مژده كز موهبت ايزد منان امشب

بيت عصمت شده چون روضهي رضوان امشب

مژده كز مشرق عزّ و شرف و قدر وجلال

ماه افلاك امامت شده تابان امشب

بر در بيت ولايت پي تبريك و درود

بسته صف حور و ملك خرم وخندان امشب

گل گلزار نبوت به جهان پاي نهاد

كه جهان ازقدمش گشته گلستان امشب

بحر عصمت و ولايت متلاقي شد و باز

سر زد از دُرج شرف گوهر ايمان امشب

مظهررحمت والطاف خداوند ودود

جلوهگر گشته به معمورهي امكان امشب

چه شب است اين شب فرخنده كه از مهبط وحي

نورحق درلمعان است به كيوان امشب

شب ميلاد كريم ابن كريم ابن كريم

بوَد از مرحمت داور ديّان امشب

رخ نوباوهي طاها چوعيان شد به جهان

شد جهان منبع الطاف جهانبان امشب

وه كه با آنهمه عزّ و شرف وقدر وجلال

كعبه بر حرمت يثرب كند اذعان امشب

در شب نيمه ي ماه رمضان ماه خدا

كه بود ليله ي بخشايش وغفران امشب

نورحق سبط نبي شبل علي نجل بتول

متولد شده از رحمت يزدان امشب

زين مه حسن كه درماه خدا جلوه نمود

شرف ماه خدا گشته دوچندان امشب

شب ميلاد حسن يا شب قدر است كه هست

مصطفي را به روي دست دو قرآن امشب

جاي دارد كه بود شاد وفرحناك همه

جن وانس وملك وحوري و غلمان امشب

مژدگاني طلبند از شه قوسين مقام

چاكر و جاريه و خادم و دربان امشب

اي صبا گو به خديجه كه زالطاف خداي

پسرآورده مهين بانوي دوران امشب

حوريان در برانسيه ي حوراي جهان

همه آماده ي خدمت ز دل وجان امشب

مريم وآسيه وساره وحوّا هريك

ميرسد بهر پذيراييّ مهمان امشب

دسته دسته ملك از بهر تماشاي رخش

از فلك سوي زمين گشته شتابان امشب

به تماشاي گل فاطمه گلهاي چمن

ديده بگشوده زآغوش گلستان امشب

ريزد از بهرنثار قدمش باد بهار

سوسن وياسمن و لاله و ريحان امشب

بسكه گل ريخته بالاي گل اندر قدمش

گشته يكباره زمين غيرت رضوان امشب

چون زليخا كه به پيراهن يوسف زده چاك

مي درد غنچه زهم چاك گريبان امشب

مقدم سيد وسالار جوانان بهشت

تهنيت بر همگان خاصه جوانان امشب

هرطرف بزم سرور است ومحبان  هريك

ريزد از شوق دُر از ديده به دامان امشب

از پي مدح وثنايش همه بگشوده زبان

شاعر و واعظ و مداح ثناخوان امشب

آسمان اين همه برحسن مه خويش مناز

كه مه روي حسن گشته نمايان امشب

دردمندان پي درمان به درش حلقه زنند

كه به درد همگان آمده درمان امشب

بي نياز است، به حق هر كه برد دست نياز

بر در رحمت آن منبع احسا ن امشب

پيش يك قطره ي درياي سخايش ريزد

عرق شرم ز رخساره ي عمّان امشب

گرببارد نمي از ابر عطايش به كوير

دمد از هر طرفش لاله ي نعمان امشب

آمد آن رهبر آزاده ي احرار جهان

گو بميرد زغضب زاده ي سفيان امشب

آمد آن شه كه كند قطع به ميدان جمل

ناقه را پاي و عدو را رگ شريان امشب

آمد آن قائد فرزانه كه صلحش بخشد

نهضت كرببلا را سر وسامان امشب

اين همان جان جهان است كه از مقدم او

مي دمد در بدن حق طلبان جان امشب

اين همان باب نجات است كه از بحر بلا

صد چونوح از مددش رسته زطوفان امشب

اين همان يوسف حسن است كه در مصرجمال

محو رويش شده صد يوسف كنعان امشب

اي شه كشور دين اي كه تويي جان جهان

اي ترا جمله جهان باد به قربان امشب

اي كه در مصرملاحت نبود چون توشهي

به گدايان بنگر از ره احسان امشب

خسروا بنده نوازا نگهي گاهگهي

بسوي «احمدي» بي سرو سامان امشب

من كه باشم كه ترا مدح نمايم هيهات

اي كه مدح تو خدا گفته به قرآن امشب

من ومدح توسرودن بخدا نيست جز اين

كه كسي زيره برد جانب كرمان امشب

ليك ميبالم ومينازم از اين فخركه هست

مدح و اوصاف توام زيور ديوان امشب

دارم اميد كه بخشي ز ره لطف وكرم

خط آزاديم از آتش سوزان امشب

شكرلله كه به مداحي فرزند رسول

با دوصد شوق وشعف رفت به پايان امشب

 

شاعر: سفرعلی احمدی(افغانی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *