ثقلین
TasvirShakhesakhlagh20

پادرمانی

شهید ناصر فولادی

یک روز به اتّفاق ایشان از جاده‌ای عبور می‌کردیم. متوجّه شدیم که یک ماشین به گوسفندی زده است. من متوجّه شدم که راننده‌ی ماشین و ...