خودسازى و تحصيل

بعضى مىگویند که آدمى هر چقدر سقف پروازش را ببندد، بیشتر از آن پرواز نخواهد کرد، یعنى این که مثلاً حد اعلاى دانشگاه مىتواند دکتر حسابى یا دکتر چمران شود، امّا در حوزه امام خمینى و افرادى همانند ایشان پرورش مىیابند نظر شما در این باره چیست؟ بعضى دیگر مىگویند: اگر هدف خودسازى و هدایت مردم است در این مورد به یک دو راهى مىرسیم:
خودسازى پستمدرن

آیا آموزههاى عرفانى پستمدرن با عرفان بودا، کنفوسیوس ارتباط دارد و آیا مىتواند راهگشاى مشکلات انسان امروز در ابعاد متفاوت خودسازى باشد؟
مدى تيشن

در مورد مدى تیشن توضیح دهید. آیا مىتوان از این روش براى خودسازى و رسیدن به معنویت استفاده کرد؟
خودسازى موفق

براى موفقیت در خودسازى از کجا و چگونه باید شروع کرد؟
خودشناسى تا خداشناسى

منظور از خودشناسى چیست؟ و چگونه مىتوان از خودشناسى به خداشناسى رسید؟
گمشده جوانی

تاکنون 22 سال از عمرم گذشته و در خواب و بىخبرىام، دلم دارد فریاد مىکشد، تا کى مىخواهى این طور بىحال زندگى کنى؟ تا کى مىخواهى سرگردان باشى؟ تا کى مىخواهى سرگرم هیچ و پوچ باشى؟ تا کى مىخواهى نسبت به خودت و پیرامونت بىتفاوت باشى؟
خودسازى و جوانی

مىخواستم بدونم خودسازى (در همه موارد، منظورم فقط دینى ـ مذهبى نیست) براى یک جوون چیه؟ چرا همه وقتى پیر مىشین از جوونىها مىگین؟!
خودسازى و شهوت

خداوند که مىداند بیشتر مردم در برابر شهوت و غضب و غریزه جنسى آسیبپذیر هستند چرا این غرایز را در وجود انسان قرار داده تا گناه کند و نتواند خودسازى کند؟!
گامهاى خودسازى

گامهاى عملى به سوى خودسازى چیست؟
تقويت معنويت

براى حفظ و تقویت حالتهاى روحانى و معنوى در بین دانشجویان چه راهکارهایى را پیشنهاد مىکنید؟
خودسازى يكباره

براى خودسازى و تهذیب نفس آیا مىتوان گناهان را یکباره ترک کرد و یا باید به تدریج اقدام کنیم؟
جايگاه خودسازى

منظور از خودسازى چیست؟ آیا صحیح است که بگوییم اول باید خودسازى کنیم بعد به دیگران و جامعه خدمت کنیم؟
خودسازى و اجتماع

چگونه مى توان بين اجتماع بود و زندگى معمولى داشت و خودسازى كرد؟
ارتباط اجتماعى

. احساس مىكنم انسان اجتماعى و برونگرا نيستم ؛ زيرا هنگام حضور در جمع دوستانه يا مهمانى حرف زيادى براى گفتن نمىيابم. اگر هم حرفىداشته باشم، نمىتوانم صريح و با آرامش بيان كنم و مجبور مىشوم در گوشهاى ساكت بنشينم و فقط به صحبتهاى ديگران گوش داده، جواب آرى يا نه بگويم. اين سكوت بيش از حد باعث نارضايتى و ناراحتى طرف مقابل مىشود ؛ زيرا به قول خودشان من يك فرد با حال نيستم. فرق من با كسى كه صحبتهايش روان است و به راحتى مىتواند در دل ديگران نفوذ كند و سخنان ارزشمند بگويد در چيست؟ چرا او با آرامش و راحتى نظرش را ابراز مىكند ؛ ولى من با خجالت و احتياط… احساس مىكنم وقتى كسى بار اول با من برخورد مىكند، مرا بهتر از آنچه هستم مىبيند ؛ ولى بعد از مدتى برخوردش دگرگون مىشود و حتى سعى مىكند خود را كنار بكشد.