باید جریمه بنویسی، من مقصّرم!
شهید مهدی امینیبا ناراحتی لندرور را کنار میزند و دست به دستگیرهی در میبرد که پیاده شود.- »کجا آقا مهدی!»- بچّهها با تعجّب نگاهش میکنند. با ناراحتی ...
با ناراحتی لندرور را کنار میزند و دست به دستگیرهی در میبرد که پیاده شود.- »کجا آقا مهدی!»- بچّهها با تعجّب نگاهش میکنند. با ناراحتی ...
تجهیزاتم را میبندم. همهی بچّهها آماده میشوند. «چطور میشود با پانزده نفر به عملیات رفت؟»این سؤالی است که از ذهنم میگذرد و حرفهای «مهدی» در ...
مهدی حقوق اندک خود را تقسیم میکرد و در پاکتها مینهاد و بین فقرا و مستضعفین تقسیم میکرد. به خانههایشان میرفت و درد دلشان را ...