
میبرم با زن و بچّهام میخورم
شهید محمد آرمانعلاقهی بسیار زیادی به خانوادهاش داشت. درست است که هر پدری فرزندش را دوست دارد؛ امّا میزان عشق و علاقهای که محمد نسبت به فرزند ...
علاقهی بسیار زیادی به خانوادهاش داشت. درست است که هر پدری فرزندش را دوست دارد؛ امّا میزان عشق و علاقهای که محمد نسبت به فرزند ...
در منطقهی فاو میبایست خاکریزی زده میشد. حجم آتش بسیار سنگین بود؛ چون از دو محور، هم از محور ام القصر و هم از محور ...
در جزیرهی مجنون قرار بود کار بشود؛ امّا به علت آتش سنگین دشمن، رانندهها در روز کار نمیکردند. آقای موسیزاده میگوید: «یک روز داخل سنگر ...
محمّد مکرّر شبها با خدا راز و نیاز میکرد؛ گریه میکرد؛ نماز شب میخواند. به راستی انسان تعجب میکرد جوانی با این سنّ کم، چقدر ...