در پاسخ اين مشكل نكاتى چند بيان مى شود:
يكم. دوره جوانى از حساسيت زيادى برخوردار است ؛ عواطف و احساسات جوان در اين دوره، بروز و ظهور بيشترى دارد و در تعامل با ديگران، در پى تأمين برخى نيازهاى عاطفى است. وجود اين نياز و گرايش به سوى تأمين آن، امرى طبيعى است ؛ ولى آنچه مهم است، چگونگى پاسخ به آن است. اينجا است كه بايد چنين گرايشى به كنترل انديشه و عقل درآيد. گمان نشود اگر چنين گرايشى در فرد ايجاد شود، از گردونه انسانيت و ايمان خارج مى شود ؛ بلكه آن روش و چگونگى برخورد با آن است كه افراد را از يكديگر متمايز مى سازد. پس نگران چنين حالتى – كه برخاسته از احساس نياز است – نباشيد و مطمئن باشيد به تدريج حل خواهد شد.
دوّم. متعهد، مذهبى و پاى بند به واجبات بودن، يك امتياز و ارزش واقعى است و همان طور كه در گذشته و تاكنون همين باورهاى دينى و مذهبى، شما را از هر گونه انحراف فكرى و اخلاقى حفظ كرده است ؛ مطمئن باشيد پايبندى به اصول اخلاقى و تقويت روح اميد و توكل برخداوند متعال، بهتر و سريع تر شما را از اين مشكل بيرون برده و امكان دسترسى به ساحل نجات و رهايى از آن را بيشتر فراهم خواهد ساخت. بنابراين، توصيه مى شود توكل بر خداوند را در رأس امور قرار دهيد و توسل به ائمه اطهار (علیهم السلام) و بهره گرفتن از روح بلند آنان را هرگز فراموش نكنيد و همچون گذشته، به شما كمك خواهند كرد و در انجام واجبات و تكاليف شرعى (خواندن نماز، گرفتن روزه و حفظ عفاف، حجاب و…) همچون گذشته محكم و استوار باشيد كه نجات در همين است.
سوّم. اگر اندكى به اطراف خود نگاه كنيد، روشن مى شود كه براى هر خوبى، خوب ترى يافت مى شود و براى هر كمالى، كمالى بالاتر قابل تصور است. اين قاعده هم در امور مادى و طبيعى جارى است و هم در امور معنوى. بنابراين دل بستن به يك امر مادى يا معنوى در نگاه اول، به عنوان كمال مطلق، صحيح و عاقلانه نيست ؛ زيرا بالاتر و بهتر و ارزشمندتر از آن يافت خواهد شد و بهتر است به كمال و ارزشى دل ببنديم كه بالاتر از آن يافت نشود.
چهارم. گاهى انسان گمان مى كند خير و صلاحش، در امرى است ؛ حال آنكه چنين نيست و برعكس گاهى انسان از چيزى متنفر مى شود و بدش مى آيد ؛ حال آنكه خير و صلاحش در همان است.
قرآن مى فرمايد: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ».[1] انسان به خاطر اينكه به تمام ابعاد وجودى و آينده خود آگاهى ندارد، نمى تواند به تشخيص صحيح و كاملى از وضعيت موجود و آينده برسد و خداوند عالم، قادر و آشنا به مصلحت بنده اش، مانع از رسيدن به محبوب او مى شود ؛ زيرا براى او پسنديده و مفيد نيست. پس اگر تاكنون نتوانسته ايد به مطلوب خود دست يابيد، چه بسا به صلاح شما نبوده است. نمونه ها و نظاير اين امر را در زندگى بسيار از افراد، مى توان مشاهده كرد كه ازدواج آنان موفقيت آميز نبوده ؛ بلكه مشكل تنهايى آنان، به ده مشكل جمعى تبديل شده است.
پنجم. با توجه به نكات ياد شده، راه كارهاى زير را ارائه مى كنيم تا با عمل جدّى به آنها، از چنين وضعيت روحى بيرون آييد:
1 – درباره فرد مورد نظر خود فكر نكنيد و هرگاه ذهنتان به وى مشغول شد، با مطرح كردن موضوع يا مسئله ديگرى، از فكر كردن درباره وى دور شويد و آنچه را موجب مى شود، به ياد او بيفتيد (مثل جزوه اى كه نزد شما است)، از بين ببريد و يا به يكى ديگر از دوستان بدهيد ؛ به طورى كه در اتاق و خانه شما نباشد.
2 – هرگاه احساس كرديد ناخودآگاه مشغول فكر كردن درباره وى شده ايد، بلافاصله با كوبيدن مشت خود روى زمين و گفتن «بس است»، از اين حالات روانى بيرون برويد و مشغول كارى عملى شويد تا از فكر كردن در اين باره رهايى يابيد.
3 – با خود حديث نفس كنيد و بگوييد: عشق و علاقه اى خوب و ارزشمند است كه دو طرفه باشد. اكنون وى هيچ توجهى به من ندارد. پس احساس علاقه من به وى، نه تنها راه گشا نيست ؛ بلكه تخريب كننده نيز هست و با اشتغال تمام ذهنم، مانع از هر گونه تصميم گيرى صحيح و حتى كار و تلاش شده است. در واقع نگاه ها و رفتارهاى قبلى وى، ناشى از سودجويى و سوءاستفاده هاى جنسى بوده و هرگز به فكر من و تأمين آينده موفقيت آميز من نبوده است! به عبارت ديگر هرگز دلش براى من نسوخته و علاقه اش كاملاً جنبه شهوانى داشته است! اين نگاه ها جهت ارضاى خودخواهانه نيازهاى جنسى اش بوده است، وگرنه عشق پاك و خالى از آلودگى، اين چنين گذرا و متغير نيست ؛ آن گونه كه در وجود وى كاملاً ظهور و نمود داشته و اكنون نيز از وى خبرى نيست و به دنبال اهداف شخصى اش است. بنابراين او نمى تواند همسر وفادارى براى من و تأمين كننده سعادت و خوشبختى من باشد.
4 – با برجسته كردن ديگر نكات منفى و نقاط ضعف رفتارى، شخصيتى و اخلاقى – كه احتمالاً در فرد مورد نظر هست – از تمايل و علاقه كاذب خود به وى بكاهيد. اگر خواستيد درباره وى بينديشيد، درباره نقاط ضعف وى فكر كنيد.
5 – هرگاه ذهنتان به وى مشغول شد، به خود تلقين كنيد: «او صلاحيت همسرى با من را ندارد»، «او تناسبى با من ندارد» و «از او بدم مى آيد» يا با خود بگوييد: «انسان هر كس را ديد نبايد از او خوشش بيايد»، «نبايد هر كس بتواند دل من را تسخير كند» و «من آدم ضعيفى نيستم». تأكيد مى شود اين جملات را به زبان جارى و براى خود زمزمه كنيد.
6 – نكات منفى و نقاط ضعف رفتارى و شخصيتى فرد مورد نظر را در ذهنتان برجسته كنيد.
7 – هرگز بيكار نباشيد و براى اوقات شبانه روز خود، برنامه اى تدوين نماييد. براى اوقات فراغت خود فعاليتى را در نظر بگيريد (برنامه هاى ورزشى، هنرى و…) و از آنجا كه چنين افكارى معمولاً در تنهايى به سراغتان مى آيد، براى مدت زيادى، به تنهايى در جايى قرار نگيريد و مطالعات خودتان را در حد ممكن، در سالن مطالعه كتابخانه و در جمع ديگران انجام دهيد.
8 – ارتباطات اجتماعى و رفت و آمد و معاشرت با دوستان، اقوام و… را بيشتر كنيد.
9 – در فعاليت هاى دسته جمعى، حضور فعال تر و بيشترى داشته باشيد.
10 – توجه به اين نكته بسيار ضرورى است كه اگر چنين حالات روانى (احساس سرخوردگى، يأس، نوميدى و شكست) برايتان حاصل شده، محصول كارهاى گام به گام خودتان بوده و كسى شما را به اين وادى – بدون اختيار شما – نكشانده است. مطمئناً خداوند نيز هرگز جلوى آزادى عمل انسان ها را نگرفته و نمى گيرد ؛ چرا كه مخالف اصل آزادى انسان است. بنابراين، به تدريج و گام به گام، مى توان از چنين وضعيت روحى و فضاى روانى حاكم بر ذهنتان خارج شد و گمان نشود كه تمام مشكلات يك شبه حل مى شود. از طرف ديگر، انتظار معجزه هم نداشته باشيد. با مقاومت و پايدارى و حفظ تعادل خود، مطمئن باشيد از چنين وضعيتى بيرون خواهيد آمد.
11 – يكى از بهترين راه هاى خروج از اين وضعيت، آن است كه هرچه سريع تر ازدواج كنيد. اگر خواستگار مناسبى برايتان آمد، سخت گيرى زيادى نكنيد ؛ همين كه از تناسب كافى برخوردار بود و شرايط و صلاحيت اخلاقى، دينى و خانوادگى لازم را داشت، پاسخ مثبت دهيد. مطمئن باشيد با ازدواج، تمام آن افكار از دهنتان خارج خواهد شد.
پی نوشت
[1] – بقره 2، آيه 216.