سال

مردم متمدن و با فرهنگ، از دیرباز، تاریخ مدون داشته و در تدوین تاریخ خود، رخدادها، عوامل، شرایط و نام و نشان افراد تأثیرگذار را ثبت می‌کردند. دوره‌های تاریخ اسلام از این ویژگی به دور نبوده، بسیاری از حوادث آن، با ویژگی‌های یاد شده در منابع کهن ثبت گردیده است. یکی از دوره‌های تاریخ اسلام، دوران زندگانی امام رضا (علیه السّلام) است که در این برهه به مسایل فرهنگی و علمی توجه ویژه شد و به عصر نهضت ترجمه و نگارش شهرت یافت.[1]

با رویکرد به گزینه‌های پیش گفته و با عنایت به شرایط اجتماعی آن گرامی، انتظار می‌رفت تاریخ‌نگارانِ این دوره و عصرهای نزدیک به آن بیوگرافی آن امام عزیر را به دقت ثبت کنند؛ چرا که وی از چند جهت مورد توجه جامعه و صاحبان فرهنگ آن دوره‌ها بود؛ از یک سو به نام عالم اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و وصی امامان پیشین شناخته می‌شد. از دیگر سو در مناظرات و گفتگوهای علمی با گروه‌ها در سفرها و شهرها- بلندآوازه گشته بود و از جانب سوم، موقعیت ولایتعهدی او نظرها را به زاویه‌های زندگانی وی دوخته بود و ریز و درشت حوادث پیرامونی آن حضرت بر بیان و بَنان همگان جای داشت.[2] سلیمان جعفری می‌گوید: روزی خانه امام رضا (علیه السّلام) پر از جمعیت بود و آنان درباره مسایل گوناگون از امام می‌پرسیدند و آن گرامی پاسخ می‌گفت. وضعیت مجلس مرا گرفت و در ذهنم این مطلب خطور کرد که امام رضا (علیه السّلام) شایسته نبوت است. امام رضا (علیه السّلام) (که با علم امامت از تصورات درونم آگاه شده بود) مکالمه خود با مردم را رها کرد و رو به من گفت: «یا سُلَیمانُ اِنَّ الأَئِمَّةَ حُلماءُ عُلماءُ یَحسَبُهُم الجَاهِلُ أَنبِیاءَ وَ لَیسُوا بِأَنبِیَاءَ؛ ای سلیمان امامان (معصوم) بردباران دانشورند که نادانان، آنان را پیامبران می‌پندارند؛ در حالی که آنان پیامبر نیستند».[3]

با این همه، منابع کهن تاریخی در گزارش رخدادهای پیرامون این امام همام شفاف نیست و به یقین این غبار گرفتگی، ریشه‌ها و عواملی دارد و تأثیر این عوامل در حوادث پیرامونی دیگر معصومان (علیهم السّلام) نیز مشاهده می‌گردد و می‌توان یکی از آن‌ها را کینه‌توزی‌های پنهان و پیدای حاکمان دورانشان دانست[4] که بدین روش در پی بی‌نام و نشان کردن آن گرامیان بودند. تاریخ تولد و شهادت امام رضا (علیه السّلام) سال، ماه و روز نیز از تأثیر این عوامل به دور نبوده، در شمار رخدادهای پرغبار زندگانی آن گرامی جای دارد.

گویه برگزیده

این منابع و نیز مآخذ پس از آن درباره سال تولد آن عزیز هفت نقل را از میان  سال‌های 143 تا 158 گزارش کرده‌اند که تفصیل آن خواهد آمد. بر اساس این پژوهش می‌توان سال 148 هجری را ترجیح داد؛ چرا که بیشتر منابع شیعیان[5] و سنیان[6]  – که تاریخ تولد آن گرامی را ثبت کرده‌اند سال 148 هجری را به نام سال تولد وی برگزیده‌اند و از دیگر سال‌ها جز سال 153 هجری با تعبیر «گفته می‌شود» نام برده‌اند که این گونه گزارش کردن نشانه نپذیرفتن آن‌ها است.

بررسی دیگر گویه‌ها

نوبختی و اشعری با ثبت 55 سال برای امام رضا (علیه السّلام)، تولد آن حضرت را، سال 151 هجری دانسته‌اند؛[7] اما این نظریه با رخ دادن شهادت آن گرامی به باور اینان در سال 203 همگن نیست؛ چرا که فاصله سال 151 تا سال 203، 52 سال است نه 55 سال.

گزارش تولد امام رضا (علیه السّلام) در سال 153 را نخستین بار نوبختی با تعبیر «برخی چنین گفته‌اند» ذکر کرده و خود آن را نپذیرفته است.[8] کسانی که پس از او از آن یاد کرده‌‌اند، یا نقل‌های آنان متناقض بوده و یا راوی گزارش آنان ناشناخته است؛ روایت مسعودی در دو کتابش، اثبات الوصیة و مروج الذهب تناقض دارد؛ چرا که وی در این دو کتاب سال تولد آن عزیز را سال 153 هجری دانسته[9] ولی شهادت آن گرامی را در اثبات الوصیة سال 202 و در مروج الذهب سال 203 هجری دانسته است. این در حالی است که مدت عمر امام رضا (علیه السّلام) را در اثبات الوصیة 49 سال[10] و در مروج الذهب 53 سال ثبت کرده است؛[11] با این‌‌که فاصله میان سال 153 تا 203، 50 سال است نه 53 سال.

افزون بر آن، وی در اثبات الوصیة به امامت رسیدن امام رضا (علیه السّلام) را در سال 186 هجری در سن سی سالگی دانسته،[12] با این‌که سال شهادت امام کاظم (علیه السّلام) را 183 هجری ذکر کرده است.[13] و بدیهی است که با شهادت امام کاظم (علیه السّلام)، بدون فاصله، امام رضا (علیه السّلام) به امامت رسیده است. پس باید امام رضا (علیه السّلام) در سال 183 به امامت رسیده باشد و اگر در سال 186، به امامت رسیده، در 32 سالگی بوده نه سی سالگی. گفتنی است این تناقض‌ها در گزارش مسعودی موجب کاهش اعتبار گزارش او است.

شیخ صدوق نیز گوید: «شخصی به نام غیاث بن اُسید (زنده در 328 ق) از گروهی از مردم مدینه شنیده که امام رضا (علیه السّلام) در سال 153 هجری تولد یافت».[14] خصیبی نیز در گزارش خود، سال 153 را برای ولادت نقل کرده است[15] لیکن گزارش غیاث بن اُسید از چند جهت مورد مناقشه است: نخست این‌که این گونه نقل کردن (گروهی چنین گفتند) به جهت مستند نبودن به شخص شناخته شده و متعارض بودن با گزارش دیگر، بی‌بنیان می‌نماید. وانگهی غیاث بن اُسید بیش از صد سال با دوران امام رضا (علیه السّلام) فاصله داشت[16] و تاریخ تولد امام رضا (علیه السّلام) را از گروهی ناشناخته نقل کرده است که میان آنان با زمان تولد امام (علیه السّلام) نیز از یک سو به همان اندازه تاریخی یا بیشتر فاصله بوده و از  دیگر سو، با گویه‌های دیگر در ستیز است. افزون بر آن، خود غیاث بن اُسید[17] یا غیاث بن أسد در میان رجال‌شناسان ناشناخته است؛ چرا که هیچ یک از کتاب‌های رجالی و تراجم، به معرفی وی نپرداخته‌اند. پس گزارش خصیبی (334 ق) که معاصر غیاث بن اُسید است، بی‌اشکال نیست و به هنگام تعارض با گزارش‌های در خور اعتماد، پذیرفتنی نیست.

گزارشگران بعدی که این گویه را نقل کرده‌اند یا به استناد همین گزارش‌ها بوده[18] و یا در برابر منابع گویه‌ی نخست (تولد در سال 148) ناتوان‌اند و شاید بتوان گفت با رویکرد به همین نکته‌ها بوده که مؤلفان بزرگی چون کلینی[19] که معاصر با غیاث بن اُسید و خصیبی بوده و مفید با شیوه پژوهشی‌اش و شیخ طوسی و … با این‌که به این منابع دسترسی داشتند، این نقل را برنتابیده‌اند و بر تولد آن گرامی در سال 148 هجری تأکید کرده‌اند.

در خور یادآوری است که گزارش مدت عمر آن گرامی به 55 سال که در بیشتر منابع ثبت شده،[20] ممکن است یکی از نشانه‌های تولد وی در سال 148 هجری به شمار آید؛ زیرا برابر پژوهشی که خواهد آمد،[21] آن امام همام در سال 203 هجری بدرود حیات گفت و ابوبکر صولی (335 ق) در کتاب الأوراق با تصریح بر شهادت در سال 203 هجری بر 55 ساله بودن امام (علیه السّلام) در آن هنگام، تأکید کرده است.[22] این مدت از عمر با توجه به سال 203 (سال شهادت)، با تولد آن حضرت در سال 148 مطابقت دارد.

گفتنی است صولی یکی از عالمان، ادیبان و وقایع‌نگاران دهه‌های پایانی قرن سه و آغازین قرن چهار به شمار می‌آید و کتاب یاد شده‌ی وی که از منابع تاریخ‌نگاران بعدی بوده در همین خصوص است. از منابع صولی در این کتاب، گزارش‌های ابراهیم بن عباس صولی (243 ق) عموی پدرش بوده[23] و این صولی نیز در شمار عالمان، شاعران و نگارندگان بنام دوران مأمون جای دارد و هم و در جلسه ولایت عهدی امام رضا (علیه السّلام) حضور داشت و همراه یحیی بن اکثم از شاهدان آن به شمار می‌آید.[24] این شرایط اقتضا می‌کند که نقل صولی در این راستا، دقیق‌تر و به واقع نزدیک‌تر باشد.

نتیجه

نتیجه‌ی آنچه گفته شد این است که امام رضا (علیه السّلام) در سال 148 هجری تولد یافت و دیگر گویه‌های برنتابیدنی در این خصوص چنین‌اند:

-‌ سال 143 هجری،[25]

-‌ سال 150 هجری،[26]

-‌ سال 151 هجری،[27]

-‌ سال 153 هجری،[28]

-‌ سال 156 هجری،[29]

-‌ سال 158 هجری،[30]

ماه

همچنین در خصوص ماه تولد امام رضا (علیه السّلام) منابع کهن شیعیان و سنیان، پراکنده سخن گفته‌اند. بخشی از آن‌ها در این موضوع سکوت کرده‌اند که می‌توان برای نمونه از کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی[31] نام برد. بخش دیگر که آن را ثبت کرده‌اند، نام پنج ماه را ذکر کرده‌اند که بدین ترتیب است: شوال، ذی ‌القعده، ذی ‌الحجه، ربیع الأول، و ربیع الثانی. ماه شوال را تنها ابن خلکان بازگو کرده[32] و آن را برنتابیده است. ذی ‌الحجه را نیز کمال‌الدین ابن طلحه شافعی به ثبت رسانده[33] و اربلی هم از او گزارش کرده[34] و خواند امیر نیز در پی اینان، آن را به ثبت رسانیده است؛[35] ولی سخنی متفرد و بی‌پشتیبان است.

ماه ربیع الأول را نخست مرحوم صدوق از غیاث بن اُسید نقل کرده[36] و پس از وی در بشارة المصطفی [37] گزارش شده است؛ چنان‌که در مناقب به سند صدوق،[38] از آن، نام برده شده است، لیکن همچنان‌که در بخش سال تولد امام رضا (علیه السّلام) نگاشته شد، گزارش غیاث بن اُسید بی‌مناقشه نیست.[39] وانگهی شیخ طبرسی نسخه‌ای از عیون اخبار الرضا را در دست داشته که در آن نسخه، صدوق به همین سند، تولد امام رضا (علیه السّلام) را در روز یازده ذی‌القعده دانسته است.[40] گفتنی است این گزارش با گویه‌ی معروف هماهنگی دارد؛ چنان‌که اربلی نیز همین گزارش طبرسی را ثبت کرده است.[41] بدین ترتیب باید گفت ماه ذی‌القعده گویه برتر خواهد بود؛ چرا که افزون بر شهرت[42] آن، مورد تاکید منابع بیشتری است که در نگارندگان آن‌ها نام حسن بن محمد قمی، مؤلف تاریخ قم، فتال نیشابوری، غفاری، شیخ طبرسی، شهید اول، کفعمی، پدر شیخ بهایی و بحرانی به چشم می‌آید.[43]

زادروز

با توجه به مطالبی که در گزینه ماه تولد امام رضا (علیه السّلام) بیان شد، باید گفت روز تولد آن گرامی یازده ذی ‌القعده است؛ چون منابعی که بر تولد آن بزرگوار در ماه ذی ‌القعده تأکید کرده‌اند جز تاریخ قم که پانزدهم ذی‌ القعده را ثبت کرده فقط روز یازدهم این ماه را ثبت کرده[44] و از روز دیگر، نام نبرده‌اند. بر مبنای محاسبه نجومی به امر وسط، این روز برابر با دهم دی ماه 144 خورشیدی (10/10/144) مطابق با 31 دسامبر 765 میلادی خواهد بود که 25398 روز از آغاز هجرت نبوی گذشته بود.[45]

در این‌که امام رضا (علیه السّلام) در چه روزی از هفته دیده به جهان گشود، منابع یاد شده به اختلاف، روز پنجشنبه[46] و جمعه[47] را گزارش کرده‌اند که تعیین یکی از آن دو، بسی دشوار است؛ ولی محاسبه نجومیِ یاد شده آن روز را جمعه می‌داند.

دیگر گویه‌های نپذیرفتنی چنین‌اند:

-‌ روز ششم شوال،[48]

-‌ هفتم شوال،[49]

-‌ هشتم شوال،[50]

-‌ یازدهم ذی‌الحجه،[51]

-‌ یازدهم ربیع الأول.[52]

زادگاه

آن دست از منابعی که درباره مکان تولد امام رضا (علیه السّلام) سخن گفته‌اند، همگی آن را مدینه دانسته‌اند؛[53] اما مکان دقیق آن را مشخص نکرده‌اند، لیکن به نظر می‌آید امام هشتم (علیه السّلام) در خانه امام صادق (علیه السّلام) یا در مجاورت آن (محله بنی‌هاشم) تولد یافته است؛ چرا که گفته شد که[54] امام صادق (علیه السّلام) در 25 شوال سال 148 هجری در خانه خود در مدینه بدرود حیات گفت و در آن دوران، امام کاظم (علیه السّلام) همچنان در کنار پدر می‌زیست و حدود شانزده روز پس از رحلت امام صادق (علیه السّلام) امام رضا (علیه السّلام) متولد شد و منابع تاریخی از جابه جایی امام کاظم (علیه السّلام) در این برهه یا برهه‌های دیگر، مطلبی ثبت نکرده‌اند. این خانه امام صادق (علیه السّلام) در کنار خانه ابوایوب انصاری که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در هجرتش به مدینه در خانه وی فرود آمده بود جای داشت[55] و امام صادق (علیه السّلام) آن را از حارثة بن نعمان انصاری خریده بود. و چون این خانه و خانه‌های امام سجّاد (علیه السّلام) و دیگر افراد خاندان هاشم، در این محور و اطراف آن قرار داشت به این محله، محله بنی‌هاشم می‌گفتند. این محله، در سال 1363 شمسی به دست آل سعود، تخریب شد و هم اکنون میان در اصلی گورستان بقیع تا حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جای دارد که هیچ گونه اثر و نشانه‌ای ندارد و تنها به صورت صحنِ بارگاه نبوی مشاهده می‌گردد.

  منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی


[1]. المقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج 6، ص 112 و ابن العبری، تاریخ مختصر الدّول، ص 136 و ابن طقطقی، تاریخ فخری، ص 298.

[2]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 154 به بعد، باب 12 و 14 و… و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، صص 374 و 381 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 330 و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 378.

[3].  ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 363.

[4]. هارون الرشید در این خصوص چنین گفت: حتّام أصبرُ علی آل بنی أبی طالب! و الله لَأَقتُلَنَّهُم و لأقتلنِّ شیعتهم و لأفعلنّ و لأفعلنّ؛ تا کی خاندان أبی طالب و شیعیانشان را تحمل کنم [و آن همه فضیلت‌ها را درباره آنان بشنوم و تلاش طرفداران آن‌ها را مشاهده کنم] به خدا سوگند به زندگیشان پایان خواهم داد [و از آنان چیزی نخواهم گذاشت]. (الأغانی، ج 5، ص 204 205) وی در سخنی دیگر برای نابودی نام و نشان اهل بیت (علیه السّلام) اظهار داشت: ابوبکر و عمر را بلند آوازه خواهد کرد تا از آل علی (علیه السّلام) نامی نماند. و الله لأرغمنّ أنفی و انوفهم و لأرفعنّ علیهم بنی تیم (ابوبکر) و بنی عدی (عمر). (علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم، ج 3، ص 204). نمونه دیگر این است که ابوصلت می‌گوید: روزی به مأمون گزارش کردند که امام رضا (علیه السّلام) گفتمان کلامی تشکیل داد و این کار در میان مردم بازتابی دارد که نتیجه آن رویکرد مردم به دانش او و بزرگ شدنش در چشم آنان است. مأمون از این خبر برآشفت و محمد بن عمرو طوسی را برای پراکندن مردم گسیل داشت. محمد بن عمرو، به محل گفتمان امام (علیه السّلام) رفت و نشست گفتمانیِ امام (علیه السّلام) را به هم ریخت و آن گرامی را به نزد مأمون احضار کرد و امام (علیه السّلام) با واکنش تند مأمون مواجه گشت (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 374).

[5]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 486 و قمی، تاریخ قم، ص 199 (به روایتی) و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 247) و المقنعة، ص 479 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 83 و روضة الواعظین، ص 236 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 40 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 124) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 (با تعبیر قیل) و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 267 (به نقل از: جنابذی با تعبیر و یقال) و ابن طقطقی، الأصیلی، ص 152 و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 223 و شهید، الدروس، ج 2، ص 14 و کفعمی المصباح، ص 523 و عاملیف وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 43 و عوالم، ج 22، ص 30 (به نقل از: مقصد الراغب که کتاب خطی است).

[6]. محمد بن حمدویه، تاریخ نیشابور، ص 131 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 457 و ابن اثیر، الکامل، ج 6، ص 351 و ابن الوردی، تاریخ، ج 1، ص 204 و صفدی، الوافی بالوفیات، ج 22، ص 248 و ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 387 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة (با تعبیر قیل) ج 2، ص 969.

[7]. نوبختی، فرق الشیعة، ص 87 و اشعری، المقالات و الفرق، ص 94 و در پی اینان ابن فندق بیهقی (565 ق) نیز تولد امام رضا (علیه السّلام) را در سال 151 و شهادت آن گرامی را در سال 203 ثبت کرده (لباب الأنساب، ج 1، ص 394) و از مدت عمرش گزارشی نیاورده است. لیکن با توجه به نقدی که بر کلام نوبختی و اشعری در متن گفته آمد، ابن فندق در میان نگارندگان شیعی متفرد می‌شود و در تعارض با گویه تولد در سال 148 که از منابع در خوری برخوردار است توان مقاومت ندارد.

[8]. فرق الشیعة، ص 87.

[9]. اثبات الوصیة، صص 171 و 182 و مروج الذهب، ج 4، ص 28.

[10]. اثبات الوصیة، صص 171 و 182.

[11]. مروج الذهب، ج 4، ص 5.

[12]. پیشین، ص 173.

[13]. همان، ص 169.

[14]. عیون اخبار الرضا (علیه السّلام)، ج 2، ص 18.

[15]. الهدایة الکبری، ص 279.

[16]. غیاث بن اُسید روایتی را درباره تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) نقل کرده (صدوق، کمال الدین، ص 432) و پس از نام بردن از چهار نایب خاص آن گرامی، گفته است: غیبت کبری پس از درگذشت سمری رخ داد و سمری نیز در سال 328 درگذشت (إعلام الوری، ج 2، ص 260). پس غیاث بن اسید در سال 328 زنده بوده.

[17]. در برخی از نسخه‌ها به جای غیاث بن اُسید، عُتّاب بن اُسید ثبت گردیده (بشارة المصطفی، ص 336)، اما صحیح نیست؛ چرا که عتّاب بن اُسید از یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و در روز درگذشت ابوبکر (22 جمادی الثانی از سال 13 هجرت) بدرود حیات گفت (شوشتری، قاموس الرجال، ج 7، ص 102). شیخ طوسی در کتاب الغیبة (ص 393) نام این راوی را عتّاب ثبت کرده و این عتّاب را از نوادگان عتّاب بن اُسید یاد شده دانسته است. در این صورت، این عتّاب، به لحاظ رجالی جای پژوهش دارد که مجالی دگر می‌طلبد.

[18]. برای مثال ابن شهر آشوب همین گویه (تولد در سال 153) را از صدوق نقل کرده است (مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397).

[19]. کلینی با این‌که این گویه (تولد در سال 153) را از محمد بن سنان گزارش کرده (الکافی، ج 1، ص 492)، آن را برنتابیده و بر تولد آن عزیز در سال 148 تأکید کرده است (الکافی، ج 1، ص 486).

[20]. اشعری، المقالات و الفرق ص 94 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 87 و کلینی، الکافی، ج 1، ص 486 و مفیدف الإرشاد (مصنفات، ج، ص 247) و المقنعة، ص 479 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 83 و فتال، روضة الواعظین، ص 236 و طبرسی إعلام الوری، ج 2، ص 260 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 457 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 267 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 1023. 

[21]. ر.ک به: بخش سال شهادت امام رضا (علیه السّلام)، ص 429 434.

[22]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 355.

[23]. ابن ندیم، الفهرست، ص 215 216 و شیخ عباس قمی، الکنی و الأنقاب، ج 2، ص 433 و آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج 2، ص 457.

[24]. ابن شهر آشوب در مناقب (ج 4، ص 360) شعری را از وی نقل می‌کند که در آن از امام رضا (علیه السّلام) با تعبیر بهترین‌ها از جهت نسب و خاستگاه دانش و بردباری نام برده و همچنین از او به نام هشتمین امام، یاد کرده است (ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 354).

[25]. شبلنجی، نور الأبصار، ص 152 (با تعبیر قیل).

[26]. عوالم، ج 22، ص 29 (به نقل از: مفتاح العارف با تعبیر قیل).

[27]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 94 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 86 و ابن طلحة، مطالب السؤول، ص 295 (با تعبیر قیل) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 (با تعبیر قیل) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 3، ص 270 (با تعبیر قیل) و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج 2، ص 6 (با تردید).

[28]. ابن خشاب، موالید الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 192، به نقل از: محمد بن سنان). کلینی نیز در الکافی (ج 1، ص 491 492) از محمد بن سنان مقدار سن و سال وفاتِ آن حضرت را نقل کرده که نتیجه آن، تولد وی در سال 153 است، لیکن در آغاز فصل مربوط به تولد آن حضرت، آن را برنتابیده است. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 347 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 40 (با تعبیر یقال) و ابن طلحة، مطالب السؤول، ص 295 و کشف الغمة، ج 2، ص 259 و به نقل از: ابن طلحه) و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 969 و قندوزی حنفی، ینابیع المودة ص 384.

[29]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 347 (و یُروی سنة ست)

[30]. خواند امیر، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 82.

[31]. الکافی، ج 1، ص 486 و الإرشاد (مصنفات، ج، ص 247) و المقنعة، ص 479 و تهذیب الأحکام، ج 6، ص 94 95.

[32]. وفیات الأعیان، ج 3، ص 270.

[33]. مطالب السؤول، ص 295.

[34]. کشف الغمة، ج 2، ص 259.

[35]. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 82.

[36]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 18.

[37]. محمد بن محمد طبری، بشارة المصطفی، ص 336.

[38]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397.

[39]. ر.ک به: عنوان سال تولد، ص 422 423.

[40]. إعلام الوری، ج 2، ص 40.

[41]. کشف الغمة، ج 2، ص 311.

[42]. سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج 2، ص 455.

[43]. قمی، تاریخ قم، ص 199 و فتال، روضة الواعظین، ص 236 و غفاری، تاریخ (به نقل از: بحار، ج 49، ص 10 و عوالم، ج 22، ص 28) و طبرسی، تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 50) و إعلام الوری، ج 2، ص 40 (و یقال) و شهید، الدروس، ج 2، ص 14 و کفعمی، المصباح، ص 523 و عاملی، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص 43 (و قیل) و عوالم، ج 22، ص 30 (به نقل از: مقصد الراغب).

[44]. ر.ک به: منابعی که در پاورقی شماره قبل (ص 426، پاورقی 1) آمده است.

[45]. زمانی قمشه‌ای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 319.

[46]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 18 و روضة الواعظین، ص 236 (و فی روایة اخری) و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 40 و تاج الموالید (با تعبیر قیل) و محمد بن محمد طبری، (زنده در 553 ق)، بشارة المصطفی، ص 336 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 297 و شهید، الدروس، ج 2، ص 14 (با تعبیر قیل) و کفعمی المصباح، ص 523.

[47]. فتال، روضة الواعظین، ص 236 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 40 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 3، ص 270 و غفاری، تاریخ (به نقل از: بحار، 49، ص 10) و عوالم، ج 22، ص 29 (به نقل از: مفتاح العارف) و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 98.

[48]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 3، ص 270 و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 98 و یافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 10 (با تعبیر قیل).

[49]. همان.

[50]. همان.

[51]. اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 259 (به نقل از: کمال الدین در مطالب السؤول، ص 295).

[52]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 18 و محمد بن محمد طبری، بشارة المصطفی، ص 336 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 (به نقل از: صدوق).

[53]. به برخی منابع اشاره می‌شود: صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 18 و محمد بن حمدویه، تاریخ نیشابور، ص 131 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 247) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 397 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 298 و…

[54]. ر.ک: بخش روز شهادت امام صادق (علیه السّلام)، صص 388 389 و 391.

[55]. ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ص 259.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *