ابن تیمیّه حنبلی در مواضع متعدد به تنقیص حضرت علی علیه السلام پرداخته و بسیاری از فتاوای آن حضرت را مخالف نصوص دانسته[1] و به دروغ مدعی است محمد بن ادریس شافعی و محمد بن نصر مروزی کتابی دربارۀ مسائلی که مسلمانان قول حضرت علی علیه السلام را نپذیرفته و اقوال سایر صحابه را به دلیل موافقت بیشتر با سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پذیرفته اند، نوشته اند.[2]
ابن تیمیّه با تجاهل و تغافل، روایات متعدد نبوی در شأن و مقام علمی حضرت علی علیه السلام را نادیده گرفته و به بهانه دفاع از امویان به تنقیص آن حضرت پرداخته است. به چند نمونه از این روایات اشاره می شود.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را داناترین فرد امت اسلام معرفی کرده و خطاب به فاطمه زهرا علیها السلام می فرمایند: «أما ترضین إنّی زوّجُتُکِ أوّل المسلمین إسلاماً و أعلمهم علماً»[3]و در روایات دیگری می فرمایند: «زوجکِ سید أمّتی فی الدنیا و الآخرة، و انّه أوّل أصحابی إسلاماً و أکثرهم علماً و أعظمهم حلماً».[4]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را دروازه دانش خود و تبیین کننده احکام دانسته و می فرمایند: «علیّ باب علمی و مُبیِّن لأمّتی ما أرسلت به من بعدی»[5].
رسول گرامی اسلام در حدیث دیگری می فرمایند: «أنا مدینة العلم و علیّ بابها، فمن أراد العلم فلیأته من بابه».[6]
عمر بن خطاب با آگاهی از مقام علمی حضرت علی علیه السلام می گوید: «اللهم لاتبقنی لمعضلة لیس لها ابن أبی طالب».[7]
عایشه می گوید: «أما أنّه لأعلم الناس بالسنّة».[8]
امام حسن علیه السلام بعد از شهادت امیر المؤمنین علی علیه السلام در مورد آن حضرت فرمودند: «لقد فارقکم رجل بالأمس لم یسبقه الأوّلون (بعلم) و لا یدرکه الآخرون بعلم».[9]
عبدالله بن عباس درباره مقام علمی حضرت علی علیه السلام می گوید: «لقد أعطی علی بن أبی طالب تسعة أعشار العلم و أیم الله! لقد شارککم فی العشر العاشر».[10] ابن عباس در روایت دیگری درباره آن حضرت می گوید: «ما علمی و علم أصحاب محمد صلّی الله علیه و آله فی علم علیّ إلّا کقطرة فی سبعة أبحر».[11]
عبدالله بن مسعود یکی دیگر از صحابه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ، درباره امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «إنّ القرآن أنزل علی سبعة أ حرف، ما منها حرفُ إلّا له ظهر و بطن و أنّ علیّاً بن أبی طالب عنده علم الظاهر و الباطن».[12] وی در روایت دیگری می فرمایند: «أعلم أهل المدینة بالفرائض علی بن أبی طالب»[13] و در روایتی دیگر از پیامبر صلّی الله علیه و آله این گونه نقل می کند: «قسّمت الحکمة عشرة أجزاء، فأعطی علیّ تسعة أجزاء و الناس جزءاً واحداً».[14]
عدی بن حاتم از اصحاب رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و یاران امیرالمؤمنین علیه السلام درباره مقام علمی آن حضرت می گوید: «و لله لئن کان إلی العلم بالکتاب و السنّة إنّه لأعلم الناس بهما و لئن کان إلی الإسلام أنّه لأخو نبی الله و الرأس فی الإسلام و لئن کان إلی الزهد و العبادة إنّه لأظهر الناس زهداً و…».[15]
عبدالله بن حجل می گوید: «أنت أعلمنا بربّنا و أقربنا بنبیّنا و خیرنا فی دیننا».[16]
ادعای ابن تیمیّه درباره کتاب محمد بن نصر مروزی دربارۀ مسائلی که مسلمانان قول حضرت علی علیه السلام را نپذیرفته و اقوام سایر صحابه را به دلیل موافقت بیشتر با سنّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پذیرفته اند، دروغی بیش نیست؛ زیرا کتاب مورد نظر، مخالفت های ابوحنیفه با فتاوا و بیانات امیر المؤمنین علی علیه السلام و عبد الله بن مسعود است، نه فتاوای کنار گذاشته شده حضرت علی علیه السلام، به راستی بین واقعیت و آن چه شخص مغرض و کج بین می بیند چه اندازه فاصله است!
ابن تیمیّه و انکار آیه ولایت
ابن تیمیّه نزول آیه «إنّمَا وَلیُّکُم اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم رَکِعُونَ» در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السلام را انکار کرده و می گوید: بعضی از راویان کذاب و دروغگو، نزول این آیه را در مورد حضرت علی علیه السلام و صدقه دادن آن حضرت در نماز دانسته اند اما تمامی محدثین صدقه دادن حضرت علی علیه السلام در نماز و نزول این آیه در حق آن حضرت را انکار کرده اند.[17]
ابن تیمیّه با پیروی از امویان در تنقیص حضرت علی علیه السلام، با نادیده گرفتن روایات مختلف درباره شأن نزول این آیه و دروغگو دانستن راویان این احادیث و با بی توجهی به اقوال مفسرین شیعه و سنی، فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام را انکار کرده و دشمنی خود با اهل بیت پیامبر را به اثبات رسانده است. سیوطی شافعی و حاکم حسکانی حنفی به نقل از عبدالرزاق صنعانی، عبد بن حمید، ابن جریر، ابوالشیخ، ابن مردویه، طبرانی، ابن ابی حاتم، ابن عساکر دمشقی شافعی، ابونعیم و خطیب بغدادی شافعی روایات متعددی را از امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عبدالله بن عباس، عمار بن یاسر، جابر بن عبدالله، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری، ابورافع، انس بن مالک ـ خادم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ـ سلمه بن کهیل، مجاهد، محمد حنفیه، عطاء بن سائب، ابن جریج و عتبه بن حکیم درباره صدقه دادن حضرت علی علیه السلام در نماز و نازل شدن این آیه در مورد آن حضرت، نقل می کنند.[18]
آلوسی سلفی یکی دیگر از مفسران عامه معتقد است بیشتر مورخین نزول آیه شریفه در حضرت علی علیه السلام و صدقه دادن آن حضرت در نماز را پذیرفته اند.[19]
قاضی ایجی، جرجانی، قوشچی و تفتازانی معتقدند: تمامی علما نزول آیه ولایت درباره حضرت علی علیه السلام و صدقه دادن آن حضرت در نماز را پذیرفته و بر آن اتفاق نظر دارند و یا این که اتفاق نظر عالمان را نقل کرده و رد نکرده اند.[20]
ابوریحان بیرونی نیز اصل ماجرا و صدقه دادن حضرت علی علیه السلام را پذیرفته و می نویسد: امیرالمؤمنین در بیست و چهارم ذیحجه انگشتر خود را صدقه داد.[21]
تطبیق آیات نازل شده در حق منافقین و کفار بر حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام
ابن تیمیه آیات نازل شده در حق منافقین و کفار را بر حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام تطبیق داده و به تنقیص آن دو بزرگوار می پردازد. وی با استناد به روایت «إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله طرقه (علیّاً) و فاطمة علیها السلام بنت رسول الله صلّی الله علیه و آله ، فقال لهم: ألا تُصَلّون؟ فقال علیّ: فقلت: یا رسول الله! إنّما أنفسنا بیدالله، فإذا شاء أن یبعثنا، فانصرف رسول الله صلّی الله علیه و آله حین قال له ذلک و لم یرجع إلیه شیئاً، ثمّ سمعه و هو مدبر یضرب فخذه و هو یقول: (وَ کَانَ الإنسَنُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً)[22] »، که بخاری از طریق زهری از حضرت علی علیه السلام نقل می کند[23] حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام را به سهل انگاری و کوتاهی در نماز و مجادله متهم می کند[24]، در حالی که عبدالله بن عباس شأن نزول آیه را نضر بن حارث دانسته و کلبی معتقد است آیه در حق اُبی بن خلف نازل شده است.[25]
انکار فضائل حضرت علی علیه السلام
ابن تیمیّه به خاطر بغض و کینه ای که نسبت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد و در جهت خدمت به امویان، بدون توجه به حدیث شریف «علیّ مع الحق و الحق معه حیث کان»[26] و اعتراف بزرگان عامه مانند احمد بن حنبل، اسماعیل قاضی، نسائی و ابوعلی نیشابوری که گفتند: فضائل و مناقبی که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است، برای هیچ یک از صحابه نقل نشده است[27]، بسیاری از فضائل و مناقب مسلّم و پذیرفته شده در حق آن حضرت را انکار کرده و مصداق کامل آیه «فَإنّهَا لَاتَعمَی الأَبصَرُ وَ لَکِن تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»[28] گردیده است.
وی دشمنی کفار و منافقان با حضرت علی علیه السلام را ثابت ندانسته [29] و مطالب مربوط به شجاعت های آن حضرت در میدان های جنگ را دروغ و غیر واقعی[30]، روای «أنا مدینة العلم و علیُّ بابها»[31] و «أقضانا علیُّ»[32] را نیز از احادیث جعلی و موضوع و غیرثابت در حق آن حضرت دانسته![33] ، تلمّذ و شاگردی عبدالله بن عباس نزد آن حضرت را باطل دانسته [34] و معتقد است حضرت علی علیه السلام علم و دانش خود را از ابوبکر فرا گرفته است![35]
انکار عدالت حضرت علی علیه السلام
ابن تیمیّه نیمی از رعیت و مردم دوران خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را جزو معترضین به عدالت آن حضرت دانسته و با استناد به تکفیر حضرت علی علیه السلام توسط خوارج و متهم شدن ایشان به مشارکت در قتل عثمان توسط امویان، خلیفه مسلمانان را ظالم و غیر عادل معرفی می کند.[36] وی بدون توجه و دقت در حدیث شریف «علی مع الحق و الحق معه حیث ما کان»، صحابه را محور حق قرار داده و بیعت نکردن چند نفر با حضرت علی علیه السلام و مبارزه با آن حضرت را دلیل حق نبودن حضرت علی علیه السلام می داند.[37]
ارزیابی ابن تیمیه از خلافت حضرت علی علیه السلام و جنگ های آن حضرت
ابن تیمیّه با مقایسه کردن دوران خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با دوران خلافت عمر و عثمان، دوران خلافت عمر و عثمان را برای مردم بهتر دانسته و می گوید: رحمت و مهربانی که در زمان خلافت عمر و عثمان بود، در زمان خلافت علی علیه السلام وجود نداشت.[38]
ابن تیمیّه در ارزیابی خود از جنگ های سه گانه حضرت علی علیه السلام، گستاخانه به امیرالمؤمنین جسارت می کند و معتقد است جنگ های آن حضرت با عایشه، طلحه، زبیر و معاویه، به خاطر دین و آخرت نبود، بلکه حضرت علی علیه السلام برای رسیدن به قدرت و حکومت با مخالفان خود جنگید.
ابن تیمیّه با این تحلیل، حضرت علی علیه السلام را ـ نعوذبالله ـ فردی دنیاطلب و باعث فساد در سرزمین های اسلامی دانسته و آن حضرت را در آخرت نیز، از افراد سعادتمند نمی داند.[39]
وی در اظهار نظری دیگر درباره جنگ جمل و صفین، معتقد است حضرت علی علیه السلام بنا به تشخیص شخصی خود و بدون اینکه دستوری از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله داشته باشد، به جنگ با عایشه، طلحه، زبیر و معاویه پرداخته و باعث کشته شدن مسلمانان زیادی گردید. اکثر صحابه پیامبر نیز لزومی در همراهی آن حضرت در این دو جنگ ندیده و او را همراهی نکردند.[40]
به خوبی روشن است که ابن تیمیّه در مقام دفاع از معاویه و توجیه جنایات او قرار گرفته است و اعمال ننگین او را به امیرالمؤمنین علی علیه السلام نسبت می دهد.
جهت روشن شدن حق برای ابن تیمیّه و همفکران او و کشیده شدن خط بطلان بر تمامی تردیدها و شبهات، سخنان جرجانی و ابن عربی و دو تن از بزرگان عامه را ذکر می کنیم و سپس دو روایت از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله را نقل خواهیم کرد.
مناوی به نقل از جرجانی در کتاب «الإمامة» می نویسد: تمامی فقهای حجاز و عراق از هر دو گروه حدیث و رأی، از جمله مالک، شافعی، ابوحنیفه، اوزاعی و بخش اعظمی از متکلمان و مسلمانان، بر این باورند که حضرت علی علیه السلام در جنگ با اهل صفین (شامیان) و اهل جمل (عایشه، طلحه و زبیر) درست عمل کرده است و تمامی کسانی که با آن حضرت جنگیدند، ظالم و متجاوزند.[41] ابن عربی یکی دیگر از علمای عامه نیز می نویسد: تمامی علمای اسلام و ادله دینی حضرت علی علیه السلام را امام دانسته و کسانی که به جنگ با او پرداختند، متجاوز بوده و پیکار با چنین افرادی برای برگرداندن آنان به حق و پذیرش صلح، واجب بوده است.[42]
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله دربارۀ جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین به من خبر دادند.[43]
زید بن وهب می گوید:اطراف حذیفه جمع شده بودیم. حذیفه از ما پرسید: اگر اصحاب و یاران پیامبر دو گروه شده و با هم به نبرد بپردازند، چگونه عمل خواهید کرد؟
بعضی از اصحاب حذیفه گفتند: ای اباعبدالله! اگر چنین امری اتفاق افتاد، تکلیف چیست؟
حذیفه در پاسخ فرمود: با گروهی که به سوی حضرت علی علیه السلام دعوت می کند، همراه شوید زیرا این گروه بر کشتی هدایت سوارند.[44]
محمد بن عبدالوهاب و دشمنی با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت
محمد بن عبدالوهاب نیز با پیروی از معاویه و کراهت داشتن از شنیدن درود و صلوات بر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و فرستادن صلوات بعد از اذان و پخش آن از مناره ها توسط مؤذنین بویژه در شب های جمعه و با کشتن مؤذن نابینایی به همین جرم، سوزاندن تمام کتاب هایی که در فضیلت صلوات بر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نوشته شده بود، پستچی و نامه رسان دانستن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ، مشرک خواندن زائرین قبر شریف نبوی و ممانعت از زیارت قبر آن حضرت و جلوگیری از توسل و کافر دانستن متوسلین به پیامبر صلّی الله علیه و آله، دشمنی خودش را با پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت نشان داد.[45]
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[1]– «و قد و جد لعمر و علی و غیر هما فتاوی کثیرة تخالف النصوص». همان، ج4، ص364.
[2]– «و قد جمع الشافعی و محمد بن نصر المروزی کتاباً کبیراً فیما لم یأخذ به المسلمون من قول علیّ، لکون قول غیره من الصحابة أتبع للکتاب و السنة و کان المرجوع من قوله أکثر من المرجوح من قول أبی بکر و عمر و عثمان و الراجح من أقا ویلهم أکثر، فکیف أنّهم کانوا یلتجئون إلیه فی أکثر الأحکام». همان، ص 543.
[3]– طبرانی، المعجم الکبیر: ج22، ص 415-416، مسند فاطمة علیها السلام، أنس بن مالک عن فاطمة علیها السلام ح1028.
[4]– طبرانی، المعجم الکبیر: ج22، ص 415-416. مسند فاطمة علیها السلام، أنس بن مالک عن فاطمة علیها السلام ح1028.
[5]– متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال: ج11، ص 614، ح 32981.
[6]– ابن عبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: ج3، ص 205، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش 18750
[7]– سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة: ج1، ص 562. شایسته است به روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل نموده اشاره کنیم: جابر می گوید: در محضر رسول الله نشسته بودیم، علی علیه السلام را دیدیم که به طرف ما می آید. زمانی که چشمان مبارک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به ایشان افتاد فرمودند: برادرم به نزد شما می آید. سپس رو به کعبه کرده و چنین فرمودند: قسم به صاحب این خانه! تنها او و شیعیانش روز قیامت رستگارند. آن گاه خطاب به ما فرمودند: آگاه باشید به خدا قسم، او در میان شما اولین مؤمن، استوارترین شخص به امر خدا، وفادارترین شخص به عهد و پیمان خدا، دادگرترین شما در اجرای دستور الهی و منصف ترین و راست نگرترین شما و عادل ترینتان به رعیّت است و امتیازات او نزد خداوند متعال از همۀ شما بالاتر است. جابر می گوید: خداوند متعال این آیۀ شریفه را نازل کرد: «أنَّ الَّذینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحتِ أُولئِکَ هُم خَیرُ البَرِیَّة»، (بینة، آیه 7). از آن پس هر زمانی که حضرت علی علیه السلام به طرف اصحاب می آمدند، اصحاب پیامبر می گفتند: بهترین خلق بعد از رسول الله صلّی الله علیه و آله پیش شما آمد. حاکم حسکانی حنفی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت علیهم السلام:ج2، ص362، ح1139.
[8]– . بخاری، التاریخ الکبیر: ج2، ص235، شرح حال جحدب التیمی، ش2377 و ابن عبدالبر قرطبی مالکی، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: ج3، ص206، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش 1875.
[9]– به خدا قسم! دیروز مردی از میان شما کوچ کرد که تاکنون کسی به پایۀ علمش نرسیده است و آیندگان نیز علم وی را درک نخواهند کرد. احمد بن حنبل، المسند: ج1، ص199، حدیث حسن بن علی بن أبی طالب؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث و الأثار: ج7، ص502، کتاب الفضائل، فضائل علی بن أبی طالب علیه السلام، ج47؛ طبرانی، المعجم الکبیر: ج3، ص79، ح 2719 و ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة: ج7، ص 345، حوادث 40 هجری قمری، ذکر زوجاته و بنیه و بناته.
[10]– . علم به حضرت علی علیه السلام عطا شده است. قسم به خدا! در مابقی نیز با مردم شریک است. ابن عبدالبر قرطبی مالکی، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: ج3، ص207، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش 1875.
[11]– علم من و تمامی اصحاب محمد صلّی الله علیه و آله در مقایسه با علم حضرت علی علیه السلام، قطره ای است در برابر هفت دریا. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی: ج1، ص215، الباب الرابع عشر، فی غزارة علمه علیه السلام ، ح25.
[12]– 2. قرآن بر اساس هفت حرف نازل شده است. هر حرفی دارای ظاهر و باطنی است و تمامی ظاهر و باطن آن حروف نزد حضرت علی علیه السلام است. ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء و طبقة الأصفیاء: ج1، ص65، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش4.
[13]– . ابن عبدالبر قرطبی مالکی، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: ج3، ص 207، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش 1875.
[14]– حکمت به ده جزء تقسیم شده است. نُه بخش آن به حضرت علی علیه السلام داده شده و یک جزء بهرۀ سایر مردم است. ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء و طبقة الأصفیاء: ج1، ص65، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش 4؛ متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الأقوال و الأفعال: ج11، ص 615، ح32982 و ج13، ص146، ح 36461 و حاکم حسکانی حنفی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت علیهم السلام: ج1، ص105، ح146، ذیل آیه 249 سوره بقره.
[15]– به خدا قسم! اگر راهی به سوی علم به قرآن و سنت رسول الله صلّی الله علیه و آله باشد، یقیناً علی علیه السلام آگاه ترین مردم به آن راه خواهد بود و اگر راهی به طرف اسلام باشد، حتماً علی، برادر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و برترین شخصیت در اسلام است و اگر راهی به سوی زهد و عبادت باشد اییشان بارزترین فرد در زهد و دارای بالاترین حدّ عبادت در میان مردم است. ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة: ج1، ص106.
[16]– ای علی! تو داناترین ما به پروردگارمان و نزدیک ترین ما به پیامبرمان و بهترین ما در دینمان هستی. ابن عتیبه، الإمامة و السیاسة:ج1، ص 107.
[17]– «و قد وضع بعض الکذّابین حدیثاً مفتری أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ لمّا تصدّق بخاتمه فی الصلاة و هذا کذبٌ بإجماع أهل العلم (بالنقل) و کذبه بیّنٌ من وجوه کثیرة». ابن تیمیّة». ابن تیمیّة حنبلی، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشعة القدریة: ج1، ص 364 و ج4، ص 65-80.
[18]– سیوطی شافعی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور: ج3، ص 98 و 99، ذیل آیه 55 سوره مائده و حاکم حسکانی حنفی، شواهدالتنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت علیهم السلام: ج1، ص161، 184، ح216 – 240، ذیل آیه 55 سوره مائده.
[19]– «و غالب الأخباریین علی أنّها نزلت فی علیّ کرم الله تعالی وجهه». آلوسی سلفی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی: ج6، ص458، سوره مائده، آیه 55.
[20]– ایجی، المواقف: ج3، ص601، المقصد الرابع؛ جرجانی، شرح المواقف: ج8، ص360 و تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام: ج2، ص288.
[21]– ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة: ص297.
[22]– سوره کهف، آیه 54.
[23]– حضرت علی علیه السلام می فرماید: روزی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله درِ خانه ما را زد و فرمود: آیا برای نماز بلند نمی شوید؟ عرض کردم: ای رسول خدا! خواب و بیداری ما دست خداست و اگر بخواهد ما را برای نماز بیدار می کند.پیامبر صلّی الله علیه و آله پس از شنیدن این سخن، در حالی که آیه «وَ کَانَ الإنسَنُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً» را می خواند، برگشت. بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج1، ص197، باب التهجد بالیل، باب تحریض النّبیّ صلّی الله علیه و آله علی صلاة اللیل و النوافل من غیر إیجاب و ج4، ص267، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب قول الله تعالی: «وَ کَانَ الإنسَنُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً».
[24]– «کما فی الصحیح عن علیّ قال: طرقنی رسول الله صلّی الله علیه و آله و فاطمة، فقال: ألا تقومان تصلیان؟ فقلت: یا رسول الله! إنّما أنفسنا بیدالله، إن شاء أن یبعثنا. قال: فولّی و هو یقول: (وَ کَانَ الإنسَنُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً)، فإنّه لمّا أمر هم بقیام اللیل، فاعتلّ علیّ بالقدر و أنّه لو شاء أیقظنا، علم النبیّ صلّی الله علیه و آله أنّ هذا لیس فیه إلّا مجرد الجدل الذی لیس بحق، فقال: (وَ کَانَ الإنسَنُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً)». ابن تیمیّه حنبلی، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة: ج2، ص285.
[25]– طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن: ج6، ص357، ذیل تفسیر آیه مبارکه.
[26]– «قال: و أتی محمد بن أبی بکر، فدخل علی أخته عائشة، قال لها: أما سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله یقول: علیّ مع الحق والحق مع علیّ، ثمّ خرجت تقاتلینه بدم عثمان». ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة: ج1، ص78، التحام الحرب. «عن أبی ثابت مولی أبی ذرقال: دخلت علی أمّ سلمة فرأیتها تبکی و تذکر علیّاً و قالت: سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله یقول: علیّ مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض یوم القیامة». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج14، ص321، شرح حال یوسف بن محمد بن علی، ش 7643. «عن سعد بن أبی وقاص قال: سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله یقول: علیّ مع الحق أو الحق مع علیّ حیث کان». هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج7، ص235 – 236، باب فیما کان فی الجمل و صفین و غیرهما. برای آشنایی بیشتر با منابع و راویان حدیث مذکور به کتاب شریف الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب:ج3، ص251-256، نقد و اصلاح حول الکتب و التآلیف المزورة، منهاج السنة، مراجعه شود.
[27]– حاکم نیشابوری شافعی، المستدرک علی الصحیحین:ج3، ص116، کتاب معرفة الصحابة، ح 4572/170، باب مناقب أمیرالمؤمنین علیه السلام؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق اکبیر: ج45، ص320،شرح حال حضرت علی علیه السلام، ش5025 و ج3، ص83 و ابن حجر عسقلانی شافعی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج7، ص89.
[28]– سوره حج، آیه 46.
[29]– «و بُغض الکفّار و المنافقین لعمر أعظم من بُغضهم لعلیّ بما لا نسبة بینهما، بل لم یعرف أنّ علیّاً کان یُبغضه الکفّار و المنافقون إلّا کما یُبغضون أمثاله». ابن تیمیّه حنبلی، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة: ج4، ص340.
[30]– «بقی القسم الثالث و هو الطعن و الضرب و المبارزة، فوجدناه أقلّ مراتب الجهاد… و وجدناه یوم بدر و غیره کان أبوبکر معه، لایفارقه إیثاراً من النّبیّ صلّی الله علیه و آله له بذلک و استظهاراً برأیة فی الحرب و أنسا بمکانه، ثمّ کان عمر ربما شُورک فی ذلک و قد انفرد بهذا المحل دون علیّ و دون سائر الصحابة إلّا فی الندرة… فوجدنا علیّاً لم ینفرد بالسیوف فیه، بل قد شارکه فیه غیره شرکة العیان کطلحة و الزبیر و سعد و من قتل فی صدر الإسلام کحمزة عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب و مصعب بن عمیر و من الأنصار سعد بن معاذ و سماک بن خرشة و غیرهما و وجدنا أبابکر و عمر قد شارکاه فی ذلک بحظ حسن و إن لم لحقا بحظوظ هؤلاء و إنّما ذلک لشغلها بالأفضل من ملازمة رسول الله صلّی الله علیه و آله و مؤازرته فی حین الحرب و قد بعثهما علی البعوث أکثر مما بعث علیّاً و قد بعث أبابکر إلی بنی فزارة و غیرهم و بعث عمر إلی بنی فلان و ما نعلم لعلیّ بعثاً إلّا إلی بعض حصون خبیر، ففتحه، فحصل أرفع أنواع الجهاد لأبی بکر و عمر و قد شارکا علیّاً فی أقلّ أنواع الجهاد مع جماعة غیرهم» و «و قوله: إنّ جبرئیل قال و هو یعرج: لا سیف إلّا ذوالفقار و لا فتی إلّا علیّ، کذب بالتفاق الناس… و هذا الکذب المذکور فی ذی الفقار من جنس کذب بعض الجهال أنّه کان له سیف یمتدّ، إذا ضرب به کذا و کذا ذراعاً، فإنّ هذا مما یعلم العلماء أنّه لم یکن قطّ، لا سیف علیّ و لا غیره و لو کان سیفه یمتدّ مدّه یوم قاتل معاویة». همان، ص433-441.
[31]– ابن عبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب:ج3، ص205، شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام، ش1875.
[32]– «قال عمر: أقرؤنا أُبی و أقضانا علیّ». بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج3، ص99، کتاب التفسیر، باب قوله: «مَا نَنسَخُ مِن آیةٍ».
[33]– «و حدیث أنا مدینة العلم و علیّ بابها، أضعف و أوهی و لهذا إنّما یعدّ فی الموضوعات و إن رواه الترمذی» و «فهذا الحدیث ـ یعنی حدیث أقضاکم علی ـ لم یثبت و لیس له اسناد تقوم به الحجة». ابن تیمیّه حنبلی، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة: ج4، ص 373 و 371.
[34]– «و قوله: ابن عباس تلمیذ علیّ، کلام باطل». همان، ص384.
[35]– «. المعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر». همان، ج3، ص513.
[36]– «لکن نصف رعیّة یطعنون فی عدله، فالخوارج یکفّرونه و غیر الخوارج من أهل بیته و غیر أهل بیته یقولون: إنّه لم ینصفهم و شیعة عثمان یقولون: إنّه ممّن ظلم عثمان و بالجملة لم یظهر لعلیّ من العدل مع کثرة الرعیّة و انتشارها ما ظهر لعمر و لا قریب منه». همان، ص529.
[37]– «و أمّا علیّ فکثیر من السابقین الأولین لم یتّبعوه و لم یبایعوه و کثیر من الصحابة و التابعین قاتلوه». همان، ج4، ص516.
[38]– «و لم یکن فی خلافة علیّ للمؤمنین الرحمة التی کانت فی زمن عمر و عثمان». همان، ج3، ص135.
[39]– «و علیّ یقاتل لیطاع و یتصرف فی النفوس و الأموال، فکیف یجعل هذا قتالاً علی الدین». همان، ج4، ص 569. «و قتل النفوس فساد، فمن قتل النفوس علی طاعته کان مریداً للعلوّ فی الأرض و الفساد، فمن أراد العلو فی الأرض و الفساد لم یکن من أهل السعادة فی الآخرة». همان، ج3، ص143.
[40]– «و أمّا قتال الجمل و صفین فقد ذکر علی علیه السلام أنّه لم یکن معه نصّ من النّبیّ صلّی الله علیه و آله و أنّما کان رأیاً و أکثر الصحابة لم یوافقوه علی هذا القتال، بل أکثر أکابر الصحابة لم یقاتلوا لا مع هؤلاء، کسعد بن أبی وقاص و ابن عمر و أسامة بن زید و محمد بن مسلمة و أمثالهم من السابقین الأولین من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم بإحسان مع أنّهم معظّمون لعلیّ یحبّونه و یوالونه و یقدّمونه علی من سواه و لا یرون أنّ أحداً أحقّ بالإمامة منه فی زمنه، لکن لم یوافقوه فی رأیه فی القتال». همان، ج3، ص715. «إنّ القتال کان قتال فتنة بتأویل لم یکن من الجهاد الواجب و لا المستحب». همان، ج4، ص96. «و قتل خلقاً کثیراً من المسلمین الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یصومون و یصلون». همان، ج3، ص729.
[41]– «قال الإمام عبدالقاهر الجرجانی فی کتاب الإمامة: أجمع فقهاء الحجاز و العراق من فریقی الحدیث و الرأی منهم مالک و الشافعی و أبوحنیفة و الأوزاعی والجمهور الأعظم من المتکلمین و المسلمین أنّ علیّاً مصیب فی قتاله لأهل صفین کما هو مصیب فی أهل الجمل و أنّ الذین قاتلوه بغاةٌ ظالمون له». مناوی شافعی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من أحادیث البشیر النذیر: ج6، ص477، شرح حدیث «ویح عمار تقتله الفئة الباغیة»، ش9640.
[42]– «فتقرر عند علماء المسلمین و ثبت بدلیل الدین أنّ علیّاً علیه السلام کان إماماً و أنّ من خرج علیه باغ و أنّ قتاله واجب حتّی یفیء إلی الحقّ و ینقاد إلی الصلح». ابن عربی، أحکام القرآن: ج4، ص150، تفسیر آیه 9 سوره حجرات، المسألة الرابعة و قرطبی، الجامع لأحکام القرآن: ج8، ص 449 -450، تفسیر آیه 9 سوره حجرات، به نقل از ابن عربی.
[43]– هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج7، ص238، کتاب الفتن، باب فیما کان بینهم یوم صفین. تمامی رجال این روایت غیر از ربیع بن سعید از رجال صحیح بخاری و مسلم هستند، ربیع بن سعید نیز توسط ابن حبان بستی شافعی توثیق شده است.
[44]– «عن زید بن وهب قال: بینا نحن حول حذیفة إذ قال: کیف أنتم و قد خرج أهل بیت نبیکم صلّی الله علیه و آله فرقتین، یضرب بعضهم وجوه بعض بالسیف؟ فقلنا: یا أبا عبدالله! و إنّ ذلک لکائن؟ فقال بعض أصحابه: یا أبا عبدالله! فکیف نصنع إن إدرکنا ذلک الزمان؟ قال: أنظروا الفرقة التی تدعو إلی أمر علیّ، فالزموها، فإنّها علی الهدی». همان، ص 236، کتاب الفتن، باب فیما کان فی الجمل و صفین و غیرهما. رواه البزاز و رجاله ثقات.
[45]– به فصل چهارم از بخش اول مراجعه شود.