اقسام ايمان در قرآن
امام صادق(ع) مى فرمايد: «ايمان » در قرآن چهارگونه مطرح گشته است:
1 – اقرار زبانى:
خداوند مى فرمايد:«يا ايهاالذين آمنوا خذوا حذركم…» (اى كسانى كه «ايمان » آورده ايد با كمال دقت مراقب دشمن باشيد(تا غافلگيرنشويد) و در دسته هاى متعدد يا به صورت اجتماع،(براى مبارزه) به راه افتيد، در ميان شما افرادى (منافق) وجوددارند كه هم خودشان سست مى باشند و هم ديگران را به سستى مى كشانند، اگر مصيبتى به شما برسد مى گويند: خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم تا شاهد صحنه هاى دلخراش گرديم. واگر با خبر شوند كه مومنان واقعى پيروز شده اند و طبعا به غنائمى نيز دست پيدا كرده اند، همچون افراد بيگانه اى كه هيچ ارتباطى ميان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مى گويند: اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى نصيب ما مى شد. ) (10)
امام مى فرمايد: اگر اهل شرق و غرب اين سخن را بر زبان جارى مى ساختند از دايره ايمان بيرون مى رفتند. اما با اين حال چون اقرار زبانى كرده بودند خداوند آنها را مومن ناميده و به همين جهت مومنان دعوت مى شوند كه ايمان آورند: «يا ايهاالذين”آمنوا”، “آمنوا” بالله و رسوله » (11) كه خداوند به خاطراقرار زبانى آنها را مومن ناميده و به ايشان فرموده ايمان آوريد يعنى تصديق هم بنمائيد.
2 – تصديق قلبى:
خداوندمى فرمايد: «الذين “آمنوا” و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره » (آنها “اولياى خدا” كسانى هستندكه ايمان آورده و “قلبا تصديق نمودند” و بطور مداوم تقوا وپرهيزكارى را پيشه خود ساخته اند، براى ايشان در زندگى دنيا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنين در آنجا كه خداوند از قول بنى اسرائيل چنين نقل مى كند كه: «يا موسى لن نومن لك…» (13) يعنى اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم (و تو راقلبا تصديق نمى كنيم) مگر آنكه خدا را (با چشم خود) آشكاراببينيم! و همچنين در آيه «يا ايهاالذين آمنوا» كه در قسمت اول گذشت.)
3 – انجام واجبات:
خداوند مى فرمايد: «و ما كان الله ليضيع ايمانكم…» وقتى خداوند قبله پيامبرش را به طرف كعبه تغيير جهت داد، اصحاب رسول خدا(ص) گفتند: (واى برما) نمازهايى كه به سوى بيت المقدس اقامه كرديم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آيه فوق را نازل كرد وفرمود: «خداوند ايمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 – تاييد و حمايت:
خداوند مى فرمايد: «لا تجدقوما يومنون بالله و…» هيچ قوم و گروهى را كه ايمان به خداو روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنهاباشند، ايشان كسانى هستند كه خدا ايمان (يعنى تاييد و حمايت خود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودش آنها را تقويت فرموده…» (15)
اقسام كفر در قرآن
امام صادق(ع) مى فرمايد: در قرآن «كفر» به پنج معنا وارد شده است:
1 – انكار (كه خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مى فرمايد: آنها (كفار نادان) گفتند:
چيزى جز همين زندگانى ما در دنيا چيز ديگرى نيست، گروهى از مامى ميرند و گروهى زنده مى شوند (و به دنيا مى آيند و جاى آنها رامى گيرند) و چيزى جز گذشت زمان ما را هلاك نمى كند. «و مايهلكناالا الدهر» در حالى كه آنها (كفار نادان) به اين سخن خود (كه معادى وجود ندارد) يقين نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلك من علم ان هم الا يظنون » (16) و همچنين آنجا كه خداوند مى فرمايد: آنهاى كه (از روى نادانى) كافرگشتند براى آنها تفاوت نمى كند كه آيا مرا از عذاب خدا بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. (17)
ب: از روى آگاهى
خداوند مى فرمايد:
هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها (يهود) رسيد كه موافق نشانه هايى بود كه با خود داشتند، با اينكه پيش از اين جريان، خود را به ظهور پيامبر اسلام(ص) دلگرم مى كردند و اميدپيروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چيز رافراموش كردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«ص ») كافر گشتند. (18)
آرى، چنين است كه هوا پرستى سبب مى گردد تا ا نسانى كه سالها در پى حقيقت بوده، از درك آن باز بماند و جالب است كه در زمان ما نيز عده اى كه پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى دم از ارزشها مى زدند اكنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعه اسلامى ما مى كشند و از اينكه بوى ادكلن آنها ما را مست نكرده وهمچنان بر اصول خويش پا برجا مانده ايم تاسف مى خورند وغضبناكند و اينجاست كه بايد همان سخن ارزشمند شهيد دين وسياست آيه الله دكتر بهشتى را گفت كه خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امريكا بگوئيد از ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بمير.» «موتوا بغيظكم » (19)
2 – بيزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهيم(ع) چنين نقل مى كند:
شما غير از خدا براى خود بتهايى انتخاب كرده ايد كه در زندگى دنيا وسيله محبت و دوستى ميان شما گردند، اما بدانيد روزقيامت اين رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هريك از شما ازديگرى بيزارى مى جويد «يكفر بعضكم ببعض » و يكديگر را لعن ونفرين مى كنند… (20)
3 – ترك فرمان خدا:
خداوند مى فرمايد: بر ذمه عموم مردم است كه آهنگ خانه او كنند،آنها كه توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حج بركسانى كه مستطيع باشند واجب است) و هركس كفر ورزد (و فرمان خدا را ترك گويد و حج بجاى نياورد، تنها به خويشتن ضرر زده، چرا كه)خداوند از همه جهانيان بى نياز است. (21)
4 – كفران نعمت:
خداوند از قول سليمان چنين نقل مى كند: «و هركس خداى را شكرگذارد، به سود خويش شكر كرده و هركس كفر ورزد (و كفران نعمتهاى خدا نمايد، فقط به خويش خسارت وارد كرده، چرا كه)پروردگار من بى نياز و كريم است. (22)
رنگ خدايى
خداوند مى فرمايد: رنگ خدائى بپذيريد، و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه » (23)
امام صادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدايى » اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعاليم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبيين گرددآنان را شيفته خود كرده و روى از مكاتب ساخته دست بشر وبرآمده از هوا و هوسهايش رهايى مى يابند و اثر جلوه گريهاى سراب گونه و سم كشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگ از بين خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بيان جنايات فرعون و پيروانش و مغالطه كاريهاى آنها در برابر حضرت موسى(ع) و عدم پذيرش ارشادات و مواعظ آن حضرت) مى فرمايد: پس آن هنگام كه ما را به خشم آورند، از ايشان انتقام گرفتيم و همه را غرق نموديم. «فلما آسفونا انتقمنامنهم فاغرقنا هم اجمعين) (25)
امام صادق(ع) مى فرمايد: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمى آيد بلكه براى خود، اوليا ودوستانى دارد كه آنها خشمگين و يا راضى مى گردند، و خداوندرضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خويش قرار داده، چراكه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هركس به دوست من اهانت كند، با من به جنگ برخاسته و مرا به جنگ دعوت كرده است و همچنين خداوند فرموده است: كسى كه ازپيامبر(ص) پيروى كند خدا را پيروى كرده است. «من يطع الرسول فقد اطاع الله » (26) همچنين فرموده است: كسانى كه با تو بيعت مى كنند، در حقيقت با خدا بيعت نموده اند «ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله » (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمى شود؟
خداوند مى فرمايد: اى رسول ما هنگامى كه بندگانم از تو در باره من سوال كنند بگو كه من نزديكم. دعاى دعا كننده را آن هنگام كه مرا مى خواند اجابت مى كنم. پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند وبه من ايمان بياورند تا به سعادت راه يابند. (28) مردى نزدامام صادق(ع) آمد و همين آيه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامى خوانم ولى دعايم به اجابت نمى رسد. چرا؟
امام فرمود: زيرا شما به عهد و پيمان خدا وفا دار نيستيد،خداوند مى فرمايد: به عهد من وفا كنيد تا به عهد شما وفا كنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدكم.» (29) آنگاه چنين ادامه دادند: به خدا سوگند اگر شما به پيمان تان با خدا وفا دار باشيد (وفرامين او را اطاعت و نواهى او را ترك گوئيد) خدا به پيمان خود با شما وفا مى كند (و دعاهايتان را مستجاب و بهشت رانصيبتان مى گرداند.) (30)
كمترين اهانت به پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مى فرمايد: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مكنيد و به پدر و مادر احسان و نيكى نمائيد، هرگاه يكى از آنها، يا هردو ايشان، نزد تو به سن پيرى برسند، به آنها«اف » مگو. (كلمه اهانت آميز به زبان نياور) «فلا تقل لهمااف » و بر سر آنها فرياد مزن و گفتار كريمانه (لطيف وسنجيده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) مى فرمايد: اگر چيزى كمتراز «اف » وجود داشت، خدا از آن نهى مى كرد و اين (كلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر مى باشد… (31)
بهره هركس از قرآن، به اندازه خويش
امام صادق(ع) مى فرمايد:
معارف قرآن 4 دسته اند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى كسانى كه با لغت عرب آشنايى دارندميسور است. اما از اين مرحله كه بگذريم يعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فكرى هركسى نمى باشد و تنها عده اى مخصوص ازآنها بهره مى برند.
هشدار به مدعيان دانش قرآن
امام صادق(ع) مى فرمايد:
بدانيد! خداى رحمتتان كناد! هرگاه كسى از كتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه، اسباب نزول،… آشكار وعميق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،… قطع و وصل،… و سياق كلام و… نداند آگاه به قرآن و اهل آن نيست و اگر كسى چنين ادعايى (بدون دليل) كرد، دروغگو و اهل افترا و تهمت بر خدا ورسولش مى باشد و جايگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامى است. (32)
پى نوشت ها:
1 اصول كافى، ج 1، ص 168، حديث
2 دارالكتب الاسلاميه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول كافى، ج 1، ص 192، حديث 1.
4 همان، حديث 3.
5 نحل، آيه 89.
6 تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 740.
7 همان، ج 3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص 216.
9 اصول كافى، ج 1، ص 229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آيه 136.
12 يونس، آيات 63 و 64.
13 بقره، آيه 55.
14 همان، آيه 143.
15 مجادله، آيه 22. تفسير قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثيه، آيه 24.
17 بقره، آيه 6.
18 همان، آيه 89.
19 آل عمران، آيه 119.
20 عنكبوت، آيه 25.
21 آل عمران، آيه 97.
22 نمل، آيه 40 و تفسير قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آيه 138.
24 تفسير قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آيه 55.
26 نساء، آيه 80.
27 فتح، آيه 10 و توحيد صدوق، ص 168.
28 بقره، آيه 186.
29 همان، آيه 40.
30 تفسير قمى، ج 1، ص 46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج 93، ص 2 و3.