يكي ديگر از مسائل و موضوعات اختلافي ميان مسلمانان و وهابيان، مساله «زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) و قبور انبيا، صالحان و عموم مسلمانان» است. در اين فصل ابتدا به نقد وبررسي مواضع و ادله ابن تيميه و وهابيان درباره تحريم زيارت قبر شريف نبي مكرم اسلام (ص) پرداخته و سپس مواضع و ادله آنان در تحريم زيارت ساير قبور را نقد خواهيم كرد.

ديدگاه وهابيان

ابن تيميه با سخنان مبهم و دوپهلوي خود درباره مساله زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) و تشكيك در مشروعيت و مأجور بودن كساني كه به زيارت قبر شريف آن حضرت مي‌روند، به تشويش اذهان عمومي مسلمانان پرداخت و جرقه فتنه‌اي را زد كه شعله‌هاي آن تا به امروز دامن‌گير مسلمانان مي‌باشد و كشورهاي اسلامي درآتش همان فتنه مي‌سوزند. وي از سويي با استنادبه عمل پيامبر اكرم (ص) در زيارت قبرمادرشان حضرت آمنه (ع)[1] و زيارت قبور اهل بقيع و شهداي احد وتعليم آداب زيارت قبور به اصحاب خود[2]، اصل مشروعيت زيارت قبور را پذيرفته است اما از سويي ديگر با استناد به كراهت داشتن مالك از به كار بردن لفظ «زرت» براي زيارت قبر پيامبر اكرم (ص)[3] ، تمامي رواياتي را كه درباره زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) وارده شده است و در آن‌ها لفظ «زار» و مشتقات آن وجود دارد[4]، دروغ و جعلي مي‌داند.[5] ابن تيميه زيارت قبور را به دو قسم «شرعي» و «بدعي» تقسيم كرده و مي‌نويسد: اگر كسي به زيارت قبر برود و تنها قصد سلام دادن و دعا كردن براي ميت و صاحب قبر را داشته باشد، زيارت شرعي است و اشكال ندارد اما اگر به زيارت قبر برود و روي قبر دست بكشد و به صاحب قبر قسم بخورد و يا او را به كسي قسم بدهد، در كنار قبر نماز بخواند، براي خودش دعا كند، از صاحب قبر طلب حاجت كرده و بخواهد كه او را شفاعت كند، از او طلب ياري و كمك كند، براي صاحب قبر نذر كند يا به گمان اين كه دعا نزد قبر زودتر به اجابت مي‌رسد، به زيارت قبر برود و در آنجا دعا كند. چنين زيارتي را با استناد به حديث «لعن الله اليهود و النصاري التخذوا قبور انبيائهم مساجد» و احاديث مشابه آن[6]، زيارت بدعي و منهي عنه و حرام دانسته و معتقد است صحابه نسبت به قبر نبي مكرم اسلام (ص) و قبور ديگر صالحان، چنين اعتقادي نداشته و چنين اعمالي را در كنار قبور آنان انجام نداده‌اند.[7]

ابن تيميه و وهابيان با استناد به حديث «لاتشد الرحال الا الي ثلاثه: المسجد الحرام و مسجدي و مسجد الاقصي»[8]، معتقدند سفر كردن به مدينه منوره به قصد زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) حرام است و كساني كه به مدينه منوره مسافرت مي‌كنند بايد به قصد زيارت مسجد پيامبر و نماز خواندن در آن، مسافرت كنند و به تبع زيارت مسجد پيامبر، قبر شريف ان حشرت را نيز زيارت كنند. تنها كساني حق زيارت قبر شريف نبي مكرم اسلام (ص) را دارند كه نزديك مدينه هستند و «شدالرحال» در حق آنان صادق نيست و يا به طور اتفاقي به مدينه منوره مسافرت كرده و گذرشان به قبر شريف پيامبر اكرم (ص) افتاده است و از كنار قبر آن حضرت عبور مي‌كنند.[9] ابن تيميه در جاي ديگر مي‌نويسد: بزرگان وعلما سفر براي زيارت قبور انبيا و صالحان را يكي از بدعت‌هاي مستمر و دائمي مي‌دانند و قول صحيح‌تر اين است كه سفر براي زيارت قبور انبيا و صالحان مشروع نسيت و بعضي از كساني كه سفر براي زيارت قبور انبيا و صالحان را جايز نمي‌دانند، معتقدند اگر كسي به قصد زيارت قبر پيامبر به مدينه مسافرت كند، سفر او حرام است و بايد نمازش را كامل بخواند.[10] ابن تيميه در جاي ديگر ادعا مي‌كند كه سفر براي زيارت قبور انبيا و صالحان در صدر اسلام و قرون اول، دوم و سوم وجود نداشته است، بلكه اين امر بعد از قرن سوم به وجود آمده است. وي مي‌نويسد: كساني كه به زيارت قبور انبيا و صالحان مي‌روند و براي آنان دعا مي‌كنند، يا از آنان طلب دعا مي‌كنند، يا به گمان اين كه دعا در كنار قبور آنان زودتر به اجابت مي‌رسد،‌ به زيارت قبور انبيا و صالحان مي‌روندو در كناري قبور آنان دعا مي‌كنند، اين امور در زمان مالك[11] شناخته شده ومعروف نبوده است، نه در كنار قبر پيامبر اكرم (ص) و نه در كنار ساير قبور.[12] ابن تيميه با تعريض و كنايه زدن به شيعيان، مسافرت شيعيان به شهرهاي مقدس و مشاهد مشرفه براي زيارت قبور ائمه (ع) و بوسيدن ضريح‌هاي آنان را به حج و طواف دور كعبه تشبيه كرده و آن را حرام مي‌داند[13]2 نكته قابل توجه اين است كه  علمايي كه در مقابل ابن تيميه موضع‌گيري كرده‌اند، پذيرفتن اصل مشروعيت زيارت قبور توسط ابن تيميه و تقسيم زيارت قبور به «شرعي» و«بدعي» را از او نپذيرفته‌اند و سخنان ابن تيميه را بر تحريم مطلق زيارت قبول حمل نموده‌اند. عظيم آبادي نيز هرچند اصل مشروعيت زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) را پذيرفته است اما با استناد به حديث (صلوا في بيوتكم و لاتتخذوها قبورا و لاتتخذوا بيتي عيدا و صلوا علي و سلموا فإن صلاتكم تبلغني حيثما كنتم»، مي‌نويسد: طبق مفاد اين حديث، سفر كردن براي زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) حرام است و كساني كه اين حديث، سفر كردن براي زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) حرام است و كساني كه قصد زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) را دارند، بايد به قصد زيارت مسجد پيامبر (ص) به مدينه مسافرت كنند و سپس قبر پيامبر (ص) را زيارت كنند.[14] مجموع سخنان دوپهلو، متناقض و مختلف ابن تيميه و همفكران او را مي‌توان اين‌گونه جمع‌بندي كرد:

  1. ابن تيميه مدعي است مشروعيت و جواز اصل زيارت قبور را قبول دارد.
  2. تمامي روايات موجود در باب زيارت قبر شريف پيامبر اكرم (ص) كه در آن‌ها لفظ «زار» ومشتقات آن وجود دارد، ضعيف و جعلي مي‌باشد.
  3. با توجه به حديث «لاتشد الرحال الا الي ثلاثه: المسجد الحرام و مسجدي و مسجد الاقصي» سفركردن به مدينه منوره به قصد زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) حرام است.
  4. هيچ‌كس نبايد به قصد زيارت قبور انبيا، صالحان و علما مسافرت كند و به زيارت قبور آنان برود. چنين مسافرتي بدعت مي‌باشد و مشروع نيست ومعصيت به شمار مي‌رود و نماز در اين سفر نيز شكسته نمي‌شود.
  5. سفر براي زيارت قبور انبيا، صالحان و علما در قرون اوليه اسلام (قرن اول، دوم و سوم) و در زمان صحابه، تابعين و تابع تابعين، معمول و رايج نبوده است، بلكه بعد از قرن سوم به وجود آمده است.
  6. كساني كه به مدينه منوره مسافرت مي‌كنند، بايد قصد زيارت مسجد پيامبر و خواندن نماز درآن مسجد را داشته باشند و به تبع زيارت مسجد پيامبر، قبر پيامبر اكرم (ص) را نيز زيارت كنند. اما اگر فقط قصد زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) را داشته باشند و قبر پيامبر اكرم (ص) را زيارت كنند و در مسجد آن حضرت نماز نخوانند و برگردند، چنين اشخاصي مبتدع و گمراه هستند.
  7. كساني كه در مدينه منوره هستند ويا كساني كه به طور اتفاقي گذرشان به مدينه افتاده باشد، به دليل صادق نبودن «شد الرحال» مي‌تواند قبر پيامبر اكرم (ص) را زيارت كنند.
  8. زيارت قبور را به دو قسم «شرعي» و «بدعي» تقسيم مي‌كند.

مراد ابن تيميه از زيارت شرعي اين است كه انسان به زيارت قبر انبيا و صالحان برود و به صاحب قبر سلام كند و براي صاحب قبر دعا كند. او معتقد است تمامي موارد موجود از زيارت قبور در تاريخ اسلام از همين نوع بوده است و چنين زيارتي جايز ومستحب است و مرادش از زيارت بدعي و حرام اين است كه انسان به زيارت قبور انبيا و صالحان برود و روي قبور آنان دست بكشد. به صاحب قبر قسم بخورد و يا او را به كسي قسم بدهد. در كنار قبر نماز بخواند. براي خودش دعا كند. از صاحب قبر طلب حاجت كرده و بخواهد كه او را شفات كند. از او طلب ياري و كمك كند. براي صاحب قبر نذر كند يا به گمان اين كه دعا نزد قبر زودتر به اجابت مي‌رسد به زيارت قبر برود و در آنجا دعا كند.

  1. وقوف در كنار قبور انبيا، علما وصالحان جايز نمي‌باشد.
  2. نماز خواندن در كنار قبور انبيا و صالحان هيچ فضيلتي ندارد و مستحب نيز نمي‌باشد.
  3. ابن تيميه با جسارت به حضرت آمنه (ع) و كافر دانستن ايشان، با استناد به عمل پيامبر اكرم (ص) در زيارت قبر مادرشان، زيارت قبور كفار به انگيزه يادآوري آخرت، بدون دعا كردن براي صاحب قبر را مباح و جايز مي‌داند.[15]

نقد ديدگاه وهابيت

ترديدي نيست كه زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) از نظر قرآن و سنت، عملي پسنديده و شرعي است و مسلمانان در طول تاريخ اسلام به اين عمل مبادرت مي‌ورزيدند و در اين راستا به كمالاتي نيز دست مي‌يافتند. در اين فصل ابتدا با استناد به آيات قرآن كريم، روايات، عقل و اجماع به اثبات مشروعيت زيارت قبر شريف نبي مكرم اسلام (ص) پرداخته و نادرستي و بطلان سخنان ابن تيميه و وهابيان را تبيين نموده و سپس به نقد حديث «لاتشد الرحال الا الي ثلاثه: المسجد الحرام و مسجدي و مسجد الاقصي» خواهيم پرداخت.

 أ) اثبات مشروعيت زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) با استناد به آيه قرآن

خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»[16] و اگر آنان كه به خود ستم كرده بودند، نزد تو مي‌آمدند و از خدا آمرزش مي‌خواستند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش مي‌كرد، قطعا خدا را توبه‌پذير و مهربان مي‌يافتند.

استدلال به آيه شريفه براي مشروعيت زيارت قبر پيامبر (ص)

  1. زيارت عبارت است از حاضر شدن نزد زيارت شونده، خواه براي استغفار باشد و خواه غير آن.
  2. خداوند در اين آيه شريفه به گناه‌كاران دستور مي‌دهد تا براي بخشش گناهان خود، نزد رسول گرامي اسلام (ص) بروند و آن حضرت را واسطه و شفيع قرار دهند. آيه كريمه صريحا دلالت مي‌كند بر جواز و رجحان زيارت و رفتن نزد پيامبر اكرم (ص) در زمان حيات آن حضرت.
  3. روايات فراواني بر حيات برزخي پيامبر اكرم (ص)، شنيدن سلام كساني كه به آن حضرت سلام مي‌دهند و عرضه شدن اعمال مسلمانان بر آن حضرت و حتي عرضه شدن اعمال انسان بر اقوام و نزديكان ميت، دلالت دارد. به برخي از اين روايات اشاره مي‌كنيم.

أ) عبدالله بن مسعود مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «ذن لله ملائكه سياحين (في الأرض) يبلغوني (يبلغون) عن امتي السلام».[17]

ب) ابومسعود انصاري به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «أكثروا علي الصلاه في يوم الجمعه، فانه ليس احد يصلي علي يوم الجمعه الا عرضت علي صلاته».[18]

ج) اوس بن اوس مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «إن من أفضل ايامكم يوم الجمعه، فيه خلق آدم و فيه انفخه و فيه الصعقه، فاكثروا علي من الصلاه فيه، فإن صلاتكم معروضه علي».[19]

د) ابن ابي شبيه به نقل از يزيد رقاشي مي‌نويسد: «ذن ملكا موكل بمن صلي علي النبي (ص) أن يبلغ عنه النبي (ص) إن فلانا من امتك صلي عيلك».[20]

هـ) حسن بصري به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «اكثروا الصلاه علي يوم الجمعه، فانها معروضه علي».[21]

و) ابوهريره از پيامبر اكرم (ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «أكثروا الصلاه علي يوم الجمعه فإنها معروضه علي».[22]

وي در روايت ديگري به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: من صلي علي عند قبري سمعته و من صلي علي نائيا كفي امر دنياه و آخرته و كنت له شهيدا و شفيعا يوم القيامه».[23]

ابوهريره در روايت ديگري مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «من صلي علي عند قبري سمعته و من صلي علي نائيا ابلغته».[24]

ودر روايت ديرگي به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «ما من عبد يسلم علي عند قبري الا و كل الله به ملكان يبلغني و كفي امر اخرته و دنياه و كنت له شهيدا او شفعيا يوم القيامه».[25]

ز) ابودرداء به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد:«اكثروا من الصلاه علي في يوم الجمعه، فإنه يوم مشهود تشهده الملائكه و إن احدا لن يصلي علي الا عرضت علي صلاته حتي بفرغ منها».[26]

ح) انس بن مالك به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «إن أقربكم مني يوم القيامه في كل موطن أكثركم علي صلاه في الدنيا، من صلي علي يوم الجمعه و ليله الجمعه مائه مره قضي الله له مائه حاجه، سبعين من حوائج الآخره و ثلاثين من حوائج الدنيا، ثم يوكل الله بذلك ملكا يدخله في قبري كما يدخل عليكم الهدايا، يخبرني بمن صلي علي باسمه و نسبه الي عشره، فاثبته عندي في صحيفه بيضاء».[27]

ط) ابوامامه مي‌‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «اكثروا من الصلاه علي في كل يوم جمعه، فإن صلاه امتي تعرض علي في كل يوم جمعه، فمن كان أكثرهم علي صلاه كان اقربهم مني منزله».[28]

ي) امام حسن مجتبي (ع) به نقل از رسول گرامي اسلام (ص) مي‌فرمايند: «حيثما كنتم فصلوا علي، فإن صلاتكم تبلغني».[29]

ك) ابوبكر به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «اكثروا الصلاه علي فإن الله و كل بي ملكا عند قبري، فإذا صلي علي رجل من امتي قال ذلك الملك: يا محمد! إن فلان بن فلان صلي عليك الساعه».[30]

ل) عمار بن ياسر مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «إن الله أعطي ملكا من الملائكه اسماع الخلق، فهم قائم علي قبري الي يوم القيامه، لا يصلي علي احد صلاه الا سماه باسمه و اسم ابيه و قال: يا محمد! صلي عليك فلان بن فلان و قد ضمن لي ربي تبارك و تعالي انه ارد عليه بكل صلاه عشرا».[31]

م) عبدالله بن مسعود در روايت ديگري به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «حياتي خير لكم تحدثون و تحدث لكم و وفاتي خير لكم، تعرض علي اعمالكم، فما رأيت من خير حدمت ا لله عليه و ما رأيت من شر استغفرت الله لكم». رواه البزار و رجاله رجال الصحيح.[32]

ن) بكر بن عبدالله از پيامبر اكرم (ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «حياتي خير لكم تحدثون و يحدث لكم، فاذا انا مت كانتا وفاتي خيرا لكم، تعرض علي اعمالكم، فاذا رايت خيرا حمدت الله و إن رايت شرا استغفرت الله لكم».[33]

س) ابوهريره مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «لاتفضحوا أمواتكم بسيئات اعمالكم، فانها تعرض علي اوليائكم من اهل القبور».[34]

ع) انس به نقل از پيامبر اكرم (ص) مي‌گويد: «إن اعمالكم تعرض علي اقاربكم و عشائركم من الاموات،‌فان كان خيرا استبشروا و ان كان غير ذلك قالوا» اللهم لاتمتهم حتي تهديهم كما هديتنا».[35]

ف) ابوايوب انصاري نيز ضمن حديث نسبتا طولاني از پيامبر اكرم (ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «… ان اعمالكم تعرض علي اقاربكم و عشائركم من اهل الآخره، فإن كان خيرا فرحوا و استبشروا و قالوا: اللهم! هذا فضلك و رحمتك، فأتمم نعمتك عليه و امته عليها و يعرض عليهم عمل المسي، فيقولون: اللهم الهمه عملا صالحا ترضي به عنه و تقربه اليك».[36]

مالك احترام و حرمت پيامبر اكرم (ص) را پس از رحلت، همانند دوران حيات آن حضرت دانسته و با استناد به آياتي از قرآن كريم، آداب زيارت قبر شريف آن حضرت را به منصور دوانيقي يكي از خلفاي عباسي، تعليم داده و او را از بلند حرف زدن در كنار قبر پيامبر اكرم (ص) منع مي‌كند.[37] ابن بشار مي‌گويد: كنار قبر پيامبر اكرم (ص) آمدم و به آن حضرت سلام دادم.  از درون حجره پيامبر اكرم (ص) صدايي را شنيدم كه فرمود: «و عليك السلام».[38] ابن حجر عسقلاني شافعي با ذكر احاديث متعدد ديگر دال بر حيات انبيا پس از مرگ و تصحيح اسناد و رجال آن‌ها[39] و با معرفي كتابي كه بيهقي شافعي درباره حيات انبيا در قبورشان نوشته است[40]، به آيه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‏»[41] و افضليت انبيا بر شهدا و برخي فقرات حديث معراج[42]  استناد كرده و حيات انبيا پس از مرگ را از طريق رواياتف مسلم دانسته و براي اثبات مدعاي خود به احاديث ابوهريره و اوس بن اوس استشهاد مي‌كند.[43]

  1. صحابه و مسلمانان نيز از آيه كريمه، مطلق آمدن نزد پيامبر اكرم (ص) (هم در زمان حيات و هم پس از رحلت آن حضرت) را فهميده‌اند و ان را مختص و مقيد به زمان حيات ندانسته‌اند.

تقي‌الدين سبكي مي‌نويسد: فهم و برداشت علما از آيه كريمه اين است كه خداوند در آيه كريمه، مسلمانان را به آمدن نزد پيامبر اكرم (ص) دعوت مي‌كند و اين دعوت خداوند، عام است و اختصاصي به زمان حيات آن حضرت ندارد، بلكه شامل پس از رحلت آن حضرت نيز مي‌شود و لذا گفته‌اند: يكي از مستحبات براي كسي كه كنار قبر پيامبر اكرم (ص) مي‌آيد، قرائت همين آيه كريمه مي‌باشد.[44]

محمود سعيد ممدوح يكي از علماي اردن مي‌نويسد: هرگاه فعلي بعد از حروف شرط قرار بگيرد، معناي عموم را مي‌رساند و از بهترين حالات فهم كلي و عموم از يك عبارت است. وي با استناد به همين مطلب و با توجه به آيه كريمه، متوسل شدن به پيامبر اكرم (ص) پس از رحلت آن حضرت را جايزد انسته و سخن كساني را كه توسل به پيامبر اكرم (ص) را مقيد به حيات آن حضرت كرده و مخصوص دوران زنده بودن ايشان مي‌دانند، بدون دليل مي‌داند.[45] حكايت معروف و مشهور اعرابي و محمدبن حرب هلالي[46] كه در فصل «وهابيان و توسل» گذشت، يكي از مويدات همين فهم و برداشت مي‌باشد.[47]

  1. مفاد آيه كريمه آمدن نزد پيامبر اكرم (ص) براي درخواست بخشش گناهان است، نه صرف حضور و سلام دادن به پيامبر و دعا كردن براي آن حضرت. با توجه به مقدمات ذكر شده، مي‌توان نتيجه گرفت كه زيارت قبر شريف پيامبر اكرم (ص) و درخواست شفاعت و بخشش گناهان در كنار قبر مطهر آن حضرت، مشروع و جايز است.

ب) مشروعيت زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) در روايات نبوي

احاديث فراواني با طرق متعدد و مضامين مختلف از پيامبر اكرم (ص) دربارة تعظيم و بزرگداشت و زيارت قبر مطهر آن حضرت وارد شده است كه همة راويان اين روايات توسط علماي جرح و تعديل اهل سنت توثيق شده‌اند. چند مورد از اين احاديث را به عنوان نمونه ذكر مي‌كنيم تا بطلان ادعاي ابن تيميه مبني بر جعلي و دروغ بودن اين احاديث ثابت و روشن شود.

حديث اوّل

عبدالله بن عمر مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «من زار قبري فقد وجبت له شفاعتي».[48] اين حديث را بسياري از محدثين و علماي اهل سنت در كتاب‌هاي خودنقل كرده‌اند كه به تعدادي از راويان حديث و علمايي كه اين روايت را در كتاب‌هايشان ذكر كرده‌اند، اشاره مي‌كنيم

عبيد بن محمد وراق نيشابوري متوفاي 255 هجري قمري.

ابوبكر عبدالله بن محمد قريشي معروف به ابن ابي الدنيا متوفاي 281 هجري قمري.

ابوبشر محمد دولابي رازي متوفاي 310 هجري قمري در كتاب «الكني و الأسماء».

ابوبكر محمدبن اسحاق نيشابوري معروف به ابن خزيمه متوفاي 311 هجري قمري در كتاب صحي حخود.

ابوعبدالله قاضي حسين محاملي بغدادي متوفاي 330 هجري قمري.

ابومحمدعبدالله بن محمد انصاري متوفاي 369 هجري قمري.

ابوالحسن علي بن عمر دار قطني متوفاي 385 هجري قمري در كتاب سنن خود.

ابوالحسن ماوردي متوفاي 450 هجري قمري در كتاب «الأحكام السلطانيه».

ابوبكر احمدبن حسين بيهقي متوفاي 458 هجري قمري در كتاب «اسنن الكبري».

ابوالحسن علي بن حسن خلعي شافعي متوفاي 492 هجري قمري.

اسماعيل بن محمد بن فضل قرشي اصفهاني متوفاي 535 هجري قمري.

قاضي عياض مالكي متوفاي 544 هجري قمري در كتاب «الشفا».

ابوالقاسم علي بن عساكري متوفاي 571 هجري قمري در كتاب «تاريخ دمشق الكبير».

ابوطاهر احمدبن سلفي متوفاي 576 هجري قمري.

ابومحمد عبدالحق بن عبدالرحمن اندلسي متوفاي 581 هجري قمري دركتاب «الأحكام الوسطي و الصغري».

ابن جوزي متوفاي 597 هجري قمري در «مثير الغرام الساكن».

علي بن مفضل مقدسي اسكندراني مالكي متوفاي 611 هجري قمري.

ابوالحجاج يوسف بن خليل دمشقي متوفاي 648 هجري قمري.

ابومحمدعبدالعظيم منذري متوفاي 656 هجري قمري.

ابوالحسين يحيي بن علي قرشي اموي مالكي متوفاي 662 هجري قمري در كتاب «الدلائل المبنيه في فضائل المدينه».

ابومحمد بعدالمؤمن دمياطي متوفاي 705 هجري قمري.

تقي الدين سبكي متوفاي 756 هجري قمري در كتاب «شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه أفضل الصّلاه و السّلام».

سيدنورالدين علي بن عبدالله سمهودي شافعي متوفاي 911 هجري قمري در كتاب «وفاء الوفاء».

جلال الدين عبدالرحمن سيوطي شافعي متوفاي 911 هجري قمري در «الجامع الكبير».

ابوالعباس شهاب الدين احمد بن محمد قسطلاني متوفاي 923 هجري قمري در كتاب «الموئاهب اللدينه بالمنح المحمديه في السيره النبويه».

مناوي متوفاي 1031 هجري قمري در «كنوز الحقائق» و «شرح الجامع الصغير».

ابوعبدالله محمد بن عبدالباقي زرقاني مالكي مصري متوفاي 1122 هجري قمري در «شرح المواهب».

اسماعيل بن محمد عجلوني متوفاي 1162 هجري قمري در «كشف الخفاء».

محمدبن علي شوكاني وهابي متوفاي 1250 هجري قمري در «نيل الأوطار».

بررسي سند حديث

راويان اين حديث تا موسي بن هلال همگي افراد ثقه و مورد اطمينان هستند و تنها در مورد موسي بن هلال مناقشاتي ذكر شده است. سبكي شافعي در مورد راويان اين حديث مي‌نويسد: رجال و راويان سند اين حديث تا موسي‌بن هلال همگي ثقه هستند و موسي بن هلال نيز از مشايخ احمدبن حنبل است و احمدبن حنبل از غيرثقه نقل نمي‌كند.[49] وي براي صحت و تقويت سند حديث شواهد مختلفي ذكر كرده و مي‌نويسد: اگر در صحت حديث مناقشه كنيم و آن را نپذيريم، در حسن بودن حديثي نبايد مناقشه كرد و حسن بودن آن را بايد پذيرفت. سبكي شافعي با بي‌حيا خواندن كساني كه تمامي روايات مربوط به زيارت قبر شريف پيامبر اكرم (ص) را جعلي و كذب مي‌دانند، مي‌نويسد: با اين دلايل، دروغ كسي كه مدعي است تمام احاديثدي كه درمورد زيارت آمده جعلي است، روشن مي‌شد. آيا از خدا و رسولش در اين سخناني كه قبل از او هيچ شخصي نزده بود، خجالت نمي‌كشد؟ تا جايي كه ما اطلاع داريم هيچ‌كس موسي بن هلال و ساير روات اين حديث را به دروغگويي متهم نكرده است.[50] ابن عدي شافعي نيز با اين كه موسي بن هلال را در كتاب «الكامل في ضعفاء الرجال» ذكر كرده است اما درباره او مي‌نويسد: «أرجو انه لابأس به».[51]

لكنوي حنفي يكي ديگر از علماي جرح و تعديل اهل سنت مي‌نويسد: كساني كه حديث «من زار قبري فقد وجبت له شفاعتي» را تضعيف كرده‌اند، دچار لغزش شده‌اند. جهت آشنايي بيشتر باصحت و سهم حديث، به سه رساله «الكلام المبرم في نقض القول المحقق المحكم»، «الكلام المبرور في رد القول المنصور» و «السعي المشكور في رد المذهب المأثور» كه درباره زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) نوشته‌ام، مراجعه شود.[52]

جهت آشنايي بيشتر با راويان و منابع حديث مذكور به كتاب شريف «الغدير في الكتاب و السنه و الادب» مراجعه شود.[53]

حديث دوم

عبدالله بن عمر از پيامبر اكرم (ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «من جاءني زائرا لايعمله (لايحمله، لايهمه) حاجه الا زيارتي، كان حقا علي أن أكون له شفيعا يوم القيامه».[54]

اين حديث را بيش از شانزده نفر از علماي بزرگ اهل سنت در كتاب‌هاي خود  ذكر كرده‌اند كه چند نفر را به عنوان نمونه ذكر مي‌كنيم.

حافظ سعيد بن عثمان بن سكن بغدادي متوفاي 353 هجري قمري.

طبراني حنبلي متوفاي 360 هجري قمري.

دار قطني متوفاي 358 هجري قمري.

ابونعيم اصفهاني شافعي متوفاي 430 هجري قمري.

ابوحامد غزالي شافعي متوفاي 505 هجري قمري.

جهت آشنايي بيشتر با راويان و منابع حديث مذكور به كتاب شريف «الغدير في الكتاب و السنه و الأدب» مراجعه شود. [55]

حديث سوم

عبدالله بن عمر از پيامبر اكر م(ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «من حج فراز قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي».[56]

علامه اميني نام 25 نفر از علماي اهل سنت را كه اين حديث را در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند، ذكر مي‌كند. ما نيز اسامي بعضي از اين عالمان را ذكر مي‌كنيم.

عبدالرزاق صنعاني متوفاي 211 هجري قمري.

حسن بن سفيان شيباني متوفاي 303 هجري قمري.

– ابويعلي موصلي متوفاي 307 هجري قمري.

– عبدالله بن محمد بغوي متوفاي 317 هجري قمري.

– طبراني متوفاي 360 هجري قمري.

– دار قطني متوفاي 385 هجري قمري.

– بيهقي متوفاي 458 هجري قمري.

– ابن عساكر دمشقي شافعي متوفاي 571 هجري قمري.

مناوي شافعي پس از نقل حديث «من حج فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي» مي‌نويسد: سبكي با استناد به همين حديث، زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) را حتي براي زنان كه زيارت قبور برايشان كراهت داردسنت دانسته است و به طور مفصل به ابطال س خنان و عقايد ابن تيميه كه زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) را حتي براي مردان حرام دانسته، پرداخته است. [57]

جهت اشنايي بيشتر با راويان و منابع حديث مذكور به كتاب شريف «الغدير في الكتاب وئ السنه و الادب» مراجعه شود.[58]

حديث چهارم

عبدالله بن عمر از پيامبر اكرم (ص) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: «من حج البيت و لم يزرني فقد جفاني».[59] بسياري از علما و حافظان حديث اين روايت را نيز در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند، از جمله:

عبدالرزاق صنعاني متوفاي 211 هجري قمري.

دارقطني متوفاي 385 هجري قمري.

تقي الدين سبكي متوفاي 756 هجري قمري.

نورالدين سمهودي متوفاي 911 هجري قمري.

قسطلاني متوفاي 923 هجري قمري.

متقي هندي متوفاي 975 هجري قمري.

شوكاني وهابي متوفاي 1250هجري قمري.

روايات ديگري نيز همچون: «من زار قبري حلت له شفاعتي»، «لا عذر لمن كان له سعه من امتي و لم يزرني»، «من زارني و أبي في عام واحد ضمنت له علي الله الجنه»، «من زارني بعد موتيس فكأنما زارني في حياتي و من مات بأحد الحرمين بعث من الآمنين يوم القيامه»، «من زارني الي المدينه كنت له شهيدا و شفيعا»، «من زارني متعمدا كان في جواري يوم القيامه»، «من حج حجه الاسلام و زار قبري و غزا غزوه و صلي في بيت المقدس لم يسأله الله عزوجل فيما افترض عليه»، «من زارني بعد موتي فكأنما زارني و أنا حي و من زارني كنت له شهيدا أو شفيعا يوم القيامه»،‌ «من زارني بالمدينه كنت له شفيعا و شهيدا يوم القيامه»، «من زارني محتسبا الي المدينه كان في جواري يوم القيامه»، «من زارني ميتا فكأنما زارني حيا ومن زار قبري وجبت له شفاعتي يوم القيامه وما من أحد من أمتي له سعه ثم لم يزرني فليس له عذر»، «من زارني في مماتي كان كمن زارني في حياتي و من زارني حتي ينتهي  الي قبريكنت له يوم القيامه شهيدا أو قال: شفيعا»، «من حج الي مكه، ثم قصدني في مسجدي كتبت له حجتان مبرورتان»، «من زار قبري بعد موتي فكأنما زارني في حياتي و من لم يزرني فقد جفاني»، «من زار قبر رسول الله (ص) كان في جوار رسول الله (ص)» و «من أتي المدينه زائرا لي وجبت له شفاعتي يوم القيامه» در  منابع روايي اهل سنت نقل شده است كه جهت آشنايي بيشتر با راويان اين احاديث به منابع مذكور مراجعه شود. ذهبي سلفي هرچند تك تك روايات باب زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) را از نظر سندي قابل مناقشه مي‌داند، اما برخلاف ابن تيميه به خاطر كثرت و تعدد اين روايات، از مجموع روايات عبور نمي‌كند و آن‌ها را پذيرفته است و معتقد است روايات يكديگر را تقويت مي‌كنند.[60]

 

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


 

[1]– «زار النبي (ص) قبر امه، فبكي و ابكي من حوله، فقال: استاذنت ربي في أن أستغفر لها، فلم ياذن لي، و استأذنته في أن أزور قبرها،‌ فاذن ليف فزوروا القبورف فانها تذكر الموت». مسلم بن حجاج نيشابوري،‌ الجامع الصحيح معروف به صحيح مسلم: ج 2، ص 384، كتاب الجنائز، باب استئذان النبي(ص) ربه عزوجل فيس زياره قبر امه و احمد بن حنبل، المسند: ج 2، ص 441، مسند ابوهريره.

[2]– پيامبر اكرم (ص) به اصحاب خود مي‌فرمود: هنگامي كه به زيارت قبور رفتيد اين جملات را بگوييد: «السلام عليكم أهل الديار من المومنين و المسلمين و إنا إن شاء الله تعالي بكم لاحقون»، «يرحم الله المستقدمين منا و منكم و المستأخرين» و «نسأل الله لنا و لكم العافيه». مسلم بن حجاج نيشابوري، الجامع الصحيح معروف به صحيح مسلم: ج1، ص 386-388، كتاب الجنائزف باب ما يقال عند دخول القبور و الدعاء لأهلها.

[3]– «و قد اجاب عنه المحققون من اصحابه بانه كره اللفظ ادبا، لا اصل الزياره، فانها من افضل الاعمال و اجل القربات الموصله الي ذي الجلال و أن مشروعيتها محل اجماع بلانزاع». اصحاب مالك معتقدندمالك به خاطر رعايت ادب نسبت به پيامبر اكرم (ص)از به كار بردن لفظ «زرت» كراهت داشت نه اينكه اصل زيارت قبر نبي مكرم اسلام (ص) را مشروع نداند. زيارت قبر شريف پيامبرا كرم (ص) از با فضيلت‌ترين اعمال و يكي از بهترين اعمال براي تقرب به خداوند است و مشروعيت اصل زيارت اجماعي است و هيچ‌كس مخالف آن نيست. ابن حجر عسقلاني شافعي، فتح الباري بشرح صحيح البخاري: ج 3، ص 80،‌كتاب فضل الصلاه: باب فضل الصلاه في مسجد مكه و المدينه، شرح احاديث 1188، 1189 و 1190.

[4]– «قال رسول الله (ص): من حج البيت و لم يزرني فقد جفاني» و «من زارني و ابي في عام واحد ضمنت له علي الله الجنه» و«من زار قبري فقد وجبت له شفاعتي» و «من زارني بعد مماتي فكانما زارني في حياتي» و «من زار قبري وجبت له شفاعتي» و «من زار قبري حلت له شفاعتي» و «من جائني زائرا لاتحمله حاجه الا زيارتي كان حقا علي (علي الله) أن أكون له شفيعا يوم القيامه» و «من حج فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي» و «من زار قبري بعدموتي كان كمن زارني في حياتي» و «من زارني الي المدينه كنت لهشهيدا و شفيعا» و «من زار قبري أو قال: من زارني كنت له شفيعا أو شهيدا» و «من زارني متعمدا كان في جواري يم القيامه» و «من زارني بعدموتي فكأنما زارني في حياتي» و «من حج حجه‌الاسلام و زار قبري و غذا غزوه وصلي في بيت المقدس لم يسأله الله عزوجل فيما افترض عليه» و «من زارني بعد موتي فكأنما زارني و أنا حي و من زارني كنت له شهيدا أو شفيعا يوم القيامه» و «من زارني بالمدينه كنت له شفيعا و شهيدا يوم القيامه» و «من زارني محتسبا الي المدينه كان في جواري يوم القيامه» و «من زارني ميتا فكأنما زارني حيا و من زار قبري وجبت له شفاعتي يوم القيامه و ما من أحد من أمتي له سعه ثم لم يزرني فليس له عذر» و «من زارني في مماتي كان كمن زارني في حياتي و من زارني حتي ينتهي الي قبري كنت له يوم القيامه شهيدا أو قال: شفيعا» و «من حج الي مكه، ثم قصدني في مسجدي كتبت له حجتان مبرورتان» و «من زار قبري بعد موتي فكأنما زارني في حياتي و من لم يزرني فقد جفاني» و «من زار قبر رسول الله (ص) كان في جوار رسول الله (ص)» و «من أتي المدينه زائرا لي وجبت له شفاعتي يوم القيامه». طبراني،‌ المعجم الكبير: ج 12، ص 309-310، احاديث 13496 و 13497؛ دار قطني، سنن دار قطني: ج 2، ص 278، احاديث 192، 193 و 194، كتاب الحج، باب المواقيت؛ بيهقي، السنن الكبري: ج 8، ص 44، احاديث 10408، 10409 و 10410، كتاب الحج، جماع أبواب الهدي، باب زياره قبر النبي (ص)، سيوطي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج1، ص 237، ذيل آيه 203 سوره بقره؛ متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 5، ص 135-136، احاديث 12368-12373 و ج 15، ص 651-652، احاديث 42582-42584 و هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 4، ص 2، باب زياره سيدنا رسول الله (ص).

[5]– «بل الأحاديث المذكوره في هذا الباب مثل قوله: «من زارني و زار أبي ابراهيم في عام واحد ضمنت له علي الله الجنه» و قوله: «من زارني بعد مماتي فكأنما زارني في حياتي و من زارني بعد مماتي حلت عليه شفاعتي» و نحو ذلك، كلها احاديث ضعيفه، بل موضوعه، ليست في شيء من دواوين الاسلام التي يعتمد عليها و لا نقلها امام من ائمه السلمين، لا الائمه الاربعه و لاغيرهم». ابن تيميه حنبلي، مجموعه الفتاوي: ج 26، ص 83 و ح 27، ص 205.

[6]– «إن من كان قبلكم كانوا يتخذون القبور مساجد، الا فلاتتخذوا القبور مساجد، فإني أنهاكم عن ذلك» و «إن من شرار الناس من تدركهم الساعه و هم احياء و الذين يتخذون القبور مساجد» و «لعن الله زوارات القبور و المتخذين عليها المساجد و السرج» و «اللهم لا تجعل قبري و ثنا يعبد».

[7]– «زياره القبور علي وجهين: زياره شرعيه و زياره بدعيه، فالشرعيه المقصود بها السلام علي الميت و الدعاء له، كما يقصد بالصلاه علي جنازته، فزيارته بعد موته من جنس الصلاه عليه، فالسنه أن يسلم علي الميت و يدعو له، سواء كان نبيا أو غير نبي، كماكان النبي (ص) يأمر اصحابه اذا زاروا القبور أن يقول احدهم: السلام عليكم أهل الديار من المومنين و المسلمين و إنا إن شاء الله بكم لاحقون، يرحم الله المستقدمين منا و منكم و المستأخرين،نسأل الله لنا و لكم العافيه، اللهم لاتحرمنا اجرهم و لاتفتنا بعدهم و اغفرلنا و لهم و هكذا يقول اذا زار اهل البقيع و من به من الصحابه او غيرهم، او زار شهداء احد و غيرهم و ليست الصلاه عند قبور هم او قبور غيرهم مستحبه عند احد من ائمه المسلمين، بل الصلاه في المساجد التي ليس فيها قبر أحد من الانبياء و الصالحين و غيرهم افضل من الصلاه في المساجد التي فيها ذلك باتفاق ائمه المسلمين، بل الصلاه في المساجد التي علي القبور اما محرمه و اما مكروهه و الزياره بدعيه أن يكون مقصود الزائر أن يطلب حوائجه من ذلك الميت، أو يقصد الدعاء عند قبره، أو يقصد الدعاء به، فهذا ليس من سنه النبي (ص) و لا استحبه أحد من سلف الامه و ائمتها، بل هو من البدع المنهي عنها باتفاق سلف الامه و ائمتها» و «ولم يكونوا (الصحابه) يقصدون الدعاء عند قبر النبي (ص) و لا صالح و لا الصلاه عنده و لا طلب الحوائج منه و لا الإقسام علي الله به، مثل أن يقول القائل: أسألك بحق فلان و فلان، بل كل هذا من البدع المحدثه». ابن تيميه حنبلي، مجموعه الفتاوي: ج1، ص 123-125 و ج 24، ص 178، 183-188 و ج 26ف ص 82.

[8]– بخاري، الجامع الصحيح، معروف به صحيح بخاري: ج1، ص 206، باب فضل الصلاه في مسجد مكه و المدينه و مسلم بن حجاج نيشابوري، الجامع الصحيح معروف به صحيح مسلم: ج1، ص 594 كتاب الحج، باب سفر المرأه مع محرم الي حج و غيره و ص 618، كتاب الحج، باب لاتشد الرحال الا الي ثلاثه مساجد.

[9]– «ولكن تزار القبور الزياره الشرعيه من كان قريبا و من اجتاز بها، كما مأن مسجد قباء يزار من المدينه و ليس لاحد ان يسافر اليه،‌لنهيه (ص) أن تشد الرحال الا الي المساجد الثلاثه». ابن تيميه حنبلي، مجموعه الفتاوي: ج 26، ص 83. «و أما من قصد السفر لمجرد زياره القبر و لم يقصد الصلاه في مسجده و سافر إلي مدينته فلم يصل في مسجده (ص) و لا سلم عليه في الصلاه، بل أتي القبر، ثم رجع، فهذا مبتدع ضال». همان، ج 27، ص 183.

[10]– . «كان ائمه العلماء يعدون من جمله البدع المتكرره السفر لزياره قبور الانبياء و الصالحين و هذا في اصح القولين غيرمشروع، حتي صرح بعض من قال ذلك أن من سفر هذا السفر لايقصر فيه الصلاه، لأنه سفر معصيه و كذلك من يقصد بقعه لأجل الطلب من مخلوق هي منسوبه  اليه كالقبر و المقام أو لأجل الاستعاذه به و نحو ذلك، فهذا شرك و بدعه» و «ولايسافر أحد ليقف بغير عرفات و لايسفار للوقوف بالمسجد الأقصي و لاللوقوف عند قبر احد، لا من الانبياء و لاالمشايخ و لاغيرهم، باتفاق المسلمين، بل أظهر قولي العلماء أنه لايسافر احد لزياره قبر من القبور». همان، ج 26، ص 83 و 85.

[11]– . پيشواي فقهي مالكيه.

[12]– «و اما السفر الي قبور الانبياء و الصالحين فهذا لم يكن موجودا في الاسلام في زمن مالك و انما حدث هذا بعد القرون الثلاثه: قرن الصحابه و التابعين و تابعيهم، فاما هذه القرونا لتي أثني عليها رسول الله (ص) فلم يكن هذا ظاهرا فيها و لكن بعدها ظهر الافك والشرك … و كذلك من يزور قبور الانبياء و الصالحين ليدعوهم، او يطلب منهم الدعاء، او يقصد الدعاء عندهم، لكونه اقرب اجابه في ظنه، فهذالم يكن يعرف علي عهد مالك، لاعند قبر النبي (ص) و لاغيره».  همان، ج 27، ص 204.

[13]– «يعظمون المشاهد  المبنيه علي القبور، فيعكفون عليها مشابهه للمشركين ويحجون اليها كما يحج الحاج الي البيت العتيق». ابن تيميه حنبلي، منهاج السنه النبويه في نقض كلام الشيعه القدريه: ج 1، ص 296.

[14]– «و الحديث دليل علي منع السفر لزياره (ص) … و اعلم ان زياره قبر النبي (ص) اشرف من اكثر الطاعات و افضل من اكثر المندوبات، لكن ينبغي لمن يسافر ان ينوي زياره المسجد النبوي، ثم يزور قبر النبي (ص) و يصلي و يسلم عليه». عظيم آبادي، عون المعبود شرح سنن ابي داود: ج6، ص 24-25، كتاب المناسك، باب 100، زياره القبور، شرح حديث 2040.

[15]– «و اما زياره قبر الكافر فرخص فيها لأجل تذكار الآخره و لايجوز الاستغفار لهم و قد ثبت في الصحيحين عن النبي (ص) انه زار قبر امه فبكي و ابكي من حوله». همو، مجموعه الفتاوي: ج 27، ص 200.

[16]– سوره نساء: آيه 64.

[17]– احمد بن حنبل، المسند: ج 1، ص 387، 441 و 452، مسند عبدالله بن مسعود؛ نسائي، سنن النسائي: ج 3، ص 43، كتاب السهو، باب السلام علي النبي (ص)؛ عبدالرزاق صنعاني، المصنف: ج 2، ص 215، كتاب الصلاه، باب الصلاه علي النبي (ص)، ح 3116؛ دارمي، سنن الدارمي: ج2، ص 409، كتاب الرقائق، باب (58) في فضل اصلاه علي النبي (ص)، ح 2774؛ ابن ابي شيبه، المصنف في الأحاديث و الآثار: ج 2، ص 399، كتاب صلاه التطوع و الإمامه،‌ باب (342) في ثواب الصلاه علي النبي (ص)، ح 11؛ طبراني، المعجم الكبير: ج 10، ص 219، شرح حال و احاديث عبدالله بن مسعود، ح 10528؛ حاكم نيشابوري شافعي، المستدرك علي الصحيحين: ج2، ص 456، كتاب التفسير، تفسير سوره احزاب، ح 3576/713 و هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 9، ص 24، كتاب علامات النبوه، باب ما يحصل لأمته (ص) من استغفاره بعد وفاته.

[18]– حاكم نيشابوري شافعي، المستدرك علي الصحيحين: ج2، ص 457، كتاب التفسير، تفسير سوره احزاب، ح 3577/714. هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه و متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 1، ص 494 و 506،‌ الباب السادس في الصلاه عليه و علي آله، ح 2178 و 2235.

[19]– ابن ابي شيبه، المصنف في الأحاديث و الآثار: ج 2، ص 398، كتاب صلاه التطوع و الإمامه، باب (342) في ثواب الصلاه علي النبي (ص)، ح3 و متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج1، ص 499، الباب السادس في الصلاه عليه و علي آله، ح 2202.

[20]– ابن ابي شيبه، المصنف في الأحاديث و الآثار: ج 2، ص 398، كتاب صلاه التطوع و الإمامه، باب (342) في ثواب الصلاه علي النبي (ص)، ح3 و متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج1، ص 499، الباب السادس في الصلاه عليه و علي آله، ح 2202.

[21]– همان، ح 6.

[22]– سيوطي شافعي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج 5، ص 219، تفسير آيه 33 سوره احزاب.

[23]– سيوطي شافعي،  الدرالمنثور في التفسير المأثور: ج 5، ص 219، تفسير آيه 33 سوره احزاب و متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج1، ص 498، الباب السادس في الصلاه عليه وو علي آله، ح 2197.

[24]– متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال والأفعال: ج1، ص 492، الباب السادس في الصلاه عليه و علي آله، ح 2165.

[25]– همان، ص 498، ح 2196.

[26]– همان، ص 488، ح 2140.

[27]– سيوطي شافعي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج 5، ص 219، تفسير آيه 33 سوره احزاب و متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 1، ص 506 و 507، الباب السادس في الصلاه عليه و علي آله، ح 2237 و 2242.

[28]– متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج1، ص 488، الباب السادس في الصلاه عليه و علي الهف ح 2141.

[29]– همان، ص 489، ح 2147.

[30]– همان، ص 494، ح 2181.

[31]– همان، ص 502 و 504، ح 2218 و 2227.

[32]– هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 9، ص 24، كتاب علامات النبوه، باب مايحصل لأمته (ص) من استغفاره بعد وفاته و آلوسي، روح المعاني في تفسير القران العظيم و السبع المثاني: ج 14، ص 605، تفسير آيه 89 سوره نحل.

[33]– ابن سعد، الطبقات الكبري: ج 2، ص 194، ذكر ما قرب لرسول الله (ص) من اجله و متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 11، ص 407، ح 31903.

[34]– آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني: ج 14، ص 605، تفسير ايه 89 سوره نحل.

[35]– احمد بن حنبل، المسند: ج 3، ص 165، مسند انس بن مالك؛ متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 15، ص 771، ح 43029؛ هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 2، ص 328، كتاب الجنائز، باب عرضأعمال الأحياء علي الأموات و آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني: ج 14، ص 605، تفسير آيه 89 سوره نحل.

[36]– طبراني، المعجم الكبير: ج 4، ص 129، شرح حال واحاديث خالد بن زيد بن كليب معروف به ابوايوب انصاري، ح 3887؛ هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 2، ص 327، كتاب الجنائز، باب في موت المؤمن و غيره و متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 15، ص 684، ح 42738.

[37]– «أخرج القاضي عياض بإسناده عن ابن حميد، قال: ناظر ابوجعفر اميرالمومنين مالكا في مسجد رسول الله (ص)، فقال له مالك: يا اميرالمومنين! لاترفع صوتك في هذا المسجد، فان الله تعالي ادب قوما فقال: «لاترفعوا اصوتكم فوق صوت النبي» الايه و مدح قوما فقال: «ان الذين يغضون اصوتهم عند رسول الله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي لهم مغفره و اجر عظيم» و م قوما فقال: «ان الذين ينادونك من وراء الحجرت اكثرهم لايعقلون» و إن حرمته ميتا كحرمته حيا، فاستكان لها ابوجعفر و قال: يا اباعبدالله! استقبل القبله و ادعو ام استقبل رسول الله (ص)؟ فقال: و لم تصرف وجهك عنه و هو وسيلتك و وسيله ابيك آدم (ع) الي الله تعالي يوم القيامه؟ بل استقبله و استشفع به، فيشفعك الله تعالي، قال الله تعالي: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله اتوابا رحيما». سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه افضل الصلاه و السلام: ص 163 و علامه اميني، الغدير في الكتاب و السنه و الأدب: ج 5، ص 200،‌ زياره المشاهد المشرفه، الحث علي زياره النبي (ص) و كيفيتها. به نقل از الشفا بتعريف حقوق المصطفي: ج 2، ص 92.

[38]– «عن انس: الانبياء احياء في قبور هم يصلون» و «إن الانبياء لايتركون في قبورهم بعد اربعين ليله و لكنهم يصلون بين يدي الله حتي ينفخ في الصور» و «أنا أكرم علي ربي من أن يتركني في قبري بعد ثلاث و لاأصلي له».

[39]– «قال ابن بشار: تقدمت الي قبر النبي (ص)، فسلمت، فسمعت من داخل الحجره الشريفه و عليك اسلام». مناوي شافعي، فيض القدير شرح الجامع الصغير من احاديث  البشير النذير: ج 2، ص 617، شرح حديث «إن لله تعالي ملائكه سياحين في الأرض يبلغوني من امتي السلام»، ش 3255.

[40]– «و قد جمع البيهقي كتاب لطيفا في حياه الانبياء في قبورهم».

[41]– سوره آل عمران، آيه 169.

[42]– «ليله اسري بي وضعت قدمي حيث يضع الأنبياء أقدامهم من بيت المقدس، فعرض علي عيسي بن مردم» و «و اما موسي فرجل آدم، جعد، علي جمل احمر، مخطوم بخلبه، كاني انظر اليه اذا انحدر في الوادي» و «مررت بموسي ليله اسري بي عندالكثيب الأحمر و هو قائم يصلي في قبره» و «وقدرأيتني في جماعه من الأنبياء فاذا موسي قائم يصلي … و اذا عيسي بن مريم قائم يصلي أقرب الناس به شبها عروه بن مسعود و إذا ابراهيم قائم يصيل اشبه الناس به صاحبكم، فحانت الصلاه فأممتهم».

[43]– ابن حجر عسقلاني شافعي، فتح الباري بشرح صحيح البخاري: ج 6، ص 561-562، كتاب احاديث الانبياء، باب (48) قول الله: «واذكرفي الكتاب مريم»، شرح احاديث 3436-3447.

[44]– «فهم العلماء من الآيه العموم في الحالتين و استحبوا لمن أتي إتي إلي قبره أن يتلو هذه الآيه و يستغفرالله تعالي». تقي الدين سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام: ص 183، الباب الخامس في تقرير كون الزياره قربه و سمهودي، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي: ج 4، ص 214، الباب الثامن: في زياره النبي (ص)، الفصل الثاني: في بقيه  ادله الزياره و ان لم تتضمن لفظ الزياره نصا؛ سيدمحن امين حسيني عاملي، كشف الارتياب في اتباع محمدبن عبدالوهاب: ص 459، الفصل السابع عشر في زياره القبر: المبحث الأول في اصل مشروعيه زياره القبور، المقام الأول في زياره قبر النبي (ص).

[45]– «و هذه الآيه تشمل حالتي الحياه و بعد الانتقال و من اراد تخصيصها بحال الحياه فما اصاب، لأن الفعل في سياق الشرط يفيد العموم و أعلي صيغ العموم ما وقع في سياق الشرط، كما في ارشاد الفحول ص 122، و قال شيخنا العلامه المحقق السيد عبدالله ابن الصديق الغماري رحمه الله تعالي: فهذه الآيه عامه تشمل حاله الحياه و حاله الوفاه و تخصيصها بأحدهما يحتاج الي دليل و هو مفقود هنا. فإن قيل: من أين أتي العموم حتي يكون تخصيصها بحاله الحياه دعوي تحتاج الي دليل؟ قلنا: من وقوع الفعل في سياق الشرط و القاعده المقرره في الاصول أن الفعل اذا وقع في سياق الشرط كان عاما، لأن الفعل في معني النكره، لتضمنه مصدرا منكرا والنكره الواقعه في سياق النفي أو الشرط تكون للعموم وضعا. فالآيه الشريفه طالبه للمجيء اليه (ص) في جميع الحالات، لوقوع «جاووك» فيها في حيز الشرط الذي يدل علي العموم و قد فهم المفسرون من الآيه العموم و لذلك تراهم يذكرون معها حكايه العتبي الذي جاء للقبر الشريف». محمود سعيد ممدوح، رفع المناره لتخريج احاديث التوسل و الزياره: ص 53.

[46]– ذهبي سلفي او را با القابي همچون: «امام»، «حافظ» و «فقيه» معرفي كرده و مي‌نويسد: تمامي صاحبان صحاح و سنن از او روايت نقل كرده‌اند. او در دوران زندگي خود مدتي منصب قضاوت دمشق را به عهده گرفت. ابوحاتم او را «صالح الحديث» دانسته و محمدبن عوف طائي او را «ثقه» مي‌داند. محمدبن حرب در سال 194 هجري قمري از دنيا رفته است. سير أعلام النبلاء: ج 9، ص 57-59، شرح حال محمدبن حرب،  17.

[47]– محمدبن حرب هلالي مي‌گويد: پس از ورود به مدينه، كنار قبر پيامبر (ص) رفتم و پس از زيارت قبر شريف ان حضرت، مقابل قبر نشستم. عرب باديه نشيني وارد شد و پس از زيارت قبر رسول خدا (ص)، خطاب به قبر شريف عرض كرد: اي بهترين پيامبر خدا! خداي متعال كتابي را كه جز راستي و درستي در آننيست، بر تو نازل كرد و در آن فرمود: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا اله توابا رحيما». من نيز اكنون آمده‌ام تا از خداي تو از گناهانم طلب آمرزش كنم و تو را شفيع و واسطه‌ قرار دهم. سپس گريه كرد و اين شعر را زمزمه كرد:

يا خير من دفنت بالقاع أعظمه             فطاب من طيبهن القاع و الأكم

نفسي الفدائ لقبر أنت ساكـنه              فيه العفاف و فيه الجود و الكرم

عرب باديه‌نشين پس از خواندن اين اشعار، از خدا طلب مغفرت و آمرزش كرد و از سمجد خارج شد. محمد بن حرب هلالي مي‌گويد: پيامبر اكرم (ص) را در خواب ديدم. پيامبر (ص) به من فرمود: مرد اعرابي را درياب وبه او بشارت بده كه خداوند با شفاعت من او را آمرزيد. از خواب بيدار شدم و به دنبالش گشتم تا او را پيدا كنم ولي او را نديدم. سيوطي شافعي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج 1، ص 238، ذيل آيه 203 سوره بقره؛ سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه أفضل الصلاه و السلام: ص 151 و زيني دحلان شافعيف الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه: ص 21. ابن كثير دمشقي سلفي همين ماجرا را از عتبي اين گونه نقل مي‌كند: كنت جالسا عند قبر النبي (ص)،‌جاء اعرابي، فقال: اسلام عليك يا رسول الله! سمعت الله يقول: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما» و قد جئتك مستغفرا لذنبي، مستشفعا بك الي ربي، ثم انشأ يقول: يا خير من دفنت بالقاع اعظمه، فطاب من طيبهن القاع والأكم، نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه، فيه العفاف و فيه الجود و الكرم، ثم انصرف الأعرابي، فغلبتني عيني، فرأيت النبي (ص) في النوم، فقال: يا عتبي! الحق الأعرابي، فبشره أن الله قد غفرله». تفسير القرآن العظيم: ج1، ص 532، ذيل آيه 64 سوره نساء.

[48]– هركس قبر مرا زيارت كند بر من واجب است او را شفاعت كنم. دارقطني، سنن دارقطني: ج 2، ص 278، كتاب الحج، باب المواقيت، ح 194؛ سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه أفضل الصّلاه  و السّلام: ص 2-14؛ سيوطي شافعي،‌ الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج 1، ص 237، در تفسير آيه 203 سوره بقره؛ متقي هندي، كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 15، ص 651، ح 42583، زياره قبر النبي (ص) و شوكاني وهابي، نيل الأوطار شرح منتقي الاخبار من احاديث سيّد الاخيار: ج 5، ص 1087.

[49]– «والرواه جميعهم الي موسي بن هلال ثقات لاريبه فيهم و موسي بن هلال قال ابن عدي: ارجو انه لابأس به و هو من مشايخ احمدو احمدلم يكن يروي الا عن ثقه». سبكي شافعيف شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه افضل الصلاه و السلام: ص 75.

[50]– «و بهذا و بأقل منه يتبين افتراء من ادعي آن جميع الحاديث الوارده في الزياره موضوعه، فسبحان الله! أما استحيي من الله و من رسوله في هذه المقاله التي لم يسبقه اليها عالم و لاجاهل، لا من اهل الحديث و لا من غيرهم و لا ذكر أحد موسي بن هلال و لاغيره من رواه حديثه هذا بالوضع و لااتهمه به فيما علمنا، فكيف يستجيز مسلم أن يطلق علي كل الأحاديث التي هذا واحد منها أنها موضوعه؟!». سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه أفضل الصلاه و السلام: ص 75.

[51]– ابن عدي، الكامل في ضعفاء الرجال: ج 6ي، ص 351؛ شرح حال موسي بن هلال، ش 213/1834.

[52]– «و قد زل قدم من احتج علي ضعف حديث «من زار قبري وجبت له شفاعتي» بقول الذهبي في ميزانه في ترجمه موسي بن هلال أحد رواته: و أنكر ما عنده حديثه عن عبدالله بن عمر عن نافع عن ابن عمر: «من زارقبري وجبت له شفاعتي». رواه ابن خزيمه عن محمد بن اسماعيل الأحمسي عنه، انتهي و إن شئت زياده التفصيل في هذا البحث الجليل فارجع إلي رسائلي في بحث زياره القبر النبوي احداها «الكلام المبرم في نقض القول المحقق المحكم» و ثانيتها «الكلام المبرور في رد القول المنصور» و ثالثتها «السعي المشكور في رد المذهب المأصور» الفتها ردا علي رسائل من حج و لم يزر قبر النبي (ص) العربي في كل بكره و عشي». لكنويف الرفع و التكميل: ص 88-89، ايقاظ 7.

[53]– علامه اميني، الغدير في الكتاب و السنه و الأدب: ج 5، ص 143-147، زياره المشاهد المشرفه، الحث علي زياره النبي (ص).

[54]– هركس فقط به انگيزه زيارت قبر من به مدينه بيايد، بر من لازم است كه در روز قيامت شفيع او باشم. طبراني، المعجم الكبير: ج 12ف ص 225، شرح حال و روايات عبدالله بن عمر، ح 13149؛ غزالي، احياء علوم الدين:ج 1، ص 258، في زياره المدينه و آدابها؛ سبكي شافعي، شفاء السقام في زياره خير الأنام عليه افضل الصلاه و السلام: ص 16؛ سيوطي شافعي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج1، ص 237، در تفسير آيه 203 سوره بقره؛ سمهودي، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي: ج 4، ص 1340، الباب الثامن، في الأحاديث الوارده في الزياره نصا؛ شربيني، مغني المحتاج إلي معرفه معاني ألفاظ المنهاج: ج 1، ص 512 و قسطلاني، المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه في السيره النبويه: ج 4،‌ص 571.

[55]– علامه اميني، الغدير في الكتاب و السنه و الأدب: ج 5، ص 147-150، زياره المشاهد المشرفه، الحث علي زياره النبي (ص).

[56]– هركس اعمال حج را به جا آورد و سپس قبر مرا زيارت كند، مانند كسي است كه در زمان حياتم مرا زيارت كرده است. طبراني، المعجم الكبير: ج 12، ص 310، شرح حال و روايات عبدالله بن عمر، ح 13497؛ دارقطني، سنن دارقطني: ج 2، ص 278، كتاب الحج، باب المواقيت، ح 192؛ بيهقي شافعي، السنن الكبري: ج 8، ص 44،‌كتاب الحج، جماع ابواب الهدي، باب زياره قبر النبي (ص)، ح 10409؛ سيوطي شافعي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور: ج 1، ص 237، در تفسير آيه 203 سوره بقره؛ متقي هندي، كنزالعمال في سنن الأقوال والأفعال: ج 5، ص 135، ح 12368،‌زياره قبر النبي (ص) و ج 15، ص 651، ح 42582، زياره قبر النبي (ص) و هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 4، ص 2، كتاب الحج، باب زياره سيدنا رسول الله (ص).

[57]– «اخذ منه السبكي أنه تسن زيارته حتي للنساء و إنكانت زباره القبور لهن مكروهه و أطال في إبطال ما زعمه ابن تيميه من حرمه السفر لزياره حتي علي الرجال». مناوي شافعي، فيض القدير شرح الجامع الصغير من احاديث البشير النذير: ج 6ف ص 155، شرح حديث «منحج فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي»، ش 8628.

[58]– علامه اميني، الغدير في الكتاب و السنه و الأدب:ج 5،‌ص 150-152، زياره المشاهد المشرفه، الحث علي زياره النبي (ص).

[59]– اگر مسلماني به حج مشرف شود و خانه خدا را زيارت كند، اما به زيارت قبر من نيايد، در حق من جفا نموده است. كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال: ج 5، ص 135، ح 12369.

[60]– «و في الباب الأخبار اللينه مما يقوي بعضه بعضا، لأن ما في رواتها متهم بالكذب». ذهبي سلفي، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام: ج 11، ص 213، حوادث و وفيات 171-180 هجري قمريف شرح حال عبدالله بن عمر بن حفص، ش 159.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *