برخيز كه ماه انجمن، پيدا شد

برخيز كه ماه انجمن، پيدا شد سيماي امام ممتحن، پيدا شد در ماه خدا، تجلي حسن ازل در صورت و سيرت حسن، پيدا شد   شاعر: دکتر قاسم رسا

مرآت جمال ذوالمنن آمده است

مرآت جمال ذوالمنن آمده است برخلق امام ممتحن آمده است بر روي نکويش صلواتي بفرست چون يوسف فاطمه حسن آمده است   شاعر: سید رضا مؤید

تا حُسن، به ذهن شعر من مي آيد

تا حُسن، به ذهن شعر من مي آيد تا خاطره ام نام حسن مي آيد اين عطر محمدي است کز خانه ياس تا کوچه ي گل هاي چمن مي آيد   شاعر: غلامرضا شکوهی

تنها نه ز شاخسار، سنبل مي ريخت

تنها نه ز شاخسار، سنبل مي ريخت بر مقدم او بهار هم گل مي ريخت افروخت چو در باغ، گل رخسارش صد حنجره فرياد ز بلبل مي ريخت   شاعر: غلامرضا شکوهی

زين غنچه که در خانهي مولا خندد

زين غنچه که در خانه‌ي مولا خندد امشب همه عالم ز تماشا خندد در پرده‌ي شرم و شادي از شوق حسن زهرا به علي علي به زهرا خندد   شاعر: سید رضا مؤید

حيدر که بتان کعبه بشکست به دست

حيدر که بتان کعبه بشکست به دست او را پسري خدا جمال است به دست امشب به حريم علوي مي‌گردد يک دسته گل محمّدي دست به دست   شاعر: سید رضا مؤید

يار آمد و هستي جهان پابستش

يار آمد و هستي جهان پابستش ميخانه‌ي عشق ناز چشم مستش حسن است سراپا و حسن دارد نام صد باغ گل محمدي در دستش   شاعر: سید رضا مؤید

دل را به مدينه مست مست آورديم

دل را به مدينه مست مست آورديم بر قامت رنج و غم شكست آورديم عيد حسن و مدينه و ماه خدا ما ليله‌ي قدررا بدست آورديم   شاعر: سید رضا مؤید

اي ليله ي قدر آيتي از مويت

اي ليله ي قدر آيتي از مويت باشد که فتد به دست ما گيسويت از يمن طلوع ماه روي تو حسن شد ماه خدا دو نيمه چون ابرويت   شاعر: سید رضا مؤید

در کون و مکان سرور و عيش و طرب است

در کون و مکان سرور و عيش و طرب است چون جشن خداي علم و حلم و ادب است «آزرده» مباش، عيدي از او بطلب گر عيدي خود نگيري امشب، عجب است   شاعر: عباس محمدی (آزرده)

در روزه اگر مرد و زن افطار کنند

در روزه اگر مرد و زن افطار کنند با آب، رطب يا لبن افطار کنند امشب علي و فاطمه و پيغمبر با بوسه ز  روي  حسن  افطار  کنند   شاعر: جواد هاشمی (تربت)

مژده اي دل کز سرشب، صبح سر بر مي زند

مژده اي دل کز سرشب،صبح سر بر مي زند پنجه خورشيد امشب حلقه بر در مي زند ازتبار گل ،گل سرخي شکوفا مي شود باز خورشيدي زخورشيد دگر سر مي زند   شاعر:  قادر طهماسبی (فرید)

به زهر خورده ي زهرا که شبل شير خداست (يک بند از ترکيب بند)

به زهر خورده ي زهرا که شبل شير خداست هماي سدره وطاووس گلشن  خضراست زماه طلعت او بود چشم دين روشن به سرو قامت اوگشته کار ايمان راست از آن زمان که چو چنگش رگ روان بگسست خروش وغلغله در جان زهره ي زهراست سپهر اگرنه به سوگش قباي الماسي است زخون دل جگري ميکند […]

آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت

آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت همچون دل غريب براي وطن گرفت در جستجوي جوهر آن حُسن گمشده از بام و در دوباره سراغ حسن گرفت خاکستر حريق اُفق بر دلم نشست آيينه ي شکسته،غبار محن گرفت در راه بود موکب گل ها که ناگهان پاييز بي امان به شبيخون چمن گرفت اي […]