس بن مالک به نقل از پیامبر اسلام مینویسد: کسی که مانند ما نماز بخواند و به طرف قبله بایستد و از گوشت ذبح شده ما بخورد، مسلمان است و در پناه خدا و رسول قرار دارد. عهد خدا را درباره او نشکنید.[55]
بخاری دو روایت دیگر نیز به همین مضموم از انس بن مأکل نقل میکند.[56]
مسلم بن حجاج نیشابوری نیز در باب «تحریم قتل الکافر بعد ان قال لا اله الا الله،» روایات مختلفی را در مذمت کشتن کسانی که به یگانگی خداوند شهادت میدهند، ذکر کرده است.
مقداد بن اسود از پیامبر اکرم میپرسد، ای رسول خدا! اگر کافری با من به جنگ پرداخت و یکی از دستهایم را با شمیر قطع کرد و پس از آن اسلام آورد تکیلف من چیست؟ آیا به جنگ ادامه دهم و او را به قتل برسانم؟
پیامبر اکرم در جواب میفرمایند: در این صورت حق کشتن او را نداری.
مقداد از پاسخ پیامبر تعجب کرد و دوباره سؤال خود را تکرار کرد اما پیامبر فرمودند: حق کشتن او را نداری و اگر بکشی، او در حالیکه مسلمان شده بود، کشته شده است و تو کافر شده ای (یعنی تو یک مسلمان بی گناهی را عمداً کشتی و از اسلام خارج شده ای)[57]
اسامه بن زید نیز میگوید: پیامبر اکرم ما را به جنگ قبیله ای فرستاد. هنگام صبح به محل مورد نظر رسیدیم. مردی از افراد قبیله را تعقیب کردم. از ترس کشته شدن گفت «لا الله الا الله»، من اعتنا نکردم و او را با نیزه از پا درآوردم. پس از کشتن او، احساس کردم کار خوبی نکردم لذا ماجرا را به پیامبر گزارش دادم. آن حضرت مرا سرزنش کرده و فرمود: چرا کسی را که به یگانگی خداوند شهادت داده بود، کشتی؟
عرض کردم ای رسول خدا! او برای حفظ جان خود به خاطر ترس از اسلحه، به یگانگی خدا شهادت داد.
پیامبر فرمودند: مگر تو از قلب او باخبری؟ چرا قلب او را نشکافتی تا بدانی راست میگوید یا خیر؟ پیامبر این سخن را آن قدر تکرار کرد که من آرزو کردم ای کاش! امروز مسلمان شده بودم تا مرتکب چنین عملی نمیشدم.[58]
عاقبت ظلم و جنایت
وهابیها در سال 1234 هجری قمری بهای بخشی از اعمال خشن و غیر انسانی خود را پرداخت کردند. محمد علی پاشا لشگری را به رهبری فرزندش ابراهیم پاشا برای تصرف درعیه مرکز وهابیها به حجاز فرستاد. ابراهیم پاشا نیز با حمله به مناطق تحت نفود وهابیان، بسیاری از آنان را به قتل رسانده و عده ای را نیز به اسارت گرفت و تمامی مناطق تصرف شده توسط وهابیان را آزاد کرد و با مصادره کردن اموال خاندان آل سعود و محمد بن عبدالوهاب، غنائم فراوانی به دست آورد.
هنگامی که سپاه ابراهیم پاشا به شقراء رسید، عبدالله بن سعود[59] شبانه به درعیه گریخت. ابراهیم پاشا پس از پانزده ماه محاصره درعیه، عبدالله بن سعود را دستگیر کرد و به قاهره فرستاد. عبدالله بن سعود به عنوان اسیر در شهر گردانده شده و سپس به دار آویخته شد.
ابراهیم پاشا پس از هفت ماه اقامت در درعیه، با ویران کردن شهر، درعیه را به شهر مردگان تبدیل کرد.بسیاری از سران آل سعود و آل شیخ در جنگ درعیه به قتل رسیدند[60]و عده ای نیز پس از اسارت، به مصر تبعید شدند و اولین حکومت سعودی – وهابی با شکست سنگینی مواجه شد.[61]
کشورهای اسلامی و مسلمانان از شکست وهابیها اظهار خوشحالی کرده و به جشن و سرور پرداختند. در قاهره جشنهای باشکوهی برگزار گردید. مردم با شلیک گلوله یا توپ و آتش بازی خوشحالی خود را از شکست وهابیان ابراز میکردند. فتحعلی شاه قاجار پادشاه ایران نیز با نوشتن نامه ای به محمد علی پاشا به خاطر سرکوب وهابیها از وی قدردانی کرد.[62]
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[1]– زینی دحلان شافعی، الدر السنیة فی الرد علی الوهابیة: ص 31 و 32.
[2]– سوره اسراء، آیه 79.
[3]– «وفیها وقعت فتنة عظیمة ببغداد بین أصحاب أبی بکر المروزی الحنبلی وبین غیرهم من العامة ودخل کثیر من الجند فیها وسبب ذلک أن أصحاب المروزی قالوا فی تفسیر قوله تعالی: (عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا) هو أن الله سبحانه یقعد النبی صلی الله علیه وسلم معه علی العرش وقالت الطائفة الأخری إنما هو الشفاعة فوقعت الفتنة واقتتلوا فقتل بینهم قتلی کثیرة». ابن اثیر جزری شافعی، الکامل فی التاریخ: ج 5، ص 121، حوادث 317 هجری قمری، ذکر عدة حوادث.
[4]– و فیها عظم امر الحنابلة و قویت شوکتهم، و صاروا یکبسون من دور القواد و العامة، و ان وجدوا نبیذاً اراقوه، و ان وجدوا مغنیة ضربوها و کسروا آلة الغناء، و اعترضوا فی البیع و الشراء، و مشی الرجال مع النساء و الصبیان، فإذا رأوا ذلک سألوه عن الذی معه من هو، فاخبرهم، و إلاّ ضربوه و حملوه إلی صاحب الشرطة، و شهدوا علیه بالفاحشة، فارهجوا بغداد.فرکب بدر الخرشَنی و هو صاحب الشرطة، عاشر جمادی الآخرة، و نادی فی جانبی بغداد فی اصحاب أبی محمد البربهاری الحنابلة إلاّ یجتمع منهم اثنان ولا یتناظروا فی مذهبهم و لایصلّی منهم امام إلاّ إذا جهر ببسم الله الرحمن الرحیم فی صلاة الصبح و العشاءین، فلم یفد فیهم، و زاد شرّهم و فتنتهم، و استظهروا بالعمیان الذین کانوا یأوون المساجد، و کانوا إذا مرّ بهم شافعی المذهب اعزوا به العمیان، فیضربونه بعصیهم حتّی یکاد یموت.فخرج توقیع الراضی بما یقرأ علی الحنابلة ینکر علیهم فعلهم، و یوبّخهم باعتقاد التشبیه و غیره، فمنه تارة انّکم تزعمون انّ صورة وجوهکم القبیحة السمجة علی مثال ربّ العالمین، و هیئتکم الرذلة علی هیئته، و تذکرون الکفّ و الأصابع و الرجلین و النعلین و المذهّبین، و الشعر القطط و الصعود إلی السماء و النزول إلی الدنیا، تبارک الله عمّا یقول الظالمون و الجاحدون علواً کبیراً.ثمّ طعنکم علی خیار الأئمة و نسبتکم شیعة آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) إلی الکفر و الضلال، ثم استدعاؤکم المسلمین إلی الدین بالبدع الظاهرة و المذاهب الفاجرة التی لاتشهد بها القرآن، و انکارکم زیارة قبور الأئمة، و تشنیعکم علی زوّارها بالابتداع، و انتم مع ذلک تجتمعون علی زیارة قبر رجل من العوام لیس بذی شرف ولا نسب ولا سبب برسول الله و تأمرون بزیارته و تدّعون له معجزات الأنبیاء و کرامات الأولیاء، فلعن الله شیطاناً زین لکم هذه المنکرات و ما اغواه. و امیر المومنین یقسم بالله قسماً جهداً الیه یلزمه الوفاء به لئن لم تنتهوا عن مذموم مذهبکم و معوج طریقتکم لیوسعنکم ضرباً و تشریداً و قتلاً و تبدیداً و لیستعملن السیف فی رقابکم و النار فی منازلکم و محالکم». همان، ص 175-176، حوادث 323 هجری قمری، ذکر فتنه الحنابله ببغداد.
[5]– «و فی هذه السنة وقعت الفتنة بین الفقهاء الشافعیة و الحنابلة ببغداد و مقدّم الحنابلة أبوعلی بن الفراء و ابنالتمیمی وتبعهم من العامة الجمّ الغفیر و أنکروا الجهر ببسماللّهالرحمنالرحیم و منعوا من الترجیع فی الأذان و القنوت فی الفجر و وصلوا إلی دیوان الخلیفة و لم ینفصل حال و أتی الحنابلة إلی مسجد بباب الشعیر، فنهوا إمامه عن الجهر بالبسملة، فأخرج مصحفاً و قال: أزیلوها من المصحف حتّی لاأتلوها». الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 182، حوادث 447 هجری قمری، ذکر عدة حوادث.
[6]– «فی هذه السنة ورد بغداد أبونصر ابن الأستاذ أبیالقاسم القشیری حاجّاً و جلس فی المدرسة النظامیة یعظ الناس و فی رباط شیخ الشیوخ و جری له مع الحنابلة فتن، لأنّه تکلّم علی مذهب الأشعری و نصره و کثر أتباعه و المتعصبون له و قصد خصومه من الحنابلة و من تبعهم سوق المدرسة النظامیة و قتلوا جماعة». الکامل فی التاریخ ص 272، حوادث 469 هجری قمری، ذکر عدة حوادث.
[7]– «ورد إلی بغداد هذه السنة الشریف أبوالقاسم البکری المغربی الواعظ و کان أشعری المذهب و کان قد قصد نظام الملک، فأحبّه و مال إلیه و سیره إلی بغداد و أجری علیه الجرایة الوافرة، فوعظ بالمدرسة النظامیة و کان یذکر الحنابلة و یعیبهم و یقول: «وَ مَا کفَرَ سُلَیمَانُ وَ لَـکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا»، و اللّه ما کفر أحمد و لکن أصحابه کفروا. ثمّ إنّه قصد یوماً دار قاضی القضاة أبی عبداللّه الدامغانی بنهر القلائین، فجری بین بعض أصحابه و بین قوم من الحنابلة مشاجرة أدّت إلی الفتنة و کثر جمعه، فکبس دور بنی الفراء و أخذ کتبهم و أخذ منها کتاب الصفات لأبی یعلی، فکان یقرأ بین یدیه و هو جالس علی الکرسی للوعظ، فیشنع به علیهم و جری له معهم خصومات و فتن و لقب البکری من الدیوان بعلم السنة». الکامل فی التاریخ, ص 285، حوادث 475 هجری قمری، ذکر الفتنة ببغداد بین الشافعیة و الحنابلة.
(2- و فی هذه السنه فی جمادی الاخره و تب الملاحده الاسماعیلیه علی نظام الملک مسعود بن علی وزیر خوارزم شاه تکش، فقتلوه و کان صالحا کثیر الخیر حسن السیره شافعی المذهب بنی للشافعیة بمرو جامعاً مشرفاً علی جامع الحنفیة، فتعصب شیخ الإسلام و هو مقدّم الحنابلة بها، قدیم الریاسة و جمع الأوباش، فأحرقه، فأنفذ خوارزمشاه، فأحضر شیخ الإسلام و جماعة ممّن سعی فی ذلک، فأغرمهم مالاً کثیراً» همان، ج 7، ص 444، حوادث 596 هجری قمری، ذکر عدة حوادث.) شماره پاورقی عدد ندارد.
[8]– «قال محمد بن عبدالوهاب: إنّ اللّه سبحانه و تعالی قد صب غضبه علی العیینة و أهلها و أفناهم تطهیراً لذنوبهم و غضباً علی ما قاله حاکم العیینة عثمان بن معمر، فقد قیل لحاکم العیینة بأنّ الجراد آت إلی بلادنا و نحن نخشی أن یأکل الجراد زراعتنا، فأجاب حاکم العیینة قائلاً ساخراً من الجراد: سنخرج علی الجراد دجاجنا فتأکله و بهذا غضب اللّه سبحانه لسخریة الحاکم بالجراد آیة من آیات اللّه لایجوز السخریة منها». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج 4، ص 552 ـ 553، صِدام بین ابنعبدالوهب و أمیر «العیینة».
[9]– ابن بشر نجدی حنبلی، عنوان المجد فی تاریخ النجد: ج 1، ص 105. برای آگاهی بیشتر به تاریخ نجد: ص 184-186، حوادث 1208 هجری قمری، نوشته ابن غنام، مراجعه شود.
[10]– وی در آن زمان امارت مکه مکرمه را به عهده داشت.
[11]– جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 590،، استیلا الوهابیین علی مکة فی سنة 1218، به نقل از جبران شامیه در آل سعود ماضیهم و مستقبلهم: ص 64.
[12]– محمد ادیب غالب، من اخبار الحجاز ونجد فی تاریخ الجبرتی: ص 93.
[13]– ابن بشر نجدی حنبلی، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج 1، ص 174، حوادث 1220 هجری قمری.
[14]– جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 595، محاصره مکة و المدینة سنة 1220 به نقل از زینی دحلان، شافعی در فتنة الوهابیة: ص 72.
[15]– جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 622-623، اکتساح قبور البقیع من قبل الوهابیین، به نقل از علی الوردی در لمحات أجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث.
[16]– جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 623 و 625، اکتساح قبور البقیع من قبل الوهابیین.
[17]– پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[18]– سید محسن امین حسینی عاملی، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 55، ص 187، 324.
[19]– شریف غالب در آن زمان امیر طائف بود.
[20]– جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج 4، ص 589، الوهابیین و احتلال الطائف. به نقل از محمد ادیب غالب، من أخبار الحجاز و نجد فی تاریخ الجبرتی: ص 93.
[21]– فدخلو البلد فی ذی القعه سنه 1217 و قتلو النواس قتلا عاما حتی الاطفال و کانوا یذبحون الط الرضیع علی صدر.
[22]– ومن اعظم قابا الوهابیه اتباع ابن عبدالوهاب فتهل الناس حین دخلو الطائف قتلا عاما حی استاصلو آ الکبیر الغیر.
[23]– «ففی اوائل هذه السنة هجم الوهابیون علی الحجاز و حاصروا الطائف… ثم دخلوها عنوة و اعملوا فی أهلها السیف، فقتلوا الرجال و النساء و الأطفال حتی قتلوا منها ما یقرب من ألفین بینهم العلماء و الصلحاء و اعملوا فیها النهب و عملوا فیها من الفظائع ما تقشعر له الأبدان و تتفطر القلوب نظیر ما عملوه فی المرة الأولی.. و إن السلطان ابن سعود لما سئل عنها لم ینکر وقوعها لکنه اعتذر بما وقع من خالد بن الولید یوم فتح مکة و قول النبی: اللهم إنی أبرأ إلیک مما صنع خالد». سید محسن امین حسینی عاملی، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب: ص 55.
[24]– علی اصغر فقیهی، وهابیان: ص 160 و 172.
[25]– شیخ جعفر آل محبوبة، ماضی النجف و حاضرها: ج 1، ص 234 و 235.
[26]– همان.
[27]– حجة الاسلام و المسلمین آقا سید عبدالله اصفهانی در کتاب «لؤلؤ الصدف فی تاریخ النجف» به یکی از کرامات حضرت علی اشاره کرده و این گونه مینویسد: جناب فاضل معاصر در یتیمه نقل کند که چون آن جماعت محاصره کردند بلده شریفه را، اهل بلد مشغول به انداختن تفنگ شدند و آنها نیز چند تفنگ زدند و پنج نفر از اهل نجف کشته شدند. چون مردم قصه قتل و نهب کربلای معلای را داشتند و لذا نهایت خوف را داشتند و منتهای همت را کردند. حتی زنها و عجائز بیرون آمدند و اطراف آن قبه منوره نهایت تضرع و استغاثه را کردند. ناگهان یکی از آنها دید شخصی سبزپوش عمامه سبزی بر سر داشت، از حرم محترم بیرون آمد و در میان آن قوم رفت که ناگهان فریاد و غوغا میانه آنها پیدا شد و فریاد آنها بلند شد. میگفتند: پدر آنها علی آمد. چون هوا روشن شد، دیدند احدی از آن قوم در آن صحرا نیست بجز قتلای عدیده که بعضی از آنها از فرق تا دبر دو نیم شدهاند و بعضی از کمر نصف شدهاند و بسیار از اموال و اثقال خود را گذاشتند و فرار کردند. آقا سید عبدالله اصفهانی، لؤلؤ الصدف فی تاریخ النجف: ص 76.
[28]– «و اشتغال البال بما نابنا من الخارجی الملعون فی ارض نجد فانه إخترع ما إخترع فی الدین و أباح دماء المسلمین و تخریب قبور الائمة المعصومین علیهم صلوات رب العالمین. فأغار سنة 1216 سته علی مشهد الحسین علیه السلام و قتل الرجال و الاطفال و اخذ الأموال و عاث فی الحضرة المقدسة فخرّب بنیانها و هدم ارکانها ثم انه بعد ذلک استولی علی مکة المکرمة و المدینة المنورة و فعل بالبقیع ما فعل، لکنه لمیهدم قبةالنبی (ص) و فی السنة الحادیة و العشرین فی اللیلة التاسعة من شهر صفر قبل الصبح هجم علینا و نحن فی غفلة حتی ان بعض اصحابه صعد السور و کادوا یأخذون البلد فظهرت لامیر المؤمنین علیه السلام المعجزات الظاهرة و الکرامات الباهرة فقتل من جیشه کثیر و رجع خائبا». سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة: ج 5، ص 512، پایان بحث صلح.
[29]– «وفیها سار سعود بالجیوش المنصورة، والخیل والجیاد المسومة المشهورة من جمیع نجد ونواحیها وبوادیها، وقصد جهة الشمال نوازل بلد المشهد المعروف فی العراق، وفرق علیه المسلمین من کلِّ جهة، وأمرهم أن یتسوروا الجدار علی أهله، فلما قربوا منه اإذا دونه خندق عریض عمیق، فلم یقدروا علی الوصول إلیه و جری بینه و بینهم مناوشة وقتال و رمی من السور و البروج». ابن بشر نجدی حنبلی، عنوان المجد فی تاریخ نجد: ج 1، ص 174، حوادث 1220 هجری قمری.
[30]– «و فی هذه السنة (سنة 1223) جاء الخارجی الذی اسمه سعود فی جمادی الآخرة من نجد بما یقرب من عشرین ألف مقاتل أو أزید فجاء تنا النذر بأنّه یرید أن یدهمنا فی النجف الاشرف غفلة، فتحذّرنا منه و خرجنا جمیعاً إلی سور البلد فأتانا لیلاً، فرآنا علی حذر قد أحطنا بالسور بالبنادق و الأطواب فمضی إلی الحلّة فرآهم کذلک، ثمّ مضی إلی مشهد الحسین (ع) علی حین غفلة نهاراً فحاصرهم حصاراً شدیداً فثبتوا له خلف السور و قتل منهم و قتلوا منه و رجع خائباً، ثمّ عاث فی العراق فقتل من قتل و بقینا مدّة تارکین البحث و النظر علی خوفٍ منه و وجل ولاحول ولاقوّة إلاّ باللّه العلی العظیم، سید محمد جواد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة: ج 6، ص 434، آخر کتاب شفعه.
[31]-«و فیها سار سعود بالجیوش المنصورة و الخیل العتاق المشهورة من جمیع حاضر نجد و بادیها، و الجنوب و الحجاز و تهامة و غیر ذلک و قصد ارض کربلا و نازل اهل بلد الحسین، و ذلک فی ذی القعدة، فَحَشَد علیها المسلمون و تسوّروا جدرانها و دخلوها عنوة و قتلوا غالب اهلها فی الأسواق و البیوت و هدموا القبة الموضوعة بزعم من اعتقد فیها علی قبر الحسین و اخذوا ما فی القبة و ما حولها، و اخذ النصیبة الّتی وضعوها علی القبر و کانت مرصوفة بالزمرّد و الیاقوت و الجواهر، و اخذوا جمیع ما وجدوا فی البلد من انواع الأموال و السلاح و اللباس و الفرش و الذهب و الفضة و المصاحف الثمینة و غیر ذلک ما یعجز عنه الحصر، ولم یلبثوا فیها إلاّ ضحوة و خرجوا منها قرب الظهر بجمیع تلک الأموال، و قُتل من اهلها قریب ألفی رجل» ابن بشر نجدی، عنوان المجد فی تاریخ نجد: ج 1، ص 154، حوادث 1216 هجری قمری.
[32]– و قد جرت العادة أن یحتفل الشیعة کل عام بعید الغدیر فی یوم الغدیر فی النجف الأشرف، فخرج أهالی کربلاء من بلدتهم، فانتهز الوهابیون فرصة غیابهم عن البلدة و اقتحموها، و هم حوالی اثنی عشر ألف جندی، ولم یکن فی البلدة إلاّ عدد قلیل من الرجال المستضعفین، قتلهم الوهابیون ولم یبقوا أحداً منهم حیاً، ویقدر عدد الضحایا خلال یوم واحد بثلاثة آلاف، وأمّا السلب فکان فوق الوصف، ویقال إنّ مائتی بعیر حملت فوق طاقاتها بالمنهوبات الثمینة، فقد استولی الوهابیون علی کل الکنوز والأموال، وجردوا القبة من صفائح النحاس المطلیة بالذهب» جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج 4، ص 587-588، تدمیر کربلا و التصفیة الجسدیة. هزار نفر را کشته و پانزده هزار نفر را مجروح کردند. جعفر الخلیلی، موسوعة العتبات المقدسة: ج 8، ص 273، کربلاء فی المراجع الغربیة، هجوم الوهابیین.
[33]– اقتحم سعود بجشی أبیه کربلاء، وبعد حصار قصیر أعمل السیف فی رقاب أهلها، ودمّر ضریح الحسین علیه السلام، ونهب المجوهرات آلتی کانت تغطی الضریح، وجمع کل شیء ذا قیمة فی المدینة.. والحق یقال: إنّ عمله هذا هز العالم کله فضلاً عن الشیعة، فقد کان نقطة انطلاق رکینة للإنقلاب علی الوهابیین، کما أدّی فیما بعد إلی عواقب وخیمة علی هذه الأمارة الضالة». شیخ جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج 4، ص 588، تدمیر کربلاء و تصفیة الجسدیة.
[34]– «فی نیسان 1802 هاجم کربلا حینما کان معظم سکانها قد ذهبوا الی الزیارة فی النجف- اثنا عشر الف وهابی برآسة الامیر سعود فذبحوا فیها ما یزید علی ثلاثة آلاف من السکان و نهبوا البیوت و الاسواق و نفائس الضریح المقدس و قد اخذوا علی الأخص صفائح الذهب بعدان اقتلعوها من مکانها ثم هدموا الضریح المطهر» جعفر الخلیلی، موسوعة العتبات المقدسة: ج 8، ص 271، کربلاء فی المراجع الغربیة، هجوم الوهابیین.
[35]– همان، ص 273.
[36]– «و اشتغال البال بما نابنا من الخارجی الملعون فی ارض نجد فانه إخترع ما إخترع فی الدین و أباح دماء المسلمین و تخریب قبور الائمة المعصومین علیهم صلوات رب العالمین. فأغار سعود بن عبد العزیز سنة 1216 ه علی مشهد الحسین علیه السلام و قتل الرجال و الاطفال و اخذ الأموال و عاث بالحضرة المقدسة و خرّب بنیانها و هدم ارکانها». سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة: ج 5، ص 512، پایان بحث صلح.
[37]– محمد بن عبود کوفی، نزهة الغری فی تاریخ النجف الغری السری: ص 52.
[38]– میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی: ص 408.
[39]– «و قد احاطت الاعراب من عنیزة القائلین بمقالة الوهابی الخارجی بالنجف الاشرف و مشهد الحسین علیه السلام و قد قطعو الطرق و نهبوا زوار الحسین علیه السلام بعد منصرفهم من زیارة النصف من شعبان و قتلوا منهم جماً غفیرا. و اکثر القتلی من العجم… و ربما قیل إنهم مائة و خمسون و قیل اقل و بقی جملة من زوار العرب فی الحلة ما قدروا أن یأتوا الی النجف فبعضهم صام فی الحلة و بعضهم مضی الی الحسکة و نحن الان کأنا فی حصار و الاعراب الی الان ما انصرفوا و هم من الکوفة الی مشهدالحسین بفرسخین او اکثر علی ما قیل و الخزاعل متخاذلون مختلفون کما أن بعیج و آل جشعم یتقالون کما أن والی بغداد جائه و آل آخر و أنه معزول و هما الآن یتقاتلان و قد غمت أخبار هما لا نقطاع الطرق و بذلک طمعت عنزة فی القامة فی هذه الأطراف». سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة: ج 7، ص 653، پایان وکاله.
[40]– «و فی السنة کانت غزوة البصرة و هدم قصر الدریهمیة مشرب أهل الزبیر و قتل من کان فیه… ثم نزل سعود علی الجامع المعروف قرب الزبیر، فنهضت جموع المسلمین إلی البصرة، فدهموا جنوبها و نهبوها و قتلوا من أهلها قتلی کثیرة واحتصروا أهلها فی وسط الحلة، ثم رجعت تلک الجموع و حاصروا إهل الزبیر و هدموا جمیع القباب و المشاهد آلتی خارح سور آلتی خارج سور البلد وضعت علی القبور و قبة الحسن و قبة طلحة و لم یبقوا لها أثرا، ثم أنها أعیدت قبة طلحة و الحسن بعد هدم الدرعیة، ثم آن سعودا أمر علی المسلمین آن یحشدوا علی قصر الدریهمیة، فهدموه و قتلوا أهله، فلما کان وقت غروب الشمس أمر سعود منادیه ینادی آن یثور کل رجل من المسلمین بندقه، فثوروها دفعة واحدة: قال لی رجل من أهل الزبیر: و لما ثارث البنادق شب النار فی الأرض و الجو و اظلمت السماء و رجفت الأرض بألها و انزهج أهل الزبیر انزعاجا عظیما و صعد النساء فی رؤوس السطوح و وقع فهیم الضجیج و أسقط بعض الحوامل». ابن بشر نجدی، فی تاریخ نجد: ج 1، ص 167، حوادث 1218 هجری قمری.
[41]– سید محسن امینی حسینی عاملی، کشف الأرتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب: ص 25-26.
[42]– برخی حمله به حوران را در سال 1225 هجری قمری ذکر کردهاند.
[43]– «عن تاریخ الأمیر حیدر الشهابی أنّه فی هذه السنة 1225 هجم عبداللّه بن سعود الوهابی علی بلاد حوران، فنهب الأموال و أحرق الغلال و قتل الأنفس البریئة و سبی النساء و قتل الأطفال و هدم المنازل و عاث فی الأرض فساداً حتّی قیل أنّه أتلف فی تلک البلاد ما قیمته ثلاثة آلاف ألف درهم»سید محسن امین حسینی عاملی، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب: ص 35 ـ 36، هجوم الوهابیین علی سوریة سنة 1225. به نقل از شهابی در لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب:
[44]– از مناطق و آبادیهای تابع مدینه منوره است. معجم البلدان: ج 4، ص 252.
[45]– «فی سنة 1340 غزا الوهابیون عرب الفرع من قبیلة حرب فی عقر دارهم فی الحجاز و نهبوا المواشی، فجاء النذیر إلی أهل الفرع، فلحقوهم و استخلصوا منهم ما نهبوه و قتلوا فیهم و غنموا جمیع ما معهم و ولوا منهزمین». سیدمحسن امین حسینی عاملی، کشف الإرتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب: ص 53، هجوم الوهابیین فی الحجاز علی عرب الفرع من قبیلة حرب.
[46]– «فی هذه السنة التقی الوهابیون بالحاج الیمانی و هو أعزل من السلاح و جمیع آلات الدفاع فسایروهم فی الطریق و اعطوهم الأمان ثم غدروا بهم فلما وصلوا إلی سفح جبل مشی الوهابیون فی سفح الجبل و الیمانیون تحتهم فعطفوا علی الیمانیین و اطلقوا علیهم الرصاص حتی قتلوهم عن بکرة أبیهم و کانوا الف انسان و لم یسلم منهم غیر رجلین هربا و أخبرا بالحال» همان، ص 53-54، قتل الوهابیین الجاج الیمانی سنة 1341.
[47]– «و فیها هجم جماعة من الوهابیین فجأة علی اعراب شرقی الاردن الامنین فهجموا علیام العمد و جوارها فقتلوا و نهبوا و ما لبثوا ان ارتدوا مدحورین مأسورین لان الطیارات و الدبابات الانکلیزیة اشترکت فی قتالهم مع عرب شرقی الاردن و انجلت المعرکة عن قتل ثلاثمائة من الوهابیین و أسر جماعة کثیرة منهم و قتل مائتین و خمسین من أهل شرقی الاردن ثم أطلقت أسری الوهابیین بأمر من الانکلیز و اوصلوا إلی مأمنهم و فی هذه السنة و هی سنة 1346 جاءت الآخبار بمهاجمة الوهابیین شرقی الأردن و وصولهم ألی معان بنحو من ثلاثین ألفا و أنهم آعلنوا الجهاد». همان ص 56، مهاجمة الوهابیین شرقی الأردن سنة 1343.
[48]– www. Salaf.blogfa.com.
[49]– حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع: ص 111 به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 16 آذر 1366 شمسی، خاطرات سید رضا موسوی کاظمی محمدی از نایین.
[50]– همان، ص 113.
[51]– همان.
[52]– همان، ص 114.
[53]– همان.
[54]– همان.
[55]– «من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و أکل ذبیحتنا فذلک المسلم له ذمة الله وذمة رسوله، فلاتخفروا الله فی ذمته». بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج 1، ص 81، کتاب الصلاة، باب فضل استقبال القبلة.
[56]– «اُمرت أن اُقاتل الناس حتی یقولوا ” لا اله الا الله ” فاذا قالوا عصموا منی دمائهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علی الله» و «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَصَلَّی صَلَاتَنَا وَأَکلَ ذَبِیحَتَنَا فَهُوَ الْمُسْلِمُ لَهُ مَا للمسلم و علیه ما علی المسلم». همان.
[57]– «لا تقتله، فإن قتلته. فإنّه بمنزلتک قبل أن تقتله، و إنّک بمنزلته قبل أن یقول کلمته الّتی قال». مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم: ج 1، ص 43، کتاب الإیمان، باب تحریم قتل الکافر بعد آن قال لا إله إلا الله.
[58]– بعثنا رسول الله فی سریة، فصبحنا الرحقات من جهینة، فأدرکت رجلا، فقال: لا إله إلا الله، فطعنته، فوقع فی نفسی من ذلک، فذکرته للنبی، فقال رسول الله: أقال لا إله إلا الله و قتلته؟ قال: قلت: یا رسول الله! إنما قالها خوفا من السلاح. قال: أفلا شققت عن قلبه حتی تعلم أقالها أم لا؟ فمازال یکررها علی حتی تمنیتأنی أسلمت یومئذ.» همان.
[59]– وی در آن زمان حاکم شقراء بود.
[60]– برخی تعداد کشته شدههای وهابیان را حدود چهارده هزار نفر ذکر کردند. سه تن از برادران محمد بن عبدالوهاب نیز در همین جنگ کشته شدند.
[61]– ثم استولی علی الشقراء و کان بها عبدالله بن سعود، فخرج هاربا ألی الدرعیة لیلا.. و حصل له معهم وقائع إلی أن استولی علی الدرعیة و کسر الوهابیة و قبض علی أمیر هم عبدالله بن سعود و کثیر من أقربائه و عشیرته و أحزب الدرعیة و فی أول سنة 1234 أرسل إبراهیم باشا عبدالله بن سعود و کثیرا ممن علیهم ألی مصر، فدخلها و هو راکب علی هجین و امامه العسکر و خرج الناس للتفرج… ثم بأرسله فی تاسع عشر المحرم مع أتباعه مخفورا إلی اسلامبول، فطافوا به البلدة و قتلوه عند باب همایون و قتلوا أتباعه فی نواح متفرقه.» سید محسن امین حسینی عاملی، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب: ص 46-47، مداومة محمد علی باشا علی حرب الوهابیة.
[62]– محمد أدیب غالب، من أخبار الحجاز و نجد فی تاریخ الجبرتی: ص 636.