نقش تربیت شهیدانه زیستن (وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها)

حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ 10 اسفند 1396 مصادف با شب وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها در هیئت مکتب الرضا علیه السلام افسریه به سخنرانی پیرامون موضوع «نقش تربیت شهیدانه زیستن» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

شرح زیارت حضرت عباس علیه السلام

حجت الاسلام کاشانی روز تاسوعای حسینی، محضر آیت الله باقری کنی به «شرح زیارت حضرت عباس علیه السلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.

تو کیستی؟ شده غلتان به خاک وخون بدنی

تو کیستی؟ شده غلتان به خاک وخون بدنی تنی جدا ز سری و سری جدا زتنی تو کیستی؟ بدن قطعه قطعه ای که از او نمانده هیچ که دوزند بهر او کفنی به جسم پاک برادر سرود زینب زار مگر توای تن غلتان به خون! حسین منی؟ کدام دست به زیر دل شتر بربست دو […]

فاش ار فلک، بر آن تن بی سرگریستی‏

فاش ار فلک، بر آن تن بی سرگریستی‏ ز آنروز تا به دامن محشر گریستی‏ زاشک ستاره، دیده‏ی گردون تهی شدی‏ بروی بقدر زخم تنش،‏گر گریستی‏ ای کاش چون فلک بدی اعضا، تمام چشم‏! تا بهر نور چشم پیمبر گریستی‏ کشتند و از نشان از مسلمانی، ای دریغ‏! آن را که از غمش، دل کافر […]

می وزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه

می وزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه می کند انگار خورشيدی ظهور از قتلگاه   برگ ريزان است و پاييزان، درين توفان رنگ کاروانی می کند گويا عبور از قتلگاه   می رود اين کاروان بی آنکه همراهی کند دود اسپند ازخيام، عطر بخور از قتلگاه   بال دربال کبوترها ، کدامين آفتاب؟ می […]

مادر! بیا به حال حسینت، نظاره کن

مادر! بیا به حال حسینت، نظاره کن یک دم نظر بر این بدن پاره پاره کن   زخم تنش اگر چه بُوَد بی حساب لیک با چشم دل، نگاه بر این ماه پاره کن   مادر! بیا و مرهمی آور ز راه مهر درمانِ زخم های فزون از ستاره کن   اطفال بی قرار و […]

ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!

ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم! آیا تویی برادر من؟ نیست باورم   با آنکه در جوار تو یک عمر بوده ام نشناسمت کنون که تو هستی برادرم   پامال جور و دست خوش کینه ام ببین ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم   عمرمنی که از کف من رفته ای و من […]

گفتا به ناله کای تن مجروح چاک چاک!

گفتا به ناله کای تن مجروح چاک چاک! آیا تویی حسین؟ «فَیا لَتَنی فِداک»!   آیا تویی برادر زینب؟ که این چنین با پیکرر برهنه، بَرم خفته ای به خاک   شد وقت آن که از غم تو، نالم آن چنان کز سوز آه من! بشود عالمی ، هلاک   من خواهر تو، زینبم، اکنون […]

گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!

گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!  کافتاده ای به روی زمین، در برابرم  آیا تو آن حسین منی؟ کز شرف نمود  بر دوش خود سوار، تو را جدّ اطهرم  بر خاک می‌نشینی و ننْشینی‌ام به چشم  آتش به دل مزن، مگر از خاک کم‌ترم؟  صابر شدم به هر ستم و هر بلا، ولی  هرگز […]