معرفی کتاب: «مفهوم جاهلیت و اصول گرایی مذهبی سیاسی در اندیشه سید قطب»

سید قطب بر جریانات اسلامی و گروه های اسلام گرای معاصر در سراسر دنیا تأثیر بسزایی گذاشته است. به طوری که بسیاری از رهبران اسلامی قطب را یکی از افراد تأثیرگذار بر شکل گیری افکاری معرفی نموده است. شکری مصطفی، صالح سریه، عمر عبدالرحمن و… همچنین رهبران القاعده، بن لادن و ایمن الظواهری، قطب را رهبر ایدئولوژیک خود معرفی کرده و از اصطلاحات، تعبیرات و مفاهیم سید قطب برای شناساندن خود و افکار خود بهره برده اند؛ بسیاری از آثار و کتب سید به زبان های زنده ی دنیا ترجمه شده اند.
مروری بر افکار وهابیت و جایگاه آن در جهان /باورهای فطرت ستیز

وهابیت نام فرقه ای انحرافی است که در قرن دوازده هجری توسط محمد بن عبدالوهاب در شبه جزیره عربستان پدید آمد. پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام می شمرند. در مقاله حاضر ابتدا نگاهی به زندگی موسس وهابیت و افکار وی میشود و در ادامه به مراکز تبلیغی وهابیت در عربستان و رشد آن در خارج از این کشور پرداخته میشود.
مبانی جهادگرایی تکفیری در اهل سنت و نقد آن

افراط گرایی اسلامی، عنوانی است که بر گروه های اسلامی که از مبانی تکفیرگرایی و سلفی گری تغذیه فکری شده و رویکرد جهادی را در برخورد با دشمنان خود پی می گیرند، اطلاق شده است. در واقع شاخصه ی اصلی این جریان، استفاده از حربه ی تکفیر در برابر دشمنان و الگوی عملی مبتنی بر جهاد است. توجه به اندیشه و رفتار جریانات سلفی آشکار می سازد که مفهوم جهاد در نزد جریان تکفیری بیش از همه ی مفاهیم دیگر اسلامی، دچار قلب مفهومی شده و مورد استفاده ی ابزاری قرار گرفته است. لذا در این مقاله تلاش داریم تا مبانی اندیشه ی جهاد و حدود و ثغور آن را در مکتب اهل سنت بررسی نموده و به تطبیق رفتار جریانات سلفی تکفیری بپردازیم.
عقلگرایی و نصگرایی در کلام اسلامی

چگونگی رویارویی متکلمان اسلامی با مساله عقل و وحی موضوعی است که نویسنده این مقاله به بررسی آن پرداخته و دو سوی افراط و تفریط آن را نشان داده است. در این مقاله نصگرایی اهل حدیث، عوامل پیدایش عقلگرایی، عقلگرایی در ماتریدیه و غزالی، رویارویی عقلگرایی و نصگرایی در سده های متاخر، عقلگرایی در شیعه امامیه مورد بحث و بررسی واقع شده است. اگرچه رگه های بحث در سده های متاخر و معاصر نشان داده شده است، ولی دامنه تحلیل به شش قرن اولیه هجرت متمرکز شده است.
عقل و وحی از نظر اهل حدیث تا ظهور اشعری

مساله عقل و وحی یکی از عمیق ترین مباحث در تاریخ فکر بشر بوده است.در این میان ،دیدگاه اهل حدیث نسبت به این مساله حائز اهمیت است.زیرا به نظر می رسد،روی کرد اهل حدیث نسبت به این مساله در نظام دینی مسلمین تاثیر عمیقی گذارده باشد؛تاثیری که از هر جهت تمامی فرق مسلمین را تحت تاثیر خود قرار داده است.در این میان بررسی تاریخ تحولات این مساله و روی کرد اهل حدیث نسبت به آن در سه قرن نخست از اهمیت بسزایی برخوردار است. از این رو به طرح این سوال پرداخته ایم که نوع مواجهه اهل حدیث با عقل و وحی چگونه بوده است.نتیجه این پژوهش مبین آن است که نوع مواجهه اهل حدیث با عثل و وحی تقابل صریح،در هر دو حوزه بوده است. دو مساله فرعی نیز در تبیین این مساله ما را یاری نموده اند.حجیت عقل و وحی و روش دین پژوهی اهل حدیث ،دو مساله فرعی مورد بحث در این رساله اند.نتیجه هر دو بررسی به ترتیب؛ عدم حجیت حقیقی عقل و وحی و روی کرد برون دینی نزد اهل حدیث بوده است.
عقل و وحی از منظر ملاصدرا و ابن تیمیه

تحقیقی در بیان دیدگاه ملاصدرا و ابن تیمیه پیرامون عقل و وحی و تلفیق آن دو است. رساله حاضر در ضمن چهار بخش به مباحث زیر پرداخته است : مفهومشناسی عقل و وحی، تاریخچه رابطه عقل و وحی در اسلام، دیدگاه ملاصدرا و ابن تیمیه در مورد عقل و وحی. نویسنده در این تحقیق به این نتیجه رسیده است که اختلاف زیادی میان مبانی هر دو متفکر وجود دارد که شاخصترین آنها بیشتر در مسأله تأویل متون وحیانی و به کارگیری علوم عقلی در فهم کتاب و سنت و سنجشگری آموزههای وحیانی توسط عقل میباشد که ملاصدرا تأویل را تفسیر استکمالی دانسته و با مبانی که اتخاذ کرده است در عین قبول معنای ظاهری، دسترسی به باطن معنی را ممکن میداند، اما ابن تیمیه تأویل را چیزی جز تفسیر و بیان معنی نمیداند بدین جهت ابن تیمیه به نصگرایی محض گرایش دارد. نویسنده همچنین آورده است اثبات اینکه در تعبدیات به آموزههای وحیانی، صرف اطمینان کافی است بالاخص در مواردی که دسترسی به یقینیات ممکن نباشد، عمل به قطعیات در صورتی که با قطعیات حاصله از فهم نصوص وحیانی مخالفتی نداشته باشند، از باب اینکه عقل یکی از حجتهای معتبر برای انسان است، کافی خواهد بود.
عقل نزد نحلههای کلامی (شیعه، معتزله، اهل حدیث، سلفیه، ماتریدیه)

شناخت حدود ورود عقل در قلمرو دین، از مسائل مهم کلامی است، که متکلمان اسلامی نیز به صورت جدی، دیدگاه های خاص خود را در این زمینه ابراز کرده اند. مسأله اصلی پژوهش حاضر پیگیری این موضوع است که نقش عقل در فهم و اثبات آموزههای دینی چیست، و نحلههای کلامی مسلمان مانند شیعه، اهل حدیث، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، و سلفیه در این زمینه چه دیدگاهی دارند ؟ با توجه به گستردگی قلمرو تحقیق، از هر فرقهای به دیدگاه یکی از برجستهترین متکلمان آن اکتفا شده است. متکلمان و حکیمان، عقل را در معانی مختلفی استعمال کردهاند، از جمله: عقل غریزی، عاقل و معقول، تمامی علوم و معارف، آرای محموده، عقل نظری، عقل عملی، عقل جوهری، و موارد دیگر. معنای مورد نظر در این پژوهش، همان عقل نظری و عملی میباشد. اهل حدیث بر ظواهر متون دینی تأکید میورزند، و متکلمین را به خاطر بهرهگیری از عقل برای تفسیر متون دینی مذمت میکنند. معتزله پای عقل را در تمامی امور دینی به میان کشیده، و قایل به استفاده حداکثری از عقل در مسایل دینی هستند. اما متکلمان شیعی رویکرد یکسانی نداشته اند، برخی استفاده کمتری از عقل کردهاند و برخی بیشتر؛ اما از مجموع آرای آن ها نوعی اعتدال و میانه روی در استفاده از عقل استنتاج میشود. اشاعره نقش عقل را بسیار کمرنگ کردهاند. ماتریدیه جزو موافقان دخالت عقل در مباحث کلامی هستند. سلفیه نیز به ظاهرگرایی اهل حدیث بسیار نزدیک میباشند. بر این اساس می توان گفت که به طور کلی نحلههای کلامی اسلامی به دو گرایش موافق و مخالفِ دخالت عقل در قلمرو آموزههای دینی تقسیم میشوند. اهل حدیث و سلفیه از جمله مخالفان محسوب میشوند. اما موافقان دخالت عقل، خود از جهت میزان دخالت عقل، به گرایشهای افراطی تا گرایشهای حداقلی و معتدل، تقسیم میشوند. معتزله از موافقان افراطی عقل، اشاعره از موافقان حداقلی، و شیعه از موافقان معتدل به شمار می روند.
سیر تاریخی ظاهرنگری در آیات صفات

در این نوشتار، پس از نگاهی اجمالی به آیات صفات خبری خداوند، تفکر ظاهرنگری نسبت به آیات صفات، منشأ پیدایش و شکل گیری این تفکر، اوج و افول های آن در مقاطع مختلف تاریخ، پیامدها و آثار منفی آن در فرهنگ اعتقادی مسلمانان به تصویر کشیده شده است. از صاحب نظران و فرقه های کلامی و مذهبی که در پرورش اندیشه ظاهر نگری و انتساب صفات ظاهری انسان گونه به خداوند تلاش می ورزیدند، یاد می شود. از همفکران جریان ظاهرنگری که در بسترهای گوناگون تاریخی در جهت تعدیل دیدگاه های دیگر همسانان خود تلاش های لازم را به عمل می آورند، نیز سخن گفته شده است.
سلفیه و تقریب

امروزه سلفیگری یکی از جریانهای فعال و پرطرفدار در جهان اسلام است و به همین دلیل فعالیتها و رویکردهای آنان نقش تأثیرگذاری در موفقیت یا شکست تلاشهای تقریبی دارد.با ظهور ابن تیمیه و تأکید آن بر درستی فهم اسلاف،مکتب سلفیه پدیدار شد.سلفیه در طول تاریخ در نقاط مختلفی از جهان اسلام،طرفدارانی پیدا کرد که هرچند در اصل سلفیگری مشترک بودند اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر داشتند.این گرایشهای سلفی را میتوان چنین دستهبندی کرد:سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی.با توجه به گرایشهای ضد تقریبی ابن تیمیه،شاید بسیاری تصور کنند که تمام سلفیان مخالف تقریباند؛اما تقریبا نیمی از سلفیان مدافع وحدت اسلامیاند.در یک سوی طیف، سلفیان وهابی تکفیری قرار دارند که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند و در سوی دیگر طیف گروهی از اخوان المسلمین مصر قرار گرفتهاند که تقریب مذاهب در دستور کار خویش قرار دادهاند.در مقاله حاضر ضمن معرفی گرایشهای مختلف سلفی و اندیشههای آنان،میزان ضدیت و یا هماهنگی آنان با اهداف تقریبی بررسی میشود.
زمینه های فرهنگی و اجتماعی فرقه گرایی در صدر اسلام

برای تحلیل جریانهای فرقهای در طول تاریخ اسلام باید زمینهها و موارد نخستین آن را فهمید تا خلأ تاریخی بر پژوهش راه نبندد.هرچند غالب پژوهشگران شکلگیری رسمی و تمایز فرقههای اسلامی بهویژه از نوع سیاسی را از زمان قتل عثمان میدانند، ولی برای شناخت این مهم باید به زمینههای فکری و حوادث و جریانهای تاریخی قبل از آن نیز توجه کرد؛چراکه جستوجو دربارهء علت پیدایی هرحادثهء سیاسی و شناخت چگونگی و خاستگاه هرتفکری،بدون آگاهی از سلسله حوادث و جریانات قبلی آن نتیجهء روشنی خواهد داشت.این نوشتار پس از گزارش و بررسی برخی از ویژگیهای عصر پیامبر(ص)،به مطالعهء ویژگیها و اختلافات سیاسی و فکری در عصر صحابه و تابعان و چگونگی ظهور و بروز فرقههای اسلامی و محورهای کلامی مورد اختلاف آنها میپردازد.پس از آن تأثیر اختلافات و تحولات سیاسی را بر فرقهگرایی بررسی میکند و در پایان نیز فهرستی از مهمترین محورهای فکری اختلاف فرقهها ارائه میکند.شاید در پرتو چنین مباحثی ارتباط سلسلهوار حوادث فرهنگی و فکری و نیز مشابهت کشمکشهای فکری و پیشینیان و معاصران آشکارتر شود.
زمینه های بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی

پس از فروپاشی اتحاد شوروی بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی از اهمیت قابل توجهی برخوردار شده است.گروه های اسلامی از بازیگران تحولات دهه 1990 در آسیای مرکزی بوده اند.این گروه ها با بهره گیری از ریشه های عمیق باورها و تمایلات اسلامی در منطقه، تلاش های وسیعی را سازمان داده اند.ظهور طالبان در افغانستان و پیوندهای قومی این کشور با جمهوری های آسیای مرکزی، اثرپذیری منطقه از تحولات سیاسی-نظامی افغانستان را شدت بخشید.اما استقرار طالبان به نوبه خود به تحکیم روند صلح در تاجیکستان کمک کرد.مجموعه ای از عوامل بیرونی و درونی اسلام گرایی در آسیای مرکزی را تقویت کرده است.تحولات اخیر به خوبی اثبات کرد، اسلام در منطقه دارای اهیمت ویژه، و در شکل گیری هویت جدید منطقه بسیار مؤثر بوده است.در شرایط پس از 11 سپتامبر، این عنصر از تأثیر بیشتری برخوردار شده است.نخبگان سیاسی آسیای مرکزی نیز اسلام سیاسی را مهم ترین رقیب سیاسی خود برآورد کرده اند. این مقاله به ریشه های توسعه بنیادگرایی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی می پردازد.
زمینه های اجتماعی رشد بنیادگرایی و سلف گرایی در عصر مدرن در جهان اسلام

در این مقاله به طور عام جنبش هایی از جهان اسلام که مدعی فهم تعالیم ناب دینی با مراجعه مستقیم به متون و منابع اصلی (قرآن و سنت) و به دور از چارچوب های مرسوم علمای سنتی قرون میانه اسلامی اند، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ریشه یابی رویکرد ظاهر گرایانه در فهم قرآن

ظاهرگرایی جریانی مقطعی و زودگذر در تاریخ تفکر اسلامی نبوده، بلکه حرکتی پرشتاب و تأثیرگذار بوده است که از دوران پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته و در این میان، سهم اهل سنت در بهره گیری از این سفره نامبارک بسیار بیش تر از شیعه بوده است. در میان اهل سنت، اهل حدیث و مدرسه حدیثی حجاز پرچمدار این تفکر بودند.
راههای تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان

در این مقاله به بررسی راههای تقریب بین مسلمین پرداخته شده است. مؤلف دو جنبه را مورد تإکید قرار داده ، یکی طرحهای سیاسی برای تقریب، که در این رابطه طرحهایی را از جمله: حکومت واحد اسلامی، تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی، وحدت رهبری یا شورای رهبری، قرار دادهای تعاون مطرح می سازد. ودیگری طرحهای علمی برای تقریب است که از آن جمله تأکید بر مشترکات وتکیه بر مرجعیت علمی اهل بیت(ع) میباشد.