دستهای مهربان
شهید منصور ستارییک روز صبح زود، همانند روزهای دیگر صبحانهی تیمسار ستاری را به اتاقشان بردم. سلام کردم. ایشان به چهرهی من نگریستند و با خوشرویی پاسخ ...
یک روز صبح زود، همانند روزهای دیگر صبحانهی تیمسار ستاری را به اتاقشان بردم. سلام کردم. ایشان به چهرهی من نگریستند و با خوشرویی پاسخ ...
یک روز تعطیل که منصور به مدرسه نرفته بود، به او گفتم: «امروز گاوها را پشت باغ ببر بگذار بچرند.»خودم نیز به باغچه پایین ده ...
از بچگی علاقهی زیادی به نقاشی داشتم، ولی به تقدیر به نیروی هوایی آمدم و در تخصّص آجودانی مشغول به کار شدم. از آن جایی ...
در طول جنگ تحمیلی همیشه رادار بندر امام و صنایع پتروشیمی ما، از اهداف مهم و استراتژیک دشمن به حساب میآمد. تقریباً هر چند روز ...