مذهب حنبلی یکی از مذاهب اهل سنت است و به همین دلیل از احمد بن حنبل به عنوان فقیه نیز نام برده می شود؛ اما با نگاهی به آثار و اندیشه ی احمد، وی پیش از آن که یک فقیه باشد، یک محدث است. روش او در فقه صرفاً اکتفا به حکم مأثور بود؛ یعنی به آن چه در سنت و فتوای صحابه آمده بود، عمل می نمود و از اجتهاد در حلال و حرام پرهیز می کرد.
هم چنین احمد برخلاف دیگر ائمه ی فقه، اثر مستقلی در فقه ندارد و آن چه از وی بر جای مانده است، آرای پراکنده ی فقهی او در میان مردم بود که توسط «ابوبکر خلال» گردآوری شد. هم اکنون نیز این مذهب از دیگر مذاهب اسلامی پیروان کم تری دارد و نزاع بر سر فقیه بودن احمد بن حنبل و عدم فقاهت وی نسبت به دیگر امامان مذاهب فقهی هم چنان ادامه دارد.
دلایل قلّت پیروان مکتب حنبلی:
- روش دشوار احمد بن حنبل در برخورد با احکام فقهی
- نبود اثر ویژه ای از او در این زمینه
- نهی وی از نگارش
ویژگی های عمومی فقه احمد را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
- فتاوای احمد بن حنبل به احادیث، اخبار و آثار سلف صالح مستند بود. او بر اساس سخن پیامبر صلی الله و علیه و آله و داوری های آن حضرت و نیز فتواهای صحابه فتوا می داد و آن چه را هم که در آن اختلاف کرده بودند، می آورد. او گفته های تابعین یا فقیهانی چون مالک، اوزاعی و دیگران را که به آگاهی داشتن از روایات و آثار، مشهور بودند، مؤید فتوای خویش می گرفت.
- او از فرض دوری می گزید و تنها درباره ی آن چه عملاً رخ داده بود، فتوا می داد؛ زیرا از نظر او، فتوا و رأی چیزی است که تنها در صورت ضرورت باید به سراغ آن رفت.
- در جایی که به نص یا اثری پذیرفته شده دست نمی یافت، بر پایه ی مصلحت فتوا می داد.
- فقه او بیش از هر مذهب دیگری، در امر تعاقد، معاملات آزادی و فراخی قائل است.
- او در مذهب خود دو اصل را مبنا گرفته و پذیرفته است:
- اصل اولی در عبادات، بطلان است؛ مگر آن که دلیلی بر صحت آمده باشد.
- اصل اولی در معاملات و عقود، صحت است؛ مگر آن که دلیلی بر تحریم و بطلان رسیده باشد.
در مجموع – هر چند فقه احمد، فقهی سخت گرانه و شدید است- با نگاهی به ویژگی های فقه او، رگه هایی از عقل گرایی و اجتهاد نیز در آن می توان دید؛ تا آن جا که برخی چون «احمد شرباصی» و «مصطفی شکعه» فقه او را فقهی اجتماعی نامیده اند. (اسلام بلامذهب، ص548)
رویارویی اندیشه های احمد بن حنبل و ابوحنیفه
ابوحنیفه نخستین فرد از امامان فقهی اهل سنت بود که نگاهی کاملاً عقل گرانه داشت و درباره ی روایات، حساسیت و دقت ویژه ای را به کار می برد تا آنجا که از ابن خلدون نقل شده است که وی از میان همه ی احادیث، تنها به هفده روایت اطمینان کامل داشت. بعلاوه از نظر ابو حنیفه، خبر واحد فاقد حجیت بود. ابوحنیفه در فقه رویکردی اجتهادی داشت، فردی متکلم بود و در مباحث اعتقادی، عقل گرا بود.
این احوالات موجب می شد تا احمد به ابوحنیفه به تازد و او را اهل رأی بخواند. بیش ترین افرادی هم که به ابوحنیفه تاخته اند، اصحاب حدیث بودند و در نکوهش او، تا انتساب کفر و زندقه به او پیشرفته اند.