تفکرات احمد بن حنبل تا قرن چهارم و پنجم هجری کم و بیش در جامعه اسلامی جریان داشت، تا این که در قرن هفتم هجری ابن تیمیّه حنبلی حرانی، تفکرات احمد بن حنبل را با شدت و تعصب زیادی در دمشق مطرح نموده و جامعه اسلامی را تا به امروز دچار اختلاف و فتنه کرده است.
قبل از معرفی ابن تیمیّه و افکار وی، شناخت اجمالی از اوضاع سیاسی و مذهبی آن دوران درک بهتری را از شخصیت و افکار ابن تیمیّه به مخاطب ارائه می دهد.
ابن تیمیّه حنبلی در دورانی می زیست که دولت ایوبیان در منطقه شامات سقوط کرده و دولت ممالیک بحریه و برجیه روی کار آمده بودند. از سویی دیگر مغولان به سرزمین های اسلامی لشگر کشی کرده و در پی کشورگشایی و فتح شامات بودند. از سویی دیگر ایلخانان در عراق به قدرت رسیده بودند و با درایت و هوشمندی علامه حلی، تشیع به عنوان مذهب رسمی آنان اعلام شده بود.
ابن تیمیّه حنبلی کیست؟
تقی الدین ابو عباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم بن تیمیه، معروف به ابن تیمیه، دهم ربیع الأوّل سال 660 یا 661 هجری قمری، پنج سال پس از سقوط دولت بنی عباس توسط هولاکو در بغداد، در شهر حرّان[1]، کانون فرقظ صابئه[2]، به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در آن دیار سپری کرد. به سبب هجوم قوم وحشی تاتار، به همراه خانوادۀ خود، در سال 667 هجری قمری به دمشق مهاجرت کرد.
فخرالدین بن عبدالسلام عموی ابن تیمیه و مجدالدین عبدالسلام بن عبدالله پدربزرگ وی از علمای معروف حنبلی بودند.
وی در مدرسه حنابله دمشق، نزد اساتیدی همچون پدرش عبدالحلیم، شیخ شمس الدین عبدالرحمن مقدسی، شیخ زین الدین بن مُنَجّی، شیخ مجد بن عساکر، ابن عبدالدائم، ابن ابی الیسر، مسلم بن علان، قاسم بن اربلی، کمال بن عبد، ابن ابی الخیر، یحیی بن صیرفی و ابن ابی بکر یهودی به فراگیری فقه، حدیث و اصول حنابله پرداخت. گفتنی است، بیشتر مشایخ وی علمای حنابله هستند.
ابن تیمیّه حنبلی در سال 683 هجری قمری، یک سال پس از فوت پدرش، به جای پدر به مدیریت مدرسه سُکَّرِیّه حنابله دمشق رسید و نخستین تدریس خود را در آن جا آغاز و در سال 684 هجری قمری تدریس تفسیر قرآن در مسجد اموی را شروع کرد. مقارن پایان سال 691 هجری قمری به حج رفته و در سال 692 هجری قمری به دمشق بازگشت. این سفر زمینه ساز تألیف کتاب «مناسک حج» وی بود. ابن تیمیه در این کتاب بعضی از مناسک و اعمال حج را به گمان بدعت بودن، رد کرده است.
نخستین دخالت ابن تیمیه در امور سیاسی، در سال 693 هجری قمری در ماجرای مرد نصرانی از اهالی سویداء اتفاق افتاد. این مرد نصرانی به ناسزاگویی به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله متهم شده بود. ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی برای محاکمه وی نزد نایب السلطنه عز الدین ایبک حموی آمدند. حاکم دستور احضار مرد نصرانی و محاکمه وی را صادر کرد اما قبل از ورود به دادگاه،مردم به تحریک ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی به مرد نصرانی ناسزا گفتند و او را مورد ضرب شتم قرار دادند. حاکم از خودسری ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی خشمگین شد و آن دو را کتک زد و زندانی کرد. مرد نصرانی در حضور حاکم و مردم، مسلمان شد و پس از آن به حجاز مهاجرت نمود اما در نزدیکی مدینه به طرز مشکوکی به قتل رسید. ابن تیمیّه حنبلی به همین مناسبت کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» را نوشت.
در سال 698 هجری قمری مردم شهر «حماة» از وی سؤال کردند که نظر بزرگان و علما در مورد آیات صفات، مانند « اَلَّرحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی» [3]، «استَوَی اِلَی السَّماءِ»[4] و فرمودة پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: «إنَّ قلوب بنی آدم بین إصبعین من أصابع الرّحمن» و «یضع الجبار قدمه فی النار» چیست؟ ابن تیمیّه حنبلی در پاسخ مردم «حماة» کتاب «الحمویة الکبری» را نوشت و در این کتاب بر جسم بودن خداوند عزّ و جلّ تصریح کرد. انتشار پاسخ ابن تیمیه بین مردم، غوغایی در منطقه به راه انداخت. پس از این جریان ابن تیمیه به واسطۀ فتاوا و ارائه تفسیرهای شاذ و نادرست از آیات قرآن و روایات، شهرت یافت.
گروهی از فقهای شافعیه به مخالفت با ابن تیمیه برخاسته و تصمیم گرفتند وی را نزد جلال الدین حنفی قاضی وقت برده و محاکمه کنند اما ابن تیمیه از حضور در محکمه سر باز زد. این گروه برای آگاهی مردم از عقائد نادرست ابن تیمیه، عقائد وی در مورد آیات و روایات صفات را در شهر منتشر کردند اما امیر سیف الدین جاعان و قاضی امام الدین قزوینی و برادرش جلال الدین قزوینی به حمایت از ابن تیمیه پرداخته، عده ای از فقها را به دستور امیر کتک زدند و بقیه نیز از ترس امیر ساکت شدند.
وی همواره با اظهار نظر بر خلاف آرای مشهور و رایج بین مسلمانان، موجب تشویق اذهان و آشفتگی در عقاید و باورهای مردم می شد، تا این که در هشتم رجب سال 705 هجری قمری قضات شهر به همراه ابن تیمیه در قصر نایب السلطنه حاضر شدند و کتاب «العقیدة الواسطیة» وی قرائت شد. پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین ابن زَملکانی و اثبات انحراف فکری و عقیدتی ابن تیمیه، وی به مصر تبعید شد و شاگرد وی جمال الدین مِزّی، صاحب «تهذیب الکمال فی أسماء الرجال» شلاق خورد.
پس از تبعید ابن تیمیّه حنبلی، از طرف حکومت در دمشق اعلام شد: هر کس عقائد ابن تیمیّه حنبلی را داشته باشد به ویژه حنبلی ها، خون و مالش مباح و هدر است.[5]
این اعلامیه توسط ابن شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت شد. به دنبال انتشار این اعلامیه، حنبلی ها و افراد دیگری که در معرض اتهام بودند، از مذهب حنبلی اعلام برائت کردند و ادعای پیروی از مذهب و عقیده شافعی را نمودند.
گفتنی است ابن تیمیّه حنبلی در سال های 699، 700 و 702 هجری قمری مردم را به مقاومت علیه حمله مغولان تشویق می کرد و در سال های 699 و 704 هجری قمری
علیه شیعیان کسروان لبنان فتوای جهاد داده و در لشگرکشی دولت ممالیک بر ضد آنان نیز شرکت فعال داشت.
سپس در سال 706 هجری قمری امیر سیف الدین سلار، نایب مصر، سه تن از قضات فرقۀ شافعی، مالکی و حنبلی و نیز سه تن از فقها به نام های باجی، جزری و نمراوی را احضار کرد تا در مورد ابن تیمیه تصمیم گیری نمایند. همگی رأی به آزادی او دادند مشروط به اینکه دست از عقاید خود بردارد اما ابن تیمیه از حضور در مجلس و قبول شرائط سر باز زد و اعتنایی به این جلسه و برگزارکنندگان آن نکرد.
در شوال سال 707 هجری قمری صوفیه به سبب جسارت های ابن تیمیه به ابن عربی، به دولت مصر شکایت کردند. داوری بر عهده قاضی شافعی واگذار گردید. مجلس محاکمه ای تشکیل شد ولی مطلب خاصی علیه ابن تیمیه ثابت نشد. ابن تیمیه در همان مجلس گفت: استغاثه منحصر به خداوند است و از پیامبر نمی شود طلب یاری کرد ولی می شود به او توسل جست و طلب شفاعت کرد.[6]
قاضی بدرالدین ابن جماعه، احساس کرد که ابن تیمیه در قضیه توسل، ادب را نسبت به پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله رعایت نمی کند؛ لذا نامه ای به قاضی شافعی نوشت تا او را به مقتضای شریعت مجازات نماید.
قاضی شافعی نیز گفت: من نسبت به ابن تیمیه همان سخنی را گفتم که به دیگر منحرفان می گویم. آن گاه دولت مصر ابن تیمیه را بین رفتن به دمشق، اسکندریه و زندان مخیر ساخت. ابن تیمیه زندان را برگزید و روانه زندان شد.
ابن تیمیّه حنبلی در سال 708 هجری قمری از زندان آزاد شد ولی فعالیت مجدد وی باعث شد که در آخر ماه صفر سال 709 هجری قمری به اسکندریه مصر تبعید شود ولی پس از هشت ماه به قاهره بازگردانده شد. در اواخر سال 716 هجری قمری بین سلطان محمد خدابنده ایلخانی و حمیضه امیر مکه، مذاکراتی برای بهتر شدن اوضاع شیعیان مکه انجام گرفت. امیر مکه قول مساعد داده بود. ظاهرا در این دوران ابن تیمیه در واکنش به این رخداد، کتاب «منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة» را در رد کتاب «منهاج الکرامة فی إثبات الإمامة» حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی نوشته و با این منجس خواندن علامه حلی با افترا و تهمت به عقاید شیعیان تاخته و باعث به هم خوردن روابط ایلخانان و امیر مکه شد.
در بیست و دوم رجب سال 720 هجری قمری ابن تیمیّه حنبلی به دارالسعاده احضار شد. قضات و مفتیان مذاهب اسلامی (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) او را به سبب فتاوی خلاف مذاهب اسلامی مذمت نموده و به زندان محکوم کردند تا این که پس از پنج ماه و هشت روز زندانی شدن در روز دوشنبه دهم محرم سال 721 هجری قمری از زندان آزاد شد و به دمشق بازگشت.
در سال 726 هجری قمری ابن تیمیّه حنبلی روز جمعه در مسجد اموی در حال سخنرانی، جمله «إنّ الله ینزل إلی سماء الدنیا کنزولی هذا» را گفته و با پایین آمدن از پله های منبر، جسمانیت خدا را نشان داد. در این هنگام ابن زهراء یکی از فقهای مالکی به ابن تیمیه اعتراض کرد که با هجوم شاگردان متعصب حنبلی ابن تیمیه مواجه شد و مورد ضرب و شتم شدید آنان قرار گرفت. سپس به دستور قاضی حنابله تعزیر و به زندان محکوم شد. این واقعه خشم فقهای مالکی و شافعی را برانگیخت و از ابن تیمیه نزد ملک الامراء سیف الدین تنکز شکایت کردند.
ابن تیمیه در همان سال به خاطر نوشتن کتاب «زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور» که در آن فتوا به حرمت زیارت و توسل و قتل زائرین قبورداده بود، محاکمه شد و به همراه چند تن از شاگردانش به زندان محکوم شدند ولی پس از مدتی آزاد شدند تا این که در پایان همین سال ابن تیمیه را به خاطر فتاوای نادرست از جمله معصیت دانستن زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسأله طلاق[7]، جهت محاکمه نزد قاضی القضاة مالکی بردند ولی ابن تیمیّه با امتناع از پاسخ به پرسش های قاضی، مدعی دشمنی قاضی با وی شد. قاضی القضاة مالکی دستور داد تا ابن تیمیه را در قلعه ای حبس کنند. وقتی به قاضی خبر رسید که برخی نزد ابن تیمیه رفت و آمد می کنند، گفت: اگر به خاطر کفری که از وی ثابت شده کشته نشود، باید نسبت به وی سخت گیری شود و دستور انتقال وی به زندان انفرادی را صادر کرد.
ابن تیمیه در اواخر عمر به خاطر نگارش کتاب های فتنه انگیز در زندان، قلم و دوات از او گرفته شد و از نوشتن ممنوع گردید. سرانجام ابن تیمیّه حنبلی شب دوشنبه بیست ذی القعده سال 728 هجری قمری در قلعه دمشق مرد و او را در گورستان صوفیان دمشق دفن کردند.[8]
شخصیت ابن تیمیّه حنبلی
با مروری بر زندگی پر تلاطم ابن تیمیه در مورد شخصیت وی سه نکته را می توان بیان کرد:
دوگانگی در افکار و رفتار
ابن تیمیه از یک سوم مردم را به جهاد علیه تهاجم مغولان تشویق می کند و از سوی دیگر با سخنان و فتاوای نادرست و اختلاف برانگیز، جامعه اسلامی را دچار بحران، آشوب و درگیری می کند.
عوام فریبی
ابن تیمیه با تظاهر به زهد و پرهیزکاری، دل های بسیاری از اهل شام را شیفته خود کرده بود و حتی بعضی از علما نیز مانند قاضی امام الدین قزوینی، جلال الدین قزوینی، قاضی صدرالدین حنفی، شهاب الدین بن مری بعلبکی و… فریفته ابن تیمیه شده بودند به گونه ای که اگر کسی به سخنرانی ابن تیمیه اعتراض می کرد، مورد ضرب و شتم اطرافیان قرار می گرفت. این درحالی است که اکثر علمای مذاهب اهل سنت، به عوام فریبی ابن تیمیه و افکار باطل وی پی برده بودند و از راه های گوناگون سعی در افشاگری و شناساندن چهره واقعی ابن تیمیه داشتند. حصنی دمشقی شافعی به این نکته مهم تصریح دارد.[9]
درگیری وی با تمامی فرق و مذاهب
در یک جمع بندی می توان گفت: ابن تیمیه با مسلمین و غیرمسلمین درگیرد بود. در میان مسلمین با فرق مختلف اهل سنت و شیعیان اصطکاک و درگیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود و نگارش کتاب های علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعی ها، حنفی ها، مالکی ها، صوفیه و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، غزالی، قُشَیری، ابن عریف و شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیری های شدید مذهبی مبتلا کرد. همچنین با فتوا دادن به قتل شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشگرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب «منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة» و توهین و جسارت به عقاید شیعیان، حقد و کینه خود را نسبت به شیعیان ابراز کرد.
درباره غیرمسلمانان و اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا سختگیرانه و غیرانسانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شرایط زندگی کنند.[10]
به خاطر مواضع یاد شده، بی ادبی ها و جسارت های ابن تیمیه به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، بیشتر علمای اهل سنت علیه وی سخن گفته و یا کتاب هایی در رد افکار و عقائد باطل او نوشته اند.
شاگردان و همفکران ابن تیمیّه حنبلی
با وجود انتقادها و اعتراض های شدید علیه ابن تیمیه از جانب اکثر علمای اهل سنت و مرتد و کافر دانستن وی، ابن تیمیه شاگردان و همفکرانی داشت که نقش مهمی در نشر افکار وی و به چالش کشاندن جامعه اسلامی داشتند. مهم ترین شاگردان ابن تیمیه عبارتند از:
عبدالمنعم بن نجیب حرانی حنبلی (608-691 هجری قمری).[11]
عمادالدین احمد بن ابراهیم واسطی، بغدادی، دمشقی، حنبلی، (6570711 هجری قمری)، پسر شیخ سلسله اخوت رفاعیه واسط نویسنده کتاب «شرح منازل السائلین» و «مختصر کتاب سیره ابن هشام» و سایر آثار.[12]
فاطمة بنت عباس بن ابی الفتح بن محمد، معروف به أمّ زینب، حنبلی، متوفای 714 هجری قمری.[13]
جمال الدین ابوحجاج یوسف بن عبدالرحمن بن یوسف بن علی، حلبی، قضاعی، کلبی، مِزّی، دمشقی، معروف به مِزّی، صاحب «تهذیب الکمال فی أسماء الرجال» (654-742 هجری قمری) و سایر آثار.[14]
شمس الدین ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، مصری، دمشقی، شافعی، سلفی (673-748 هجری قمری)، صاحب آثاری چون «سیر أعلام النبلاء»، «تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام»، «تذکرة الحفاظ» و «الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة» و سایر آثار.[15]
محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد زِرعی، دمشقی، حنبلی، معروف به ابن قیّم جَوزیه، (691-751 هجری قمری)، شاگرد بارز و مروج اصلی تفکرات ابن تیمیه بعد از وفات وی، نویسنده کتاب «أعلام المُوَقّعین» و سایر آثار.[16]
محمد بن شاکر بن احمد بن عبدالرحمن کتبی دمشقی،معروف به ابن شاکر کتبی (686-764 هجری قمری)، نویسنده «فوات الوفیات».[17]
- عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی، سلفی، معروف به ابن کثیر، (701-774 هجری قمری)، نویسنده کتاب «البدایة و النهایة» و سایر آثار.[18]
افرادی همچون عبدالرحمن بن احمد حنبلی معروف به ابن رجب، (736 – 795 هجری قمری)[19] ، عبدالرحمن بن محمد عُلَیمی مَقدسی حنبلی (860 -928 هجری قمری)[20] ، مَرعی بن یوسف مقدسی حنبلی، متوفای 1033 هجری قمری[21]، بویژه محمد بن عبدالوهاب نجدی حنبلی (1115-1206 هجری قمری) نیز جزو همفکران ابن تیمیه هستند که افکار ابن تیمیه در آثار آنان کاملا مشهود است.
نکته ای که درباره مذهب بعضی از شاگردان ابن تیمیه باید گفت این است که با توجه به بخشنامه حکومت در سال 705 هجری قمری مبنی بر جرم بودن پیروی از عقاید ابن تیمیه و ادعای پیروی شاگردان و اصحاب ابن تیمیه از مذهب شافعی، شاید بتوان گفت ادعای شافعی بودن امثال مزی، ذهبی و ابن کثیر از روی تقیه بوده است و مبنای صحیحی ندارد، این که در آثار آنان تفکرات ابن تیمیه موج می زند.
کتاب های ابن تیمیّه حنبلی
از ابن تیمیّه رساله ها و آثاری به جای مانده است که نشانگر تفکرات انحرافی وی از جمله دفاع از امویان بویژه معاویه و یزید و دشمنی با خاندان رسول الله صلّی الله علیه و آله، درگیری وی با تمامی طوایف فکری، فرق و مذاهب، است. مهم ترین آن ها عبارتند از:
«قاعدة فی فضل معاویة و ابنه یزید أنّه لایسب».
«قاعدة فی تفضیل الإمام أحمد».
«جواب فی الاستواء و إبطال تأویله بالاستیلاء»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«مسألة النزول واختلاف وقته باختلاف البلدان و المطالع»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«جواب رؤیة النساء ربهنّ فی الجنة»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«ما تضمنه فصوص الحکم من الکفر و الالحاد و الحلول و الاتحاد»، در رد صوفیه بویژه ابن عربی.
«المسائل الاسکندریة فی الرد علی الاتحادیة و الحلولیة»، در رد صوفیه.»
«کشف حال المشایخ الاحمدیة و أحوالهم الشیطانیة»، در رد صوفیه.
«الرد علی المنطق».
«الرد علی الفلاسفة».
«اثبات المعاد و الرد علی ابن سینا».
«تعارض العقل و النقل».
«الرد علی أهل کسروان»، در رد شیعیان لبنان.
«فی جواز قتال الرافضة».
«الکلام علی بطلان الفتوة المصطلح علیها بین العوام و لیس لها أصل متصل بعلی علیه السلام».
«زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور».
«منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة»، معروف ترین و مهم ترین کتاب ابن تیمیّه است. وی این کتاب را در رد کتاب «منهاج الکرامة فی أثبات الإمامة» علامه حلی، نوشته است.[22]
مهم تر از همه، بی احترامی ابن تیمیّه به ساحت پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، باعث به وجود آمدن موجی از اعتراض ها، انتقادهای شدید و حتی کافر، فاسق، منافق، سفیه و مرتد دانستن ابن تیمیّه از جانب علمای اسلام بویژه اهل سنت شد. علمای مذاهب مختلف اهل سنت با فتوا دادن، نوشتن کتاب و تبیین نظرات و فتاوای ابن تیمیّه به مقابله با وی پرداخته و جامعه اسلامی را از تفکرات منحرف وی آگاه ساختند.
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[1]– حرّان شهر بزرگ و مشهوری است که در بین النهرین در مسیر موصل، شام و روم واقع شده است. گفته شده: حران اولین شهری است که بعد از طوفان نوح ساخته شده است و این نشان دهنده قدمت این شهر است. در گذشته این شهر از توابع شامات بوده و در حال حاضر این منطقه در کشور ترکیه با نام ویرانشهر شناخته می شود. حموی، معجم البلدان:ج2، ص 235 و محمد معین، فرهنگ فارسی:ج5، ص457.
[2]– این فرقه مدعی پیروی از حضرت شیث، یا ادریس، یا نوح، یا یحیی می باشند، که پس از انحراف از آیین و شریعت انبیای یاد شده، به آنان صابئین (منحرف شدگان از آیین انبیا) گفته شده است؛ لذا از این فرقه در کتب ملل و نحل به فرقه دهری و الحادی یاد شده است و آن را در کنار آیین زرتشت قرار داده اند. ابن حزم اندلسی ظاهری، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل:ج1، ص44 و شهرستانی اشعری شافعی، الملل و النحل، ج2، ص6، القسم الثانی، أهل الاهواء و النحل، الجزء الأوّل، الصابئة. برخی علمای شیعه همچون مرحوم آقای خویی و آقای خامنه ای این طائفه را اهل کتاب می دانند.
[3]– سوره طه: آیه 5.
[4]– همان.
[5]– «و نودی بدمشق من اعتقد عقیدة ابن تیمیّة حلّ دمه و ماله، خصوصاً الحنابلة». ابن حجر عسقلانی شافعی، الدر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: ج1، ص 147، شرح حال احمد بن عبدالحلیم، ش409.
[6]– «لا یستغاث إلّا بالله، لا یستغاث بالنبی بمعنی العبارة ولکن یتوسل به و یتشفع به إلی الله». ابن کثیر سلفی، البدایة و النهایة: ج14، ص 47، حوادث 707 هجری قمری.
[7]– ابن تیمیّه معتقد است با سه طلاق در یک مجلس فقط یک طلاق محقق می شود و زن حرام ابدی نمی شود. در حالی که مذاهب اهل سنت می گویند با سه طلاق در یک مجلس زن حرام ابدی می شود. شوکانی و هابی، نیل الأوطار شرح منتقی الأخبار من أحادیث سید الأخیار: ج6، ص 231، کتاب الطلاق، باب ما جاء فی طلاق البتة و جمع الثلاث و اختیار تفریقها و جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الأربعة: ج4، ص 341، کتاب الطلاق، مبحث تعدد الطلاق.
[8]– برای اطلاع از مستندات مطالب یاد شده به منابع ذیل مراجعه شود: تاریخ حوادث الزمان و أنباء و وفیات الأکابر و الأعیان من أبناءه معروف به تاریخ ابن جزری: ج2، ص 306-310، شرح حال ابن تیمیّه، ش 287؛ تذکرة الحفاظ: ج2، ص 192 و 193، ش 1175، شرح حال ابن تیمیه و معجم شیوخ الذهبی: ص 41-42، ش 40؛ المعجم المختص بالمحدثین: ص 25-27، ش 22 و معجم محدثی الذهبی: ص 25-27، ش 22؛ الوافی بالوفیات: ج7، ص 15-33، ش 2964، شرح حال ابن تیمیه؛ مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان: ج4، ص 209، حوادث 728 هجری قمری؛ البدایة و النهایة: ج13، ص355 و 356. حوادث 693 هجری قمری و ج 14، ص 3-146، حوادث 698-728 هجری قمری؛ تحفة النظار فی غرائب الأمصار معروف به رحله ابن بطوطه: ص 112 و 113؛ الذیل علی طبقات الحنابلة: ج4، ص 387-408، شرح حال ابن تیمیه، ش 495؛ الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، ج1، ص 144-160، ش 409، شرح حال ابن تیمیه؛ النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة: ج8، ص 35-226، حوادث 693-709 هجری قمری و ج9، ص 3-74، حوادث 709-728 هجری قمری و ص 196 و 197؛ شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج6، ص 80-86 و البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع: ج1، ص 63-72، ش40، شرح حال ابن تیمیه.
[9]– «فأوّل شیء سلکه من المکر و الخدیعة أن انتمی إلی مذهب الإمام أحمد و شرع یطلب العلم و یتعبّد، فمالت إلیه قلوب المشایخ، فشر عوا فی إکرامه و التوسعة علیه… ثمّ شرع یتلقی الناس بالأنس و بسط الوجه و لین الکلام و یذکر أشیاء تحلو للنفوس، لاسیما الألفاظ العذبة مع اشتمالها علی الزهد فی الدنیا و الرغبة فی الأخرة». حصنی دمشقی شافعی، دفع الشبهة عن الرسول و الرسالة: ص77، انتساب ابن تیمیّه إلی مذهب أحمد بن حنبل و خداعه لعوام الناس.
[10]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة: ج14، ص 56، حوادث 709 هجری قمری.
[11]– ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابلة: ج4، ص 463 و 464، ملحق تراجم حنابلة، ش27.
[12]– ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابلة: ج4، ص 358- 360، شرح حال احمد بن ابراهیم واسطی، ش 472؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: ج1، ص 91، ش 240؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب:ج6، ص 24 و 25، حوادث 711 هجری قمری و زرکلی وهابی، الأعلام: ج1، ص86.
[13]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة: ج14، ص74، حوادث 714 هجری قمری و ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابلة: ج4، ص 467، ملحق تراجم حنابلة، ش42.
[14]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة:ج14، ص 39، حوادث 705 هجری قمری.
[15]– ذهبی سلفی، معجم شیوخ الذهبی: ص 41-42، ش 40 و المعجم المختص بالمحدثین: ص 25-27، ش 22 و معجم محدثی الذهبی: ص 25-27، ش 22 و مقدمه شعیب الارنؤوط بر «سیر أعلام النبلاء». ص 35.
[16]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة: ج14، ص246، حوادث 751 هجری قمری؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدور الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: ج3، ص 400-403، ش 1067؛ ابن تغری حنفی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة: ج10، ص 195، حوادث 751 هجری قمری؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج6، ص 168، حوادث 751 هجری قمری و زرکلی وهابی، الأعلام: ج6، ص 56.
[17]– حسینی دمشقی، ذیل تذکرة الحفاظ: ص 58 و 59، پاورقی 5، قال الإمام تقی الدین الحصنی فی دفع شبهة من شبه و تمرد: أنّ ابن کثیر و الشمس بن عبدالهادی و الصلاح الکتبی لا یؤخذ بأقوالهم فی ابن تیمیّة، لإفتنانهم بمجالسته و هم شباب.
[18]– ابن قاضی شُبه، طبقات الشافعیة: ج3، ص 85، ش 638؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: ج1، ص 373 و 374، ش 944؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج 6، ص 231 و 232، حوادث 774 هجری قمری.
[19]– زرکلی وهابی، الأعلام: ج3، ص295.
[20]– همان، ص331.
[21]– همان، ج7، ص203.
[22]– صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج7، ص 15-33، شرح حال ابن تیمیه، ش 2964.