سال
بسی جای شگفتی است که در خصوص سال شهادت ابو محمد امام حسن عسکری (علیه السّلام)، تمامی منابع و مصادر شیعیان و سنیان هماهنگ هستند و همگی به اتفاق، شهادت ایشان را در سال 260 هجری دانستهاند. پس در اینجا نیازی به ذکر نام این منابع نیست. برای آگاهی، به آدرس یاد شده در بخش تولد آن عزیز رجوع شود.
میتوان گفت این همگونی منابع تاریخی دو دلیل است:
1. عباسیان بدان جهت که در پی نابودی نهاد امامت بودند، پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) به همگان نمایاندند که وی بدرود حیات گفت و پس از او امامی نیست. تلاش آنان بر نبودن امام جانشین نیز بدان جهت بود که تولد امام عصر (علیه السّلام) آشکارا نبود و آنان و عموم مردم از این تولد بیخبر بودند – چنانکه در بخش تولد امام عصر (علیه السّلام) بیان خواهد شد؛ حتی بیش از دو سال، خانه و کنیزان امام عسکری (علیه السّلام)، در مراقبت عباسیان بود که اگر پسری از آنان متولد شد، به قتلش برسانند[1] تا نشانی از امام و امامت نماند. جعفر کذّاب، برادر امام عسکری (علیه السّلام)، نیز با تلاشی که برای جانشینیاش بعد از برادرش، انجام داده بود، به نتیجه نرسید و عباسیان و بیشتر شیعیان، وی را بر نتابیدند.[2] بدین جهت تأکید عباسیان بر درگذشت امام عسکری (علیه السّلام) در سال 260، تلاشی بود مبنی بر اینکه اظهار کنند نهاد امامت به پایان رسیده است و نگارندگان وابسته به آنان، این تاریخ را به درستی ثبت کردهاند.
2. شیعیان که به جانشینی امام بعدی، باور داشتند و امام عسکری (علیه السّلام) نیز به صورت آشکارا، فرزند جانشین نداشت و جز تعدادی از یاران خاص آن گرامی، دیگران از این جانشین و تولد او، اطلاعی نداشتند،[3] این پرسش برای آنان همواره مطرح بود که جایگزین امام عسکری (علیه السّلام) پس از تاریخ 260 هجری چه کسی است و چگونه میتوانند با او ارتباط برقرار کنند. بدین ترتیب این تاریخ، به تدریج در خاطرهها و نوشتهها ماندگار شد.
ماه
اگر چه منابع درباره سال شهادت آن حضرت هماهنگی دارند، لیکن درباره ماه شهادت آن گرامی، این اتفاق و همگونی به چشم نمیآید. بخشی از منابع کهن با سکوت از این مسئله گذشتهاند و بخش دیگر که بدان پرداختهاند به اختلاف از ماههای ربیع الأول، ربیع الثانی، جمادی الأول و محرم نام بردهاند، این پژوهش، شهادت امام را به نشانههای زیر در ماه ربیع الأول میداند:
1. آن دست از منابع کهن شیعیان و سنیان[4] که از ماه شهادت وی یاد کردهاند – جز در دو مورد که به نقدش خواهیم پرداخت – بر شهادت آن حضرت در ماه ربیع الأول، تأکید دارند و نگارندگان بزرگ و معتبری از شیعه چون نوبختی، کلینی، صدوق، حسن بن محمد قمی، مفید (در سه کتابش)، طبری امامی، شیخ طوسی (در سه کتابش)، طبرسی، ابن شهر آشوب، شهید و …[5] در میان آنان به چشم میآیند که برخی از اینان معاصر یا نزدیک به آن عصر بودند و درباره برخی دیگر نمیتوان گفت بدون مدرک معتبر، نگاشتهاند. افزون بر آن، ابن طاووس از برخی وقایعنگاران شیعی که نزدیک به عصر امام عسکری (علیه السّلام) میزیستند و او بر کتابهایشان دسترسی داشته، همین گزارش را ثبت کرده و از آنان به نامهای ابن خزیمة، محمد بن هارون تلّعکبری، حسین بن حمدان خُصیبی (358 ق) یاد کرده است.
2. گزارش شهادت امام عسکری (علیه السّلام) در ربیع الثانی، نخستین بار در کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله اشعری ثبت شده[6] و در پی او مسعودی در اثبات الوصیة، آن را نقل کرده،[7] با اینکه در مروج الذهب، تنها به ثبت سال شهادتش بسنده کرده[8] و از ماه آن، نام نبرده است. در پی اینان حسین بن عبد الوهاب و ابن طقطقی، همین گزارش را نگاشتهاند[9] و مامقانی (از متأخران) نیز از حسین بن عبد الوهاب این سخن را نقل کرده است.[10] پس خاستگاه نقل اینان، به گزارش اشعری در المقالات و الفرق باز میگردد؛ البته گزارش این کتاب (المقالات و الفرق)، با نقل صدوق از مؤلف آن (اشعری) تعارض دارد؛ چرا که صدوق از رهگذر پدرش و نیز استادش محمد بن حسن بن ولید، از سعد بن عبدالله اشعری چنین روایت کرده است: «امام حسن عسکری در ماه ربیع الأول، شهید شد»[11] و این دو (پدر صدوق و محمد بن حسن بن ولید) از راویان معتبرِ سعد بن عبدالله به شمار میروند.[12]
با توجه به این تعارض و با توجه به تنافی گزارشِ کتاب المقالات و الفرق با تمامی منابع کهن یاد شده در گزینه یک، باید گفت ثبت ربیع الثانی، در کتاب یاد شده به نام ماه شهادت امام عسکری (علیه السّلام)، از اشتباه نسخهبردار بوده و این خطا، به کتاب اثبات الوصیة، سپس به کتابهای یاد شدهی پس از آن نیز سرایت کرده است. در جای دیگری از کتاب اثبات الوصیة عبارتی ثبت شده است که خطا بودن این گزارش را آشکار میکند. در آن عبارت، جانشینی امام عصر (علیه السّلام)، در روز جمعه یازدهم ربیع الأول سال 260، دانسته شده[13] و روشن است، امامت هر امام بدون فاصله پس از درگذشت امام پیشین، شروع میشود، پس اگر جانشینی حضرت مهدی (علیه السّلام) از پدرش، در ماه ربیع الأول بوده، باید شهادت پدرش هم در همان ماه باشد. پس گزارش پیش گفته مسعودی، مبنی بر اینکه شهادت امام عسکری در ماه ربیع الثانی بود، از اشتباه نسخهبردار به شمار میآید. در واقع نسخهبردار به جای «فی شهر ربیع الأول» که ماه شهادت آن حضرت است، نام ماه تولد وی را که «شهر ربیع الآخر» است به ثبت رسانده، چنانکه این خطا در عکس همین موضوع، در برخی منابع تکرار شده است؛ یعنی ماه ربیع الأول، که ماه شهادت است به جای ماه ربیع الثانی، به نام ماه تولد ثبت شده است که بیان شد.[14]
3. گزارش شهادت امام عسکری در ماه جمادی الأول را نخستین بار، ابن خلکان با تعبیر «قیل فی جمادی الأولی»[15] نقل کرده و خود، آن را نپذیرفته است. پس از او، ابن طولون- [16] که تأثیر از ابن خلکان دارد – و سید عباس مکی[17] هم گزارش او را با همین شیوه، ثبت کردهاند و نپذیرفتهاند. گزارش شهید شدن آن حضرت در ماه محرم را، تنها نجاشی نقل کرده[18] و در این نقل متفرد است. حاصل سخن آنکه امام حسن عسکری (علیه السّلام) در ماه ربیع الأول، به شهادت رسیده است.
روز
در خصوص روز شهادت امام عسکری (علیه السّلام) نیز ناهماهنگیهایی در منابع کهن به چشم میآید. برخی از این منابع، تنها ماه شهادت را ذکر کردهاند و از روز شهادت نام نبردهاند؛ ولی جمعی از آنها این روز را اول، سوم، چهارم، ششم و هشتم ربیع الأول، هشتم ربیع الثانی، سیزدهم محرم و هشتم جمادی الأول دانستهاند. برای گزارش شهادت آن عزیز در روز هشتم ربیع الأول، میتوان چنین استدلال کرد:
الف) استدلال یاد شده درباره ماه شهادت آن گرامی، مبنی بر اینکه این ماه، ربیع الأول بوده، در اینجا نیز به کار میآید؛ یعنی تمامی منابع شیعیان و سنیان که به ثبت این تاریخ همت کردهاند – جز چند گزارش مورد مناقشه که گفته شد – همگی، روز این شهادت را هشتم ربیع الأول، دانستهاند و در اینجا نیازی به تکرار آن نیست.[19]
ب) نخستین کسی که گزارش شهادت آن نازنین در روز اول ربیع الأول را ثبت کرده، شیخ طوسی در مصباح المتهجد است و در پی او، کفعمی در المصباح همین سخن را نقل کرده است.[20] این در حالی است که شیخ طوسی در تهذیب و کفعمی در الجدول این نقل را نپذیرفتهاند و شهادت آن حضرت را روز هشتم ربیع الأول دانستهاند.[21] وانگهی میتوان گفت شیخ طوسی و کفعمی در کتاب مصباحشان، به بیماری آن حضرت در اول ماه ربیع الأول نظر دارد که صدوق این مریضی را در روزهای نخست ماه ربیع الأول گزارش کرده[22] و مفید و فتال، آغاز آن را روز نخست این ماه نقل کردهاند.[23] پایان این بیماری نیز هشتم همین ماه بوده که به شهادت حضرت انجامید.[24]
ج) گزارش شهادت آن گرامی در سوم ربیع الأول را، تنها حسن به محمد قمی نقل کرده[25] که متفرد است. گزارش شهادت وی در چهارم ربیع الأول را نیز، تنها مفید در مسار الشیعة ثبت کرده[26] که از دو جهت، مورد مناقشه است:
1. این گزارش مفید با دو نقل دیگرش در دو کتاب الإرشاد و المقنعة – که تاریخ شهادت را هشتم ربیع الأول دانسته – [27] در ستیز بوده و در این تعارض، کتاب الإرشاد و المقنعة بدین جهت که متعددند و از اعتبار پژوهشی بیشتری برخوردارند، تقدم دارند.
2. تعبیر «فی الیوم الرابع منه» که در مسار الشیعة ثبت شده، در حقیقت «فی یوم الأربعاء» بوده که نسخهبردار، گمان کرده مقصود، روز چهارم ماه است، در صورتی که «أربعاء» یعنی چهارشنبه، گواه این سخن این است که در گزارش ابن أبی الثلج، ابن خشاب و خطیب بغدادی هم همین تعبیر «یوم الأربعاء» به ثبت رسیده[28] و اینان پس از آنکه روز شهادت را، روز جمعه[29] دانستهاند، این جمله را افزودهاند: «و قال بعض اصحابنا (بعض الرواة) فی یوم الأربعاء». وانگهی هیچ منبع دیگری، شهادت امام عسکری (علیه السّلام) در چهارم ربیع الأول را نقل نکرده است. عبدالله بن اسعد یافعی شافعی (768 ق) هم شهادت آن گرامی را در ششم ربیع الأول دانسته و او هم در این نقل، متفرد است. افزون بر آن، گویه هشتم ربیع الأول را نیز با تعبیر «قیل» به ثبت رسانده است.[30]
د) نظریه شهادت آن گرامی در سیزدهم محرم را، تنها نجاشی نقل کرده[31] که در نقلش متفرد است؛ چنانکه گزارش شهادت وی در هشتم جمادی الأول، نیز با تعبیر «قیل» و متفرد نقل شده است. هر چند تکرار خطای یاد شده (جابهجایی برخی واژهها) در اینجا نیز به دور از نظر نیست و به جد میتوان گفت جمله «وفات وی در هشتم جمادی الأول بود» به خطا، به جای «وفات او در هشتم ربیع الأول بود» ثبت شده است و چون با تمامی منابع کهن یاد شده تنافی دارد، تنها در گزارش ابن خلکان و پس از او در نقل ابن طولون، با تعبیر «قیل» به ثبت رسیده است[32] خود اینان نیز آن را برنتابیدهاند. گزارش شهادت در هشتم ربیع الثانی نیز در گزارش اشعری و مسعودی (در اثبات الوصیة) آمده و چنانکه در بخش ماه شهادت گفته شد،[33] این، از اشتباه نسخهبردار بوده است.
نتیجه
نتیجه سخن اینکه بر اساس استدلال پیش گفته، امام عسکری (علیه السّلام) در روز جمعه،[34] هشتم ربیع الأول، 260 هجری در حالی که 28 سال (یک ماه کم) از بهار عمرش میگذشت، به شهادت رسید. این روز بر مبنای محاسبه نجومی برابر با چهاردهم دی ماه 252 شمسی (14/10/252) و مطابق با چهارم ژانویه 874 میلادی است که از آغاز هجرت نبوی 91848 روز میگذشت.[35] دیگر گزارشهای ناپذیرفته که پیش از این بررسی شدند چنیناند:
- اول ربیع الأول،[36]
- سوم ربیع الأول،[37]
- چهارم ربیع الأول،[38]
- ششم ربیع الأول،[39]
– هشتم ربیع الثانی،[40]
- هشتم جمادی الأول،[41]
- سیزدهم محرم.[42]
سبب شهادت
1. نمود فضیلتها (گرایش مردم)
امام عسکری (علیه السّلام) پس از پدر بزرگوارش، امام هادی (علیه السّلام)، نزد مردم همان جایگاهی را داشت که آن حضرت از آن بهرهمند بود. فضیلتهای فراوانی چون دانش، پاکدامنی، آرامش، وقار، کرامت، بخشش، عبادت و… او را سرآمد زمانش کرده بود و نزد همگان، احدی به منزلت و جایگاه وی نمیرسید. احمد بن عبیدالله بن خاقان، حاکم عباسی در قم، با اینکه ناصبی بود و بیشترین کینهها را نسبت به اهل بیت (علیه السّلام) و شیعیانش در دل داشت، با اعتراف به فضیلت آن حضرت میگوید: «در سامرا، از میان علویان کسی را همانند ابن الرّضا حسن بن علی ندیدم و سراغ ندارم. همه گروهها از خاندان هاشم گرفته تا دستگاه پادشاه، فرماندهان، وزیران، نویسندگان و دیگر اقشار مردم، همگی وی را حتی بر پیران و مقامداران برتر میدانند».[43]
این جایگاه چنان برجسته بود که در دیدار هفتگیِ (روزهای دوشنبه و پنجشنبه) امام (علیه السّلام) از دارالخلافه، که به اجبار حاکم انجام میشد، مردم در مسیر راه با شور و هیجان ازدحام میکردند و جای خالی دیده نمیشد. پیش از عبور امام (علیه السّلام)، صداها و همهمههای مردم و مرکبهایشان فضا را پر میکرد و به وقت گذر کردن آن حضرت، همگی با مشاهده او آرام میگرفتند. حیوانات نیز خاموش میشدند. گویی نَفَسها بند میآمد. عظمت آن گرامی چشمان جمعیت را خیره میکرد و ناگهان راه باز میشد و مرکبش به آسانی میگذشت.[44] نمود این منزلت به گونهای بود که معتمد عباسی با اینکه از ابراز کینهتوزی نسبت به آن گرامی دریغ نداشت، به این برجستگی امام (علیه السّلام) اعتراف میکرد. او پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) به جعفر، برادر امام (علیه السّلام) – که از معتمد خواسته بود تا همان جایگاه امام (علیه السّلام) را برای وی نیز در نظر داشته باشد – چنین گفت: «اِنَّ مَنْزِلَةَ أَخِيكَ لَمْ تَكُنْ بِنَا إِنَّمَا كَانَتْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَحْنُ كُنَّا نَجْتَهِدُ فِي حَطِّ مَنْزِلَتِهِ وَ الْوَضْعِ مِنْهُ وَ كَانَ اللَّهُ يَأْبَى إِلَّا أَنْ يَزِيدَهُ كُلَّ يَوْمٍ رِفْعَةً لَمَا كَانَ فِيهِ مِنَ الصِّيَانَةِ وَ حُسْنِ السَّمْتِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ …؛ جایگاه برادرت از سوی ما نبوده، بلکه خدایی بود. هر چند ما همواره تلاش کردیم این جایگاه را بشکنیم و او را از این منزلت فرود آوریم، لیکن خدای با عزت چنین کاری را روا نداشت و روزانه بر بلندای آن افزود و این نیز به سبب صیانت [نفْس] و نیکو روشی و اعتدال، و دانش و عبادت وی بود…»[45]
2. کینهورزی عباسیان
حکومت عباسی این همه شکوه و عظمت امام عسکری (علیه السّلام) را به زیان خود میدید و همواره تلاش میکرد که از آن بکاهد و بدین جهت با شیوههای گوناگون، چون ترور شخصیت، بیاحترامی، زندانی کردن، تهدید و توطئه قتل، با حضرت در ستیز بود. آن گرامی، در دوران سه خلیفه عباسی، یعنی معتز پسر متوکل (252 – 255 ق)، محمد بن واثق ملقب به مهتدی (29 رجب 255 – پانزده رجب 256 ق)[46] و احمد بن متوکل ملقب به معتمد عباسی (256 – 279 ق)، به مدت شش سال امامت را بر عهده داشت. در این مدت با اینکه آن نازنین همواره در مراقبت عباسیان به سر میبرد، در هر سه دورهی یاد شده، بارها به زندان افتاد.[47] در دوران معتز، دو بار و به فرمان وی به دست بدترینها زندانی بود.[48] نخست در زندان صالح بن وصیف (256 ق) که وزیر معتز و مهتدی بود مدتی گرفتار شد. عباسیان و مخالفان اهل بیت (علیه السّلام) به صالح بن وصیف توصیه میکردند که روزگار را بر او تنگ گیرد و کارش را تمام کند. او نیز تمامی نیرنگهایش را به کار گرفت، اما به هدفش نرسید؛ روزی همان توصیهکنندگان نزد وی رفته و او را بازخواست کردند، لیکن صالح با درماندگی گفت: با او چه کنم؟ دو نفر از بدترین نیروهایم را برای اجرای هدفم بر وی گماشتم؛ ولی سرانجام اینان، به گونهای وصفناپذیر، نمازگزار و روزهدار شده، گفتند: درباره کسی که با هیچ کس سخن نمیگوید و به کاری جز روزهداریِ روزانه، و عبادت و قیام شبانه نمیپردازد، چه بگوییم؟ هرگاه به وی نگریستیم، بندهای استخوانمان لرزید و حالتی ما را فرا گرفت که در تحملش ناتوانیم. اجتماعکنندگان با شنیدن این سخنان ناامید شده،[49] امام (علیه السّلام) را رها کردند.
امام عسکری (علیه السّلام) دیگر بار به فرمان معتز در زندان علی پسر أوتامِش گرفتار شد. معتز به وی گفت: میتوانید درباره امام (علیه السّلام) هر کاری [که به مرگش بینجامد] انجام دهید (اِفعل به وافعل) و بر این گفته خود تأکید کرد. علی بن أوتامِش با اینکه نسبت به آل پیامبر (ص) بدترین کینهها را در دل داشت و با خاندان أبی طالب، از سختترین و زشتترین برخوردها دریغ نداشت، در برخورد با امام حسن عسکری (علیه السّلام) بیش از یک روز دوام نیاورد و عظمت امام (علیه السّلام) چنان تأثیری بر او نهاد که یک روزه دگرگونش ساخت. در این برخورد، دیدگاه پسر اوتامش تغییر کرد و در برابر امام (علیه السّلام) صورت بر خاک مینهاد و نیکوترین سخن را به زبان میآورد.[50] سرانجام، امام (علیه السّلام) از زندان رهایی یافت.
معتز عباسی وقتی با این روش نتیجه گرفت، شیوه دیگری برگزید و به سعید حاجب – یکی از مأموران عالی رتبه دربار خود – فرمان داد که امام (علیه السّلام) را به بهانه سفر، به سمت کوفه برده و در میان راه او را از پا درآورد. لیکن امام عسکری (علیه السّلام) از این دشمنی به خدا شکایت برد. در پی این نفرین، معتز عباسی، از قتل امام (علیه السّلام) ناکام ماند و سه روز از این رخداد نگذشته بود که معتز به دست مهتدی عباسی[51] (در 29 رجب 255 ق) بر کنار شد و پس از سه روز یعنی در دوم شعبان 255 در حالی که 24 سال از عمرش میگذشت به دست همو به هلاکت رسید.[52]
دشمنی و کینهتوزی با امام (علیه السّلام)، در عصر مهتدی نیز استمرار یافت، او نیز تحمل آن همه برجستگی امام عسکری (علیه السّلام) و اقبال مردم به وی را نداشت. او در فرصت کوتاه حکومت یازده ماه و پانزده روزهی خود،[53] شیوه سلفش معتز را در پی گرفت. در این فرصت که میان وی با ترکان، درگیری سختی بود، از یک سو به سرکوبی آنان پرداخت و از دیگر سو تلاشش را برای کاهش گستره نفوذ فضیلت و رفتارهای امام عسکری (علیه السّلام) به کار گرفت. وی دراین راستا امام (علیه السّلام) و دوستانش را حتی به مرگ تهدید کرد و گفت: «وَ اللهِ لَأُجلِیَنَّهم عن جدید الأرض؛ به خدا سوگند اینان (امام عسکری و علویان) را از روی زمین بر میدارم».[54] وی در حالی که امام (علیه السّلام) و برخی از دوستانش را در حبس نگه داشته بود،[55] میخواست با این تهدید و آن سرکوب، فضای ملتهب جامعه را به سود خود آرام کند. این تهدید موجب نگرانی دوستان امام شد و برخی در نامهای به او اظهار نگرانی کردند و امام (علیه السّلام) در پاسخ آنان چنین نگاشت: «ذَاكَ أَقْصَرُ لِعُمُرِهِ، عُدَّ مِنْ يَوْمِكَ هذَا خَمْسَةَ أَيَّامٍ وَ يُقْتَلُ فِي الْيَوْمِ السَّادِسِ بَعْدَ هَوَانٍ و اسْتِخْفَافٍ يَمُرُّ بِهِ؛ این رفتار، عمرش را کوتاه می کند. از امروز پنج روز را بشمار و او در روز ششم، پس از خواری و ذلتی که به وی میرسد، کشته میشود».[56] بر اساس این گزارش، مرگ او به همین سان که در مکاتبه امام (علیه السّلام) ثبت شده رخ داد.
شیخ طوسی با سند معتبر[57] از سعد بن عبدالله اشعری و او از داود بن قاسم معروف به ابوهاشم جعفری[58] در این خصوص چنین نقل میکند: ابو محمد (امام حسن عسکری (علیه السّلام)) در زندان مهتدی، پسر واثق، به سر میبرد و من نیز هم زندانی او بودم. به من چنین فرمود:«يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّ هَذَا الطَّاغِيَ أَرَادَ أَنْ يَعْبَثَ بِاللَّهِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ قَدْ بَتَرَ اللَّهُ تَعَالَى عُمُرَهُ وَ قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ لِلْقَائِمِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِي وَلَدٌ وَ سَأُرْزَقُ وَلَداً؛ ابو هاشم! این ستمگر – مهتدی عباسی – تصمیم گرفت همین امشب [مرا به قتل برساند و بدین روش سنت] خدا را سبک شمارد [و مانع ادامه حیات معصومان شود]، لیکن خدا عمرش را کوتاه کرد و طاغوت پس از وی جایگزینش میشود.[59] برای من هم تاکنون فرزندی نیست و به زودی فرزنددار خواهم شد». ابوهاشم جعفری افزود: آن شب به سر آمد و فردایش فرا رسید. ترکان [کرخ و بغداد که نزاعی در خصوص ارزاق عمومی با مهتدی داشتند و به قتل نمایندگانشان به دست مهتدی انجامیده بود][60] بر مهتدی هجوم برده، وی را[61] به قتل رسانیدند و خدا ما را به سلامت بداشت.[62]
به گزارش کلینی پس از مرگ مهتدی نامهای از امام عسکری (علیه السّلام) به دوستانش چنین صادر شد: «مَنِ اجْتَرَأَ عَلَى اللَّهِ فِي أَوْلِيَائِهِ يَزْعُمُ أَنَّهُ يَقْتُلُنِي وَ لَيْسَ لِي عَقِبٌ فَكَيْفَ رَأَى قُدْرَةَ اللَّهِ فِيهِ ؛ کیفر کسی که نسبت به اولیای الاهی بیباک باشد چنین است. او میپنداشت که مرا به قتل میرساند و امامی پس از من نخواهد بود، [لیکن] قدرت الاهی را مشاهده کرد که چگونه او را به کام مرگ برد و به هدفش دست نیافت».[63]
معتمد عباسی (256 – 279 ق) که در 25 سالگی[64] به حکومت رسید، از کینهتوزی به آن حضرت، دریغ نکرد و منش پیشینیان خود را بیکم و کاست، پی جست. یکی از این دشمنیها زندانی کردن امام (علیه السّلام) در خانه نحریر (یحیی بن قتیبه اشعری) به شمار میرود. نحریر مأمور و متصدی باغوحش معتمد بود و در ابراز عداوت و کینهتوزی به امام (علیه السّلام) مورد اعتماد معتمد به شمار میآمد.[65] از این رو معتمد به وی فرمان داد که بینهایت بر آن حضرت سخت بگیرد. او نیز با سنگدلی تمام، چنین رفتار میکرد و امام (علیه السّلام) را آزار میداد. وقتی همسر نحریر عبادت شبانه و روزه روزانه امام (علیه السّلام) را مشاهده کرد، به شوهرش هشدار داد و گفت: از خدا بترس و شایستگی این مرد را در نظر داشته باش. من از آسیبرسانی به او، بر تو بیمناکم. نحریر، به رغم هشدار همسرش، در پاسخش سوگند یاد کرد و گفت: وی را نزد شیران درنده میبرم تا او را بدرند. وی این تصمیم خود را با معتمد در میان گذاشت و او نیز پذیرفت. هر دو بر این باور بودند که با این اقدام، آن حضرت طعمه درندگان میشود و زندگیاش پایان خواهد یافت. با این گمان، امام (علیه السّلام) را نزد شیران جای دادند. نحریر پس از چندی به محل نگهداری حیوانات وحشی بازگشت و امام (علیه السّلام) را در حالی که درندگان به دور شمع وجودش گرد آمده بودند، به نماز ایستاده دید. از این پس وی و معتمد ناامید گشته آن بزرگ را به خانهاش بازگرداندند.[66]
ابن شهر آشوب افزوده است که یحیی بن قتیبه پس از سه روز با استادش بدانجا رفتند. وقتی استادش این حالت را دید، بدین خیال که اگر او هم نزد شیران درنده برود، این درندگان به او نیز آسیبی نمیرسانند، بدانجا رفت. ولی شیران بدو هجوم برده او را طعمه خود قرار دادند. یحیی بن قتیبه این رخداد را به معتمد گزارش کرد. او با شنیدنش شرمگین گشت و از اینکه مبادا به سرنوشت پیشینیان خود گرفتار آید، دچار ترس شد. از همین رو برای عذرخواهی نزد امام عسکری (علیه السّلام) رفت و درخواست دعای خیر کرد. امام (علیه السّلام) – که دریای رحمت و مهربانی بود در برابر همه آزارهایش – درخواست او را پذیرفت و برایش دعا کرد.[67]
چگونگی مسمومیت
پس از چندی، معتمد دوباره به کینهتوزی روی آورد و آن حضرت و برادرش جعفر را به زندان علی بن جرین سپرد و وضعیتش را در مراقبت گرفت تا سوژهای را بهانه کند و به زندگیاش پایان بخشد. این بار نیز سخنی درباره او جز نماز گزاردن شبانه و روزهی روزانه نشنید[68] و بدین ترتیب از دستیابی به هدفش از این راه ناامید گشت. سرانجام تصمیم گرفت وی را مسموم کند و امام (علیه السّلام) این تصمیم معتمد را به کنایه به مادر خود چنین باز گفت: «تُصِيبُنِي فِي سَنَةِ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ حَزَازَةٌ أَخَافُ أَنْ أَنْكُبَ مِنْهَا؛ در سال 260 هجری، دل دردی میگیرم و از آن بیمناکم که به زندگیام پایان بخشد».[69]
لغتشناسان واژه «حزازة» را که در سخن امام (علیه السّلام) آمده به «دل دردی» معنا کردهاند که از راه خوردن و آشامیدن پدید آید.[70] این تعبیر همان مسمومیت غذایی امام (علیه السّلام) است که به فرمان معتمد انجام گرفت.[71]
در پی این مسمومت وضعیت مزاجی آن نازنین ضعیف گردید و علیرغم اینکه بیش از 28 سال نداشت هر روز ناتوانتر میگشت. در این شرایط، دو جریان ایذایی، یکی از درون خانه امام (علیه السّلام) و دیگری از برون، امام (علیه السّلام) و خانوادهاش را میآزرد و وضعیت شکننده، دشوار و اسفباری را برای آن حضرت پیش آورده بود. از یک سو، جعفر، برادر امام (علیه السّلام)، در اندیشه جانشینی آن امام (علیه السّلام) افتاد و میپنداشت از راه همکاری با عباسیان میتواند جایگزین برادرش گردد و بدین جهت، بیماری آن گرامی را بیدرنگ به معتمد گزارش کرد. از دیگر سو، عباسیان با این گمان که امام فرزندی ندارد و مسئله امامت اهل بیت پیامبر (ص) با کشته شدن امام عسکری (علیه السّلام) پایان مییابد، خانه آن حضرت را در کنترل خود گرفتند و دست کم در این کار، دو انگیزه داشتند:
1. با دسیسهچینی و سندسازی مبنی بر طبیعی بودن مرگ وی، رژیم عباسی را از دستاندازی در شهادت امام (علیه السّلام) تبرئه کنند.
2. اگر از خاندان امام (علیه السّلام) کسی بخواهد ادعای جانشینی کند، یا جانشین رُخ نماید، به سرعت دستگیر شود و به قتل برسد. به همین جهت پس از شهادت آن گرامی بیش از دو سال خانه و خانواده امام (علیه السّلام) حتی کنیزکان او در کنترل مأموران حکومتی بودند[72] تا مبادا دوازدهمین امامی که به اعتقاد شیعیان باید ظهور کند و حکومت جهانی تأسیس کند، برانگیزد و بساط عباسیان را برچیند.
معتمد عباسی پس از آگاهی از بیماری امام (علیه السّلام)، در نخستین اقدام، پنج نفر از دستیاران مورد اعتمادش را – که «نحریر» یاد شده نیز یکی از آنان بود – با جعفر همراه کرد تا خانه و وضعیت بیماری امام عسکری (علیه السّلام) را در مراقبت گیرند. در پی اینان یک گروه پزشکی را به نام «طبابت از امام» مأمور کرد تا در دو نوبت صبح و شب به امام (علیه السّلام) سرکشی کنند. معتمد پس از سه روز که بیماری امام (علیه السّلام) فزونی یافت و آن بزرگ به شدت ناتوان گشته بود، به همین گروه پزشکی فرمان داد خانه امام را هیچگاه ترک نکنند. به موازات اینان، قاضی القضاة را احضار کرد و بدو فرمان داد تا یک گروه ده نفره از قاضیان برجسته و مورد اعتمادش را مأمور کند که در خانه امام (علیه السّلام) استقرار یابند و شبانه روز، همه رخدادها و تحرکها را زیر نظر بگیرند[73] و بدین سان لحظهها گذشت و فجر روز جمعه، هشتم ربیع الأول، سر برآورد، در حالی که امام (علیه السّلام) به جهت ناتوانی نماز صبح را در رختخوابش گزارده بود. امام (علیه السّلام) از سوزش درد و مسمومیت به شدت رنج میبرد. آبی همراه با داروی گیاهی به نام «مصطکی» طلبید تا بنوشد و کمی آرام بگیرد، لیکن رنج این سوزش و عطش، توان را از او گرفت؛ به گونهای که دستهایش میلرزید و ظرف آب به دندان مبارکش برمیخورد و مانع نوشیدن آب میگردید. در این لحظه همسر وی (مادر امام زمان (علیه السّلام)) به کمک شتافت؛ اما لحظهای که ظرف آب را برداشت، آن حضرت در دم جان باخت.[74]
با پخش خبر شهادت امام عسکری (علیه السّلام)، سامرا یکپارچه شیون شد. تو گویی قیامت بر پا گشت. بازارها بسته شد. هاشمیان (علویان و عباسیان)، فرماندهان نظامی، قاضیان، منشیان، معدّلان[75] و همه مردم برای تشییع پیکر پاکش مهیا شدند.[76] پس از غسل دادن و کفن کردن پیکر او، دو نماز بر او گزارده شد. نماز نخست در خانهاش اقامه شد که فرزندش حضرت مهدی (علیه السّلام) با کنار زدن عمویش جعفر اقامه کرد.[77] نماز دوم را عیسی پسر متوکل به فرمان معتمد، در بیرون منزل اقامه کرد. عیسی کفن آن حضرت را گشود و چهره وی را به علویان و دیگر حاضران نمایاند و گفت: «این پیکر حسن بن علی بن محمد بن رضا است که در رختخوابش به مرگ طبیعی جان باخت و گروههای مورد اعتماد سلطان، خادمان، قاضیان و پزشکان – که نام آنان را برشمرد – نیز بر این مطلب گواهاند». سپس به نماز بر پیکر آن گرامی پرداخت.[78] این نماز به جهت تبرئه دستگاه حکومت از دستاندازی در قتل امام (علیه السّلام) بود که بدین گونه انجام یافت؛ چنانکه مشابه این نماز بر پیکر پاک امام کاظم (علیه السّلام) با همین شیوه و انگیزه به فرمان هارون گزارده شد.[79]
مرقد
به اجماع مورخان، آن بدن مطهر پس از تشییع باشکوه به خانهاش باز گردانده شد و در کنار مرقد پاک پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السّلام) به خاک سپرده شد. بارگاه ملکوتی این دو بزرگوار در گذر تاریخ همواره زیارتگاه دوستاران آن بزرگواران بوده و هست و برای مردم آن دیار آثار و برکاتی داشته و دارد. شیخ طوسی با سندی معتبر از آن گرامی در خصوص این آثار چنین گزارش میکند: ابوهاشم جعفری گفت: ابو محمد حسن بن علی (علیه السّلام) به من فرمود: «قَبْرِی بِسُرَّ مَنْ رَأَى، أَمَانٌ لِأَهْلِ الْجَانِبَيْنِ؛ قبرم در سامرا موجب امنیت دو گروه از مردم آن دیار است».[80]
آشنایان به معارف و حدیث اهل بیت (علیهم السّلام) بر آناند که مقصود از واژه جانبین در روایت امام (علیه السّلام)، دو گروه شیعیان و سنیان سامرا هستند که از آثار و برکات قبر مطهر امام عسکری (علیه السّلام) بهره میبرند.
جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام یازدهم (علیه السّلام)
بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی
نام |
حسن |
لقب |
عسکری/ابن الرّضا |
کنیه |
ابومحمد/ابوخلف |
نام پدر |
علی |
نام مادر |
حُدیث/سُوسنِ مغربیه |
|
روز/ ماه / سال |
قمری |
شمسی |
میلادی |
ولادت |
روز |
جمعه / 10 |
16 |
7 |
ماه |
ربیع الثانی |
آذر |
دسامبر |
|
سال |
232 |
225 |
846 |
|
شهادت |
روز |
جمعه / 8 |
14 |
4 |
ماه |
ربیع الأول |
دی |
ژانویه |
|
سال |
260 |
252 |
874 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. صدوق، کمال الدین، ص 427 و ر. ک به: همین نوشتار، ص 592.
[2]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 324) و اربلی، کشف الغمة، ج 2ف ص 409.
[3]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 336).
[4]. خطیب، تاریخ بغداد، ج 7، ص 366 و سمعانی، الأنساب، ج 4، ص 94 و ابوالفرج بن جوزی، المنتظم، ج 12، ص 158 و ابن اثیر، اللّباب فی تهذیب الأنساب، ج 2، ص 116 و محمد بن طلحة، مطالب السئوول، ص 310 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 458 و کشف الغمة، ج 2، ص 402 – 403 (به نقل از: کمال الدین و جنابذی) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 94 و یافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 127 و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 113 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 1089 و احقاق الحق، ج 12 ص 460 (به نقل از: سید عباس مکی در نزهة الجلیس).
[5]. فرق الشیعة، ص 96 و الکافی، ج 1، ص 503 و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 14) و خصیبی، الهدایة الکبری، ص 327 و صدوق، کمال الدین، ص 474 و قمی، تاریخ قم، ص 203 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 313 – 336) و المقنعة، ص 485 و مسار الشیعة (مصنفات، 7، ص 49) و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 92 و مصباح المتهجد، ص 550 و کتاب الغیبة، ص 218، ح 181 و فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 251 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 131 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 134) و ابن خشاب، موالید الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 199) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 455 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 427 (به نقل از: کتاب الدلائل حمیری) و علامه حلی، المستجاد من کتاب الإرشاد (مجموعة نفیسة، ص 469) و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 280 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 15 و کفعمی، المصباح، ص 523 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 519) و مجلسی، جلاء العیون، ص 988 (با تعبیر: به اتفاق اکثر محدثان و مورخان).
[6]. المقالات الفرق، ص 102.
[7]. اثبات الوصیة، ص 218.
[8]. مروج الذهب، ج 4، ص 212.
[9]. عیون المعجزات، ص 125 و الأصیلی، ص 61.
[10]. تنقیح المقال، ج 1، ص 181.
[11]. کمال الدین، صص 40 و 43.
[12]. قاموس الرجال، ج 5، ص 56.
[13]. اثبات الوصیة، ص 231.
[14]. ر.ک به: عنوان ماه تولد، ص 522 – 523.
[15]. وفیات الأعیان، ج 2، ص 94.
[16]. الأئمة الإثنی عشر، ص 113.
[17]. احقاق الحق، ج 12، ص 460 (به نقل از: نزهة الجلیس).
[18]. نجاشی، رجال، شماره 250.
[19]. ر. ک به: عنوان ماه شهادت، ص 530، پاورقی 2 و ص 531، پاورقی 1.
[20]. مصباح المتهجد، ص 550 و المصباح، ص 510.
[21]. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 92 و المصباح، ص 523 (بخش الجدول).
[22]. کمال الدین، ص 42 – 43. صدوق در این گزارش به سندش از سعد بن عبدالله اشعری و او از جمعی فراوان، از احمد بن عبیدالله بن خاقان – حاکم معتمد عباسی در قم – نقل کرده که «در وقت آغاز بیماری امام حسن عسکری (علیه السّلام)، برادرش جعفر کذاب به سرعت خبرش را به دستگاه حکومت ابلاغ کرد و آنان بیدرنگ خانه امام را در مراقبت گرفتند. پس از دو روز که بیماری امام (علیه السّلام) شدت یافت، دستگاه قضایی و امور پزشکی حکومت عباسی نیز برای مراقبتهای ویژه مأموریت یافتند [و این نیز میتواند بدین دلیل باشد که مسمومیت آن بزرگ مخفی نگه داشته شود و برای تبرئه دستگاه حکومت عباسی مدارک تهیه گردد]. این وضعیت تا هنگام شهادت امام (علیه السّلام) که روزهایی از ماه ربیع الأول، را فرا گرفت، ادامه داشت». در این گزارش صدوق، مدت بیماری مشخص نشده و با نقل مفید و فتال در خور تطبیق است، لیکن در گزارش دیگر صدوق (کمال الدین، ص 475 – 476) مدت این بیماری، حدود پانزده روز یا کمی بیشتر از آن، دانسته شده. هر چند زمان آن مشخص نشده، پایان آن با هشتم ربیع الأول، قابل انطباق است. در این گزارش، ابو أدیان – نامهرسان امام حسن عسکری (علیه السّلام) به دوستانش در شهرها – میگوید در بیماری آن بزرگ که به مرگش انجامید، به محضرش رسیدم و آن بزرگوار نامههایی را به من سپرد که به شهرها ببرم، آنگاه فرمود: پس از پانزده روز به سامرا باز میگردی در حالی که پیکرم را در حال شستشو و غسل دادن میبینی و در این حال فریاد ناله و گریه از خانهام به گوش میرسد. ابو أدیان میگوید عرض کردم: آقایم، پس امام بعد از شما کیست؟، حضرت فرمود: کسی که پاسخ نامههایم را از تو مطالبه کند، بر پیکرم نماز بگزارد و از محتوای همیان – ظرف یا پاکتی که همرای وی بود – خبر دهد. ابو أدیان میگوید: پس از پانزده روز به سامرا بازگشتم و وضعیت را چنان مشاهده کردم که امام (علیه السّلام) فرموده بود. متحیر بودم شخص معرفی شده از سوی امام عسکری کیست؟ تا اینکه هنگام نماز بر پیکر وی فرا رسید. برادرش جعفر گام در پیش نهاد که نماز بگزارد. ناگهان کودکی زیبا روی، با موهای تابدار و دندانی سفید، عبای جعفر را گرفت و وی را عقب راند و گفت: «یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَی أَبِی؛ عمویم من برای نماز گزاردن بر پیکر پدرم سزاوارترم». جعفر در حالی که چهرهاش تغییر کرده و زرد شده بود به عقب رفت و آن کودک بر پیکر امام (علیه السّلام) نماز گزارد و از من پاسخ نامهها را درخواست کرد و از درون همیان نیز – که پول دوستان امام عسکری (علیه السّلام) در بود – خبر داد و تحیرم برطرف شد (با تلخیص). همین مضمون را کلینی نیز در الکافی (ج 1، ص 503 – 506) نقل کرده است.
[23]. الإرشاد (مصنفات، ج، ص 336 و روضةالواعظین، ص 251).
[24]. ر. ک به: منابع یاد شده در ماه شهادت، (ص 531) مانند کمال الدین، الإرشاد، الهدایة الکبری، مناقب آل أبی طالب، کشف الغمة و…
[25]. تاریخ قم، ص 203.
[26]. مفید، مصنفات، ج 7، ص 49.
[27]. المقنعةف ص 485 و الإرشاد (مصنفات، ج، ص 313 – 336).
[28]. تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 14) و تاریخ بغداد، ج 7، ص 366 و موالید الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 199).
[29]. گنجی شافعی نیز این روز را روز جمعه میداند (کفایة الطالب، ص 458).
[30]. یافعی شافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 127. در پی یافعی، قندوزی حنفی نیز به همین گویه اعتماد کرده است (ینابیع المودّة، ص 386).
[31]. نجاشی، رجال، شماره 250. نجاشی این گزارش را از کتاب عبدالله بن احمد بن عامر بن سلیمان، نقل کرده بیآنکه این گزارش را تأیید یا رد کند و در خصوص عبدالله هیچ گونه نظری را ابراز نکرده و پدرش احمد (157 ق) را به گفته پسرش، از یاران امام رضا (علیه السّلام) و مؤذّن امام هادی و عسکری دانسته است. دیگر رجالیان نیز درباره عبدالله بن احمد بن عامر هیچگونه مطلبی در تأیید یا ردش ننگاشتهاند.
[32]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 94 و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 113.
[33]. ر.ک به: عنوان ماه شهادت، ص 532.
[34]. فرق الشیعة، ص 96 و المقالات و الفرق، ص 102 و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 14) و الکافی، ج 1، ص 503 و کمال الدین، ص 474 و الهدایة الکبری، ص 327 و نجاشی، رجال، شماره 250 و تاریخ بغداد، ج 7، ص 366 و روضة الواعظین، ص 251 و ابن خشاب، موالید الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 199) و کفایة الطالب، ص 458 و یافعی شافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 172. تنها ابن أبی الثلج، خطیب و ابن خشاب پس از آنکه خودشان روز جمعه را به نام روز شهادت آن گرامی برگزیدهاند، افزودهاند که برخی از اصحاب یا برخی راویان روز چهارشنبه را روز شهادت دانستهاند و خودشان با این گونه گزارش کردن، این سخن را نپذیرفتهاند.
[35]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 360.
[36]. طوسی، مصباح المتهجد، ص 550 و کفعمی، المصباح، ص 510.
[37]. قمی، تاریخ قم، ص 302.
[38]. مفید، مسار الشیعة، ص 49 (مخالف قولش در الإرشاد و المقنعة).
[39]. یافعی شافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 127 و قندوزی، ینابیع المودة، ص 386.
[40]. اشعری، المقالات والفرق، ص 102 و مسعودی، اثبات الوصیة، ص 218.
[41]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 94 و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 113 (با تعبیر قیل).
[42]. نجاشی، رجال، شماره: 250 (به نقل از: عبدالله بن احمد بن عامر بن سلیمان).
[43]. کمال الدین، ج 1، ص 40.
[44]. طوسی، الغیبة، ص 215 – 216 و دلائل الإمامة، ص 429 – 430.
[45]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 479، شیخ صدوق میفرماید: معتمد در ادامه سخنش به جعفر کذاب گفت: فان کنت عند شیعة أخیک بمنزلة فلا حاجة بک الینا و ان لم تکن عند هم منزلته و لم یکن فیک ما کان فی أخیک لم نغن عنک فی ذلک شیئاً؛ اگر تو نزد شیعیان برادرت از همان جایگاه او برخورداری، نیازی به ما نداری و اگر چنین جایگاهی نزد آنان نداری و از ویژگی [و فضیلتهای] برادرت نیز بهرهمند نیستی، ما به هیچگونه توان ایجاد چنین شرایطی را برای تو نداریم. کلینی و شیخ مفید، مشابه این داستان را در گفتگوی جعفر با عبیدالله بن خاقان نخستوزیر معتمد پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) چنین نقل کردهاند: «اِجعَل لی مَرتبةَ اَخیِِ وَ أنا أو صِلُ الیک فی کلّ سنة عشرین ألف دینار فَزَبَرهُ أبی و أسمَعَهُ ما کره، و قال له: یا احمق، السّلطان، جرّد سیفه فی الّذین زعموا أن أباک و أخاک أئمَة، لِیرُدَّهم عن ذلک و لم یَتهیَّأ له ذلک فان کنت عند شیعة أبیک و اخیک اماماً فلا حاجة بک الی السّلطان لیُرتّبک مراتبهم و لا غیر السّلطان و ان لم تکن عندهم بهذه المنزلة لم تَنَلها بنا». جعفر به عبیدالله بن خاقان گفت: سالانه بیست هزار دینار (500000/62 تومان) به شما پرداخت میکنم. در برابر، شما جایگاه برادرم را برایم منظور دارید. عبیدالله در پاسخ با تندی به وی گفت: ای نادان، پادشاه برای کسانی که امامت پدر و برادرت را باور دارند، شمشیرش را برهنه کرد [و بیرحمانهترین برخورد را با آنان دارد] تا آنان را از این عقیده باز دارد، لیکن موفق نشد. اگر آنان امامت تو را باور دارند، در دستیابی به این جایگاه نیازی به سلطان و دیگران نداری و اگر از چنین جایگاهی نزد آنان برخوردار نیستی، هیچگاه از راه ما بدان دست نخواهی یافت (الکافی، ج 1، ص 505، ح 1، و الإرشاد، «مصنفات، ج، ص 324»).
[46]. ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 228 (در 29 رجب سال 255 هجری معتز از حکومت عزل و عموزاده او مهتدی جایگزینش شد و تا پانزده رجب 256 بر مسند حکومت بود. وی پس از شش ماه و 24 روز از سپری شدن حکومتش در هشت روز باقی مانده از ماه صفر 256 صالح بن وصیف، کارگزار معتز را نیز، به قتل رسانید (مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص 317 و الکامل، ج 7، ص 219) و کمتر از پنج ماه بعد خودش به دست ترکان دستگیر و به قتل رسید (همان، ص 230). موالیان ترک پس از دستگیری و خلع مهتدی، با معتمد عباسی برادر معتز، بیعت کردند و این در حالی بود که معتمد تا این روزها در زندان مهتدی به سر میبرد و به دست ترکان آزاد گشت (همان، ص 235).
[47]. تعداد این زندانها و زمانهای آنها با بهرهگیری از گزارشهای حدیثی و تاریخی به دست آمده است که تفصیل آن، همراه با مستنداتش در متن، به ترتیب ذکر شده است.
[48]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 508، ح 8، و الإرشاد (مصنفات، ج، ص 329 – 330)
[49]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 512، ح 23.
[50]. همان، ص 508، ح 8 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 329 – 330).
[51]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 464 (به نقل از: ابوطاهر محمد بن بلبل) و ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 329 (به نقل از: کتاب الغیبة طوسی، ابن طاووس افزوده است: من به این نفرین امام (علیه السّلام) دست نیافتم) و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 416 (به نقل از: کتاب الدلائل).
[52]. ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 195.
[53]. ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 233.
[54]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 510 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 333)
[55]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 227، شماره 194 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 462.
[56]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 510 و ابن صباغ، الفصول المهمة، ج 2، ص 1082 (کمی با تفاوت).
[57]. طریق شیخ به سعد بن عبدالله اشعری صحیح است (معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 79) و سعد بن عبدالله (متوفای 299 یا 301 ق) نیز از بزرگان اهل قلم و فقیهان برجسته شیعه به شمار میآید (همان، ص 74 – 75).
[58]. ابوهاشم جعفری (261 ق) از نوادگان جعفر بن أبی طالب و پدرش از یاران امام صادق (علیه السّلام) شمرده میشد و خودش از پنح امام شیعه: رضا، جواد، هادی، عسکری و مهدی (علیه السّلام) بهره برد و از آنان روایت کرده است. همو از یاران مورد اعتماد امام عسکری (علیه السّلام) و از سفیران امام عصر (علیه السّلام) به شمار میآمد (معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 118 – 119).
[59]. صدوق، کمال الدین، ص 258.
[60]. ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 228 – 233.
[61]. ابن اثیر در الکامل (ج 7، ص 230) میگوید: ترکان در نیمه ماه رجب 256 ق مهتدی را در 38 سالگی از حکومت خلع، سپس شکنجه و تخمهایش را لگدکوب کرده و به صورت او زدند تا اینکه به قتل رسید.
[62] . شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 205، شماره 173 و ص 223، شماره 187 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 463 و ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 329 (به نقل از: منابع فراوانی که در اختیارش بود و یکی از اینها کتاب «الأوصیاء» صیمری است و به زودی درباره این کتاب توضیحی خواهد آمد).
[63]. الکافی، ج 1، ص 329، ح 5 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 349).
[64]. مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 198.
[65]. الکافی، ج 1، ص 505.
[66]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 513، ح 26 (کمی متفاوت با متن الإرشاد) و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 334 – 335). ابن طاووس (مهج الدعوات، ص 331) از کتاب «الأوصیاء» علی بن محمد بن زیاد صیمری (280 ق) که نسخه کهن آن نزد ابن طاووس بود (مهج الدعوات، ص 327) در این خصوص میگوید: دستخط امام عسکری (علیه السّلام) را دیدم که پس از رهایی از زندان معتمد، این آیه را نگاشت «یریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون» (صف: 8). کنایه از اینکه اینان در پی قتل وی هستند و مقصودشان خاموش کردن مشعل امامت است، لیکن خدای قادر، چراغ امامت را فروزان نگه میدارد.
[67]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 462 – 463. ممکن است گفته شود این مطالب مربوط به امام هادی (علیه السّلام) است و به جهت جابهجایی واژه ابوالحسن که کنیه امام هادی است با واژه حسن که نام امام عسکری (علیه السّلام) است، این اشتباه رخ داده است. پاسخش این است که مطالب یاد شده در متن بر اساس منابع آن با نام ابو محمد (علیه السّلام) ثبت شده که کنیه امام عسکری است نه به نام ابوالحسن تا بگوییم: تصحیف واژه «حسن» است. وانگهی مشابه همین حادثه درباره امام هادی (علیه السّلام) نیز نقل شده است؛ به گفته علی بن مهزیار از علی بن جهم: درندگانی که در باغ وحش متوکل عباسی به سر میبرند، با غرش مهیب خود در سه روز پیاپی آسایش متوکل و مردم را گرفتند به فرمان متوکل: امام هادی (علیه السّلام) را نزد وی فراخواندند و مسیر او را از کنار این درندگان قرار دادند. این حیوانات با مشاهده امام (علیه السّلام) نزدیک آن گرامی رفتند و با تکان دادن دم و همهمه به امام (علیه السّلام) پناه آوردند. امام (علیه السّلام) با آرامش خود از کنارشان عبور کرد و از پلهها بالا رفت و بر جایگاه مشرف بر آنها مدتی نزد متوکل نشست و در پایان دیدار از همان مسیر بازگشت و حیوانات با انجام دادن دوباره همان رفتار آرام شدند و در این حادثه معنای حدیث نبوی که حُرَّم لُحُومُ أَوَلادِی عَلَی السّباعِ ظاهر شد که گوشت فرزندان واقعی و راستین پیامبر (ص) بر درندگان، حرام است (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 448).
[68]. ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 330.
[69]. صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 482 و اثبات الوصیة، ص 215. ابن طاووس در مهج الدعوات این مطلب را از کتاب «الأوصیاء» علی بن زیاد صیمری نقل کرده و میگوید: این نسخه که نزد من است همان نسخهای است که از کتابخانه مؤلف محترم پس از درگذشتش به سال 280 هجری به دست آمده و در این نسخه، تاریخی نیز به ثبت آمده که 71 سال پس از تولد امام مهدی (علیه السّلام) را نشان میدهد. مؤلف این کتاب، محضر دو امام بزرگوار هادی و عسکری (علیه السّلام) را درک کرد و افتخار خدمتگزاری آن بزرگواران را به دست آورد و این دو امام (علیه السّلام) توقیعات فراوانی به او داشتند (مهج الدعوات، ص 327 – 328). از این گزارش ابن طاووس برمیآید این نسخهای که او در اختیار داشت، همان نسخه اصلی مؤلف بوده، ولی این تاریخ ثبت شده در آن از سوی مؤلف نبوده است، بلکه کسی که پس از درگذشت مؤلف بدان دست یافته، این تاریخ را در آن ثبت کرده است؛ چون خود صیمری در سال 280 هجری درگذشت و این تاریخ حدود 25 سال پس از میلاد حضرت مهدی است نه 71 سال. در خور یادآوری است که ابن طاووس کتابخانه عظیمی داشت و نسخههای کهن و اصلی فراوانی در آن، جای داشت – و همین گزارش نیز بر این مطلب گواه است. این نسخهها، از جمله همین کتاب «الأوصیاء» در گذر روزگار، دستخوش حوادث ناگوار گشت و از میان رفت؛ مجلسی، بحار، ج 50، ص 330.
[70]. ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 152. در برخی نسخههای مهج الدعوات تعبیر «حزازة» ثبت شده و حزازة به معنای گیاه هفت بند است که در بیابان میروید و بسیار تلخ است، به حدی که اگر خوراک شتر شود موجب قتلش میگردد (لسان العرب، ج 4، ص 58 و فرهنگ نوین، ص 689).
[71]. طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 131 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 135) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 455 (و یقال استشهد) و ملحقات احقاق الحق، ج 12، ص 475 (به نقل از: هاشمی حنفی در کتاب أئمة الهدی، ص 138 با تعبیر: و دسّ له المعتمد العباسی سمّا فتوفّی منه).
[72]. صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 43 و ج 2، ص 474.
[73]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 505 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 324).
[74]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 473 – 474. شیخ طوسی با نقل این رویداد تلخ چنین میگوید: پس از آنکه ظرف آب به دندانهای پیشین امام اصابت کرد [او نتوانست آب را بیاشامد و] ظرف آب، از دستانش رها شد و به کناری نهاده شد، امام (علیه السّلام) به عقید خادم فرمان داد: به اتاقی وارد شود و در آن، کودکش را که در حال سجده هست به نزد وی آورد. عقید بدانجا رفت و کودکی را مشاهده کرد که در سجدهگاه، انگشتان شهادت (سبّابه) را به آسمان اشارت دارد. عقید به وی سلام کرد و آن گرامی با پاسخ به او، نمازش را به اندک وقتی به پایان برد و عقید خادم پیام مولایش را به عرض رسانید و آن کودک به همراه مادرش به نزد پدر رفت و سلام کرد و امام عسکری (علیه السّلام) با دیدن چهره نورانی کودکش در حالی که میگریست به او چنین گفت: یا سیّد اهل بیته اسقنی الماء فانّی ذاهب الی ربّی؛ ای سرور خاندان آبی به من بنوشان که در حال رفتن به دیدار پروردگار هستم» آن کودک ظرفی که در آن مصطکی را جوشانیده بودند برداشت و در حالی که لبانش به ذکر میجنبید آن آب را به پدرش نوشانید [در این وقت امام عسکری (علیه السّلام) اندکی آرام شد] و فرمود: مرا برای نماز مهیا سازید. با آماده شدن آبی برای وضو، حولهای را زیر دست امام پهن کردند و کودکش وی را وضو داد و امام (علیه السّلام) صورت و دستها را یکبار شست و سر و پا را مسح کرد و [نماز را اقامه کرد]. آنگاه در میان حاضران – در حالی که ابوسهل، اسماعیل بن علی نوبختی نیز در آنجا حضور داشت – به کودکش چنین گفت: «أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي…؛ پسرکم بر تو بشارت باد که امام عصر، مهدی [امت]، حجّت خدا روی زمین، تویی و تو فرزند و جانشین من هستی، تو از نسل پیامبری و آخرین امامی و پیامبر (ص) از تو نام برده و به تو بشارت داده و این پیمانی است که پدرم از نیاکان پاکت به من سپرده [و من نیز بدین گونه به تو میسپارم]». امام عسکری (علیه السّلام) سخنش را با این جمله «صَلَّی اللَّهُ عَلَی أَهلِِ البَیتِ، رَبّنا، اِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» به پایان برد. آنگاه در برابر چشمان خیره حاضران ناباورانه جان باخت (کتاب الغیبة، ص 273).
[75]. کسانی که درباره عادل بودن یا عادل نبودنِ شاهدان نظر میدادند.
[76]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 505 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 324).
[77]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 475 – 476.
[78]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 503 – 505 و صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 42 – 43 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 324) و منابع فراوان دیگر.
[79]. صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 37 – 38.
[80]. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 93.