خداى سبحان براى به وجود آوردن شخصيت صديقه طاهره حضرت زهرا(عليها السلام) محيط شايسته و لازم را مهيا ساخت، پدر بزرگوار وى رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و مادر با عظمتش حضرت خديجه(عليها السلام) بود.

.روايات، از توجه و عنايت الهى در مسأله آفرينش وجود مقدس حضرت زهرا(عليها السلام) سخن به ميان آورده و رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز در موارد متعددى به اين مسأله اشاره فرموده است.[1]

نقل شده روزى رسول خدا(عليها السلام) در أبْطَح جلوس فرموده بود که جبرئيل بر او نازل شد و عرضه داشت: اى محمد! خداى سبحان به شما درود و سلام فرستاده و فرمان مى دهد چهل روز از خديجه کناره گيرى کن .پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)عمّار ياسر را خدمت خديجه فرستاد و او را در جريان اين فرمان الهى قرار داد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)چهل روز روزه گرفت و شب ها به نماز ايستاد. با پايان يافتن چهل روز، جبرئيل نازل شد و عرضه داشت: اى محمد! خداى بزرگ و بلند مرتبه به شما درود مى فرستد و دستور مى دهد مهياى اعطاى تحيّت و تحفه او باشى. در همين اثناء ميكائيل نازل گشت و طَبقَى را که با پارچه اى از حرير نازك پوشانده شده بود با خود داشت و آن را در مقابل رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)قرار داد و جبرئيل وارد شد و عرضه داشت: اى محمد! پروردگارت فرمان مى دهد که امشب از اين غذا افطار نمايى.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از آن غذا تناول فرمود و سير شد و به اندازه کافى آب نيز نوشيد، سپس به پا خاست نماز بگزارد که جبرئيل حضور وى رسيد و عرضه داشت: در اين لحظه نماز بر تو حرام است[2] تا به منزل خديجه بروى، زيرا خداى عز وجلّ با خود پيمان بسته است امشب از صُلب تو فرزندان پاك و منزّهى را بيافريند. در پى اين فرمان، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)شتابان رهسپار منزل خديجه شد.

حضرت خديجه(عليها السلام) مى گويد: من با تنهايى مأنوس بودم، با فرا رسيدن شب روپوشى بر خود مى پوشاندم، پرده هاى خانه ام را آويزان و دَرِ خانه را مى بستم و پس از به جاى آوردن اذکار و اورادم چراغِ خانه را خاموش کرده و به بستر مى رفتم. شب موعود که فرا رسيد ميان خواب و بيدارى ناگهان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پشت در آمد و در را کوبيد، صدا زدم پشت در کيست؟ حلقه اين در را جز محمد کسى نمى کوبد؟… خديجه اظهار مى دارد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)با صدايى دلنواز و سخنى شيرين فرمود: «خديجه! در را باز کن منم محمد»، من در را گشودم و نبىّ اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد منزل شد، سوگند به آن کس که آسمان را برافراشته نگاه داشت و آب را از زمين جوشاند، هنوز رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از من فاصله نگرفته بود که احساس کردم به فاطمه باردارم.[3]

 همدم مادر

زمانى که خديجه دختر خويلد با رسول گرامى اسلام ازدواج کرد زنان مكّه او را ترك کرده و با او سخن نمى گفتند و به ديدارش نمى آمدند و آن گاه که به فاطمه باردار شد، هرگاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از منزل او بيرون مى رفت فاطمه از تاريكى بطن مادر با او راز مى گفت و همدم و مونس وى بود. روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به خانه آمد شنيد خديجه با فاطمه سخن مى گويد، از او پرسيد: «خديجه با که سخن مى گفتى؟» عرضه داشت: اى رسول خدا! هرگاه با فرزندى که باردارم در منزل خلوت مى کنم با من سخن مى گويد، رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) لبخندى زد و فرمود:

«يا خديجة! هذا أخي جبرئيل(عليه السلام)يخبرني أنّها ابنتي، وأنّها النسمة الطاهرة المطهّرة، وأنّ الله تعالى أمرني أن اُسمّيها «فاطمة» وسيجعل الله تعالى من ذرّيتها أئمة يهتدي بهم المؤمنون»;[4]

خديجه! برادرم جبرئيل به من خبر مى دهد که کودك من دختر و انسانى پاك سرشت و پيراسته است و خداى متعال به من فرمان داده او را فاطمه بنامم خداى سبحان از نسل او پيشوايانى برجسته به وجود مى آورد که مؤمنان به وسيله آنان هدايت مى يابند.

روايت شده هنگامى که کفّار قريش از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)درخواست کردند دو نيمه شدن ماه را به آنان نشان دهد  باردارى خديجه به فاطمه آشكار بود خديجه با شنيدن اين درخواست دشمنان، اظهار داشت: ناکام باد کسى که محمد را تكذيب کند، او بهترين فرستاده و پيامبر خداست، فاطمه از اندرون بطن مادر صدا زد: مادر اندوهگين مباش و نترس، خداوند حامى و پشتيبان پدرم خواهد بود.[5]

حضرت خديجه(عليها السلام) که در دورانِ نخستِ رنج و دشوارى هاى رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در کنار آن حضرت و شاهد بى اعتنايى زنان مكه نسبت به خود بود، خداى متعال در ازاى صبر و شكيبايى اش در راه گسترش رسالت اسلامى، گوهرى گرانبها و ارزشمند بدو عنايت کرد و در عوض، او را به باردارى دخترى که خود و فرزندانش به جايگاه برجسته اى دست مى يافتند، مژده داد.

ولادتِ پر شكوه فاطمه(عليها السلام)

دوران باردارى خديجه پايان يافت و زمان ولادت نزديك شد و فرزند خديجه همواره همدم و مونس مادر بود و مادر در آرزوى فرح و شادى ولادتش بسر مى برد. هنگام ولادت فرزند که فرا رسيد کسى را نزد زنان قريش و بنى هاشم فرستاد تا نزدش حضور يافته و امورى را که زن ها در آن شرايط بايد انجام دهند، به عهده گيرند، ولى آنان با فرستادن شخصى نزد خديجه اظهار داشتند: از آن جا که تو از گفته ما نافرمانى کرده و سخن ما را پذيرا نشدى و با محمد، يتيم فقير وتهيدست ابو طالب پيمان زناشويى بستى، نزدت نخواهيم آمد و کارى برايت انجام نخواهيم داد.

با شنيدن اين سخنان، غم و اندوه به دل خديجه راه يافت، در همين اثناء چهار زن بلند قامت شبيه زنان بنى هاشم بر او وارد شدند، خديجه از ديدن آن ها بيمناك شد، يكى از آنان لب به سخن گشود و گفت: خديجه! نترس; ما فرستادگان پروردگارت به سوى تو و خواهران توييم، من ساره و اين بانو آسيه دخت مزاحم که همدم تو در بهشت است و اين زن، مريم دختر عمران، و ديگرى کلثم خواهر موسى بن عمران است. خداى متعال ما را نزد شما فرستاده تا امورى را که زنان در مورد شما بايد انجام دهند، بر عهده گيريم. بدين ترتيب، يكى از آنان سمت راست خديجه و ديگرى سمت چپ و نفر سوم روبرو و چهارمين تن پشتِ سر آن حضرت قرار گرفت.

و زهراى اطهر ديده به جهان گشود، وقتى روى زمين قرار گرفت، نور رُخَش خانه هاى مكه را پرتو افكن ساخت.زنى که روبروى وى قرار داشت نوزاد را گرفت و با آب کوثر شستشو داد و دو قطعه پارچه سفيد خارج ساخت در يكى نوزاد را پيچيد و با ديگرى روى او را پوشاند و سپس وى را به سخن آورد و فاطمه زهرا(عليها السلام)شهادتين را بر زبان جارى ساخت و سپس بر آنان سلام کرد و هر يك را با اسم نام بُرد و آن ها بر او لبخند زدند و گفتند: خديجه! نوزاد پاك و مطهر و پيراسته و خجسته ات را بستان، ولادت اين فرزند و فرزندانى که از نسل او به وجود مى آيند بر تو فرخنده و مبارك باد.

بدين ترتيب، خديجه با شادى و سرور زهرا را گرفت و سينه در دهانش نهاد و سينه اش پر از شير شد.[6] هر گاه فرزندى از خديجه متولد مى شد، او را براى شير دادن به دايه اى مى سپرد ولى فاطمه زهرا(عليها السلام) که ديده به جهان گشود کسى غير از خديجه به او شير نداد.[7]

تاريخ ولادت

تاريخ نگاران در تاريخ ولادتِ زهراى مرضيه اختلاف نظر دارند، ولى ميان علماى شيعه مشهور است که تولّد آن مخدّره روز جمعه بيستم جمادى الثانى سال پنجم بعثت بوده و ديگران: ولادت آن بزرگوار را پنج سال پيش از بعثت مى دانند.[8]

ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) روايت کرده که حضرت فرمود: فاطمه(عليها السلام) روز بيستم جمادى الآخر سال چهل و پنجم ولادت نبىّ اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)ديده به جهان گشود، هشت سال در مكه و ده سال در مدينه اقامت گزيد و هفتاد و پنج روز پس از رحلت پدر بزرگوارش زندگى کرد و روز سه شنبه سوم جمادى الآخر سال يازدهم هجرى روح بلندش به ملكوت اَعلى پر کشيد.[9]

از جمله نام هاى مبارك آن حضرت صدّيقه است يعنى کسى که زياد تصديق مى کند، چرا که زهراى مرضيّه(عليها السلام) پدر بزرگوارش را تصديق نمود و در گفتارش با صداقت و راستگو و در رفتار و وفايش بسيار صادقانه عمل مى کرد و به راستى که صدّيقه کبرى برازنده وى بود و به گفته نواده اش امام صادق(عليه السلام)روزگاران بر محور شناخت شخصيت فاطمه در گردش بوده است.[10]

نام ديگرش به اعتبار خير و برکات فراوانى که از ناحيه او پديد مى آيد مبارکه بود و قرآن کريم بدين جهت که نسل نبىّ اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)تنها از ناحيه وجود مقدس زهرا(عليها السلام) استمرار يافته، از وى به کوثر ياد کرده است. او، مام ائمه اطهار و مادر دودمان پاك رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)به شمار مى آيد. وى از رسالت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دفاع نمود و دشواريهايى را که در مسير پايدارى و ايستادگى در برابر ستم پيشگان و منحرفان از خط رسالت ديد، به جان خريد. دودمان فراوان، همان خير و برکات فراوان و يا مهم ترين مصاديق برکات فراوانى است که خداوند به رسول گرامى اش عطا نموده و در سوره کوثر بدان تصريح کرده است.

از ابن عباس روايت شده که رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

دخترم فاطمه حوريه اى در چهره آدميان است، او هيچ گاه خون نديد و مردى با او تماس نگرفت   خداوند بدين سبب او را فاطمه ناميد که او و دوستدارانش را از آتش دوزخ رهايى بخشيد.[11]

هم چنين از آن حضرت روايت شده که فرمود:

«أن فاطمة حوراء إنسيّة، کلّما اشتقت إلى الجنّة قبّلتُها»;[12]

فاطمه حوريه اى در چهره انسان است، هرگاه مشتاق بهشت مى شوم او را مى بوسم.

مادرِ أنس بن مالك مى گويد: فاطمه زهرا(عليها السلام) سيمايى چون ماه شب چهارده و يا سفيد و نورانى چونان خورشيدى که از پشت ابر برون آيد، داشت داراى گيسوانى مشكين فام بود و بيش از همه مردم به رسول خدا(عليها السلام)شباهت داشت.[13]

حضرت زهرا(عليها السلام) به دليل پيراسته بودن از هر گونه پليدى و آلودگى، طاهره لقب يافت. به گفته امام باقر(عليه السلام) فاطمه هيچ گاه خون حيض و نفاس نديد[14] و قرآن کريم در آيه تطهير به پيراستگى او از هر گونه آلودگى گواهى داده است.

فاطمه(عليها السلام) به تلخى ها و دشوارى ها و مصيبت ها و پاداش هايى که خداوند در دنيا برايش مقدّر ساخته بود، رضايت داشت و مورد رضايت پروردگار خويش نيز بود، چنان که قرآن کريم در سوره دهر آن گاه که خداوند از عملكرد وى رضايت يافت و او را از بيم بزرگِ روز قيامت مصونيّت بخشيد، از آن خبر داده است.

فاطمه زهرا(عليها السلام) از مصاديق آيه شريف (رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ)[15]است، آن گونه که در رفتار آن مخدّره ملاحظه مى کنيم بى ترديد وى از بيم عذاب پروردگار خويش ترسان بوده است.

او مُحَدّثه بود زيرا فرشتگان با او سخن مى گفتند، همان گونه که با مريم دخت عمران و مادر موسى و ساره همسر ابراهيم(عليه السلام) که او را به تولّد اسحاق و پس از او يعقوب مژده دادند، گفت و گو مى کردند.

رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به جهت ارج و احترام و مقام زهرا(عليها السلام) او را«اُمّ أبيها» مادرِ پدر کنيه داد، زيرا هيچ کس به پايه زهرا، مورد محبّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)قرار نگرفت و از جايگاه برجسته اى مانند فاطمه نزد پيامبر برخوردار نبود. نبىّ اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به سان فرزندى به مادر خود، با زهرا رفتار مى کرد، همان گونه که فاطمه نيز همانند مادرى نسبت به فرزند خويش با پدر بزرگوارش همگرايى داشت، همواره پدر را در آغوش مى گرفت و زخم هاى بدن مبارکش را مرهم مى نهاد و از درد و رنجِ پدر مى کاست.

وى از کنيه اُمّ الائمة نيز برخوردار بود، زيرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)خبر داده بود که ائمه(عليهم السلام) از فرزندان زهرا بوده و حضرت مهدى(عليه السلام)از نسل آن بزرگ بانو به وجود خواهد آمد.[16]

منبع: کتاب پیشوایان هدایت 3 – صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیها سلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام


[1]. بحار الأنوار 16/ 10 11.

[2]. شاید منظور، نماز نافله باشد.

[3]. بحار الانوار 16/ 79- 80، این مضمون را ذهبی در میزان الاعتدال 3/ 540 و خطیب بغدادی در تاریخ خود 5/ 87 و محبّ الدّین طبری در ذخائر العقبی/ 54- 55 آورده‌اند.

[4]. به نقل از ثاقب المناقب (طوسی)/ 187، به مسند فاطمه (علیها السلام) از تویسرکانی/ 75 مراجعه شود.

[5]. به نقل از روض الفائق/ 314، و الجنة العاصمة/ 190، مسند فاطمه/ 77.

[6]. دلائل الامامة/ 8 و 9، نزهة المجالس 2/ 227، بحار الانوار 16/ 80- 81، امالی صدوق/ 475.

[7]. عوالم العلوم 11/ 46 به نقل از البدایة و النهایة 5/ 307 چاپ مصر.

[8]. تذکرة الخواص/ 306، درر السمطین/ 175، ذخائر العقبی/ 62، مقاتل الطالبییین/ 30، منابع شیعه مناقب ابن شهر آشوب 3/ 357، کلینی در اصول کافی 1/ 458، بحار الأنوار 43/ 6-9.

[9]. دلائل الامامة/ 10.

[10]. بحار الانوار 43/ 105، مناقب 3/ 233.

[11]. تاریخ بغداد 12/ 331، حدیث 6772، کنز العمال 12/ 109.

[12]. تاریخ بغداد 5/ 87، الغدیر 3/ 18.

[13]. مستدرک حاکم 3/ 161.

[14]. بحار الآنوار: 43/ 19.

[15]. مائده/ 119.

[16]. ینابیع الموده 2/ 83، منتخب الأثر 192، کنز العمال 12/ 105.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *