خون خوردم و کس نشد ز دردم آگاه
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ شاعر: علی انسانیخون خوردم و کس نشد ز دردم آگاهبسته است ز غم بغض گلو، راه به آهبا چاه علی گفت غمش اما مننشنید کسی درد دلم، ...
خون خوردم و کس نشد ز دردم آگاهبسته است ز غم بغض گلو، راه به آهبا چاه علی گفت غمش اما مننشنید کسی درد دلم، ...
آندم که شرار زهر شد دردل ماهبر گوهر چشمان حسین کرد نگاهفرمود برادرم به من گریه نکنلایوم کیومکَ اباعبدالله شاعر: محسن معقولی ...
از داغ چو لاله در چمن می سوزماز گرمی آتش محن می سوزمچون شمع برافروخته هر شام و سحراز غربت جان سوز حسن می سوزم شاعر: ...
وقتی که دلم بساط ماتم را چیدمرگ آمد و آفتاب دوم را دیدای زهر! عرق بر سر و رویت ننشستوقتی جگر حسن به دستت پاشید شاعر: معصومه ...
آن روز ز سنگ کینه تابوت شکستدر همهمه ی مدینه تابوت شکستدلها همه، سنگی شده بود و از بسزد سنگ تو را به سینه تابوت ...
جان تو، به جرم ناب نوشیدن سوختاز جامه ی آفتاب پوشیدن سوختباغ دل او سوخت گر از بی آبیباغ دل تو ز آب نوشیدن سوخت شاعر: ...
ای آنکه غمت وقف دل یاران شدبر سینه نشست و از هواداران شدتا عطر ملال پر کند عالم رابا تیر تن پاک تو گلباران شد شاعر: شفق ...
یک عمر عقیق سرخ دل قوتش بودجاری شرر از لب چو یاقوتش بودبیداد ببین که گاه تدفین هم بازخونبار ز تیر خصم، تابوتش بود شاعر: احد ...
حسن درّ یتیم اهل بیت استغریب دل دو نیم اهل بیت استدلش را هم به زهر کینه بخشیدحقیقت او کریم اهل بیت است شاعر: حسین دارند ...
بی دلهره در قیام آرام حسنخوش باد کسی که می برد نام حسنایوب زمانه از کسی باک نداشتاز ناکس و کس شنید دشنام حسن شاعر: رجب ...
هم صبحت نانجیب بودن سخت استدر شهر پر از فریب بودن سخت استآن روز به گوش کوفه می گفت حسندر خانه خود غریب بودن سخت ...
مردی که دلش به وسعت دریا بودمظلوم تر از امام عاشورا بودآن روز که بر جنازه اش تیر زدنددر شهر مدینه کربلا برپا شد شاعر: هاشم ...
دلی کز آتش غم شعله ور بودمحیط درد و کانون شرر بودبرای التیام زخمهایشمگر جز زهر دارویی دگر بود؟ شاعر: عباس براتی پور ...
آنان که تو را ستم فراوان کردندخون در دل و جان اهل ایمان کردنداز دیده کودکان تو خون می ریختتابوت تو را چو تیر باران ...