کلاه
شهید ابراهیم امیر عباسیگفتم: «ابراهیم، سرما اذیتت نمیکنه مادر؟»گفت: «نه مامان، هوا خیلی سرد نیست.»هوا خیلی سرد بود، بینی و گونههایش از شدت سرما سرخ شده بود، ولی ...
گفتم: «ابراهیم، سرما اذیتت نمیکنه مادر؟»گفت: «نه مامان، هوا خیلی سرد نیست.»هوا خیلی سرد بود، بینی و گونههایش از شدت سرما سرخ شده بود، ولی ...
نوبت کشیک من و ابراهیم بود. از جایی که ما بودیم، امام را راحت می شد ببینیم؛ داشتند توی حیاط قدم میزدند و طبق معمول؛ ...