امام تکلیف‌مدار است، به تکلیف عمل می‌کند. آنچه وظیفه است مثل ما و مسئولین ما نیست که اگر با هم دعوا کنند بودجه را توزیع نمی‌کنند، در برابر یکدیگر کوتاهی کنند و مردم ضرر کنند. این از دردهای روزگار ما است. چون حق برای خیلی از افراد مطرح نیست، دنبال این هستند که طرف مقابل را خفه کنند، یک طرف حقوق نجومی را مطرح می‌کند و برای خیلی از افراد هم مهم نیست که چه اتّفاقی افتاده است، مهم این است که می‌شود یکی را به زمین زد. طرف مقابل هم املاک نجومی را مطرح می‌کند. بعد دنبال این است که یک نقطه‌ی ضعف بزرگ‌تری به دست بیاورد که دیگری را به زمین بزند، طرف مقابل هم همین کار را انجام بدهد.

«وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»[۱]، «قَلَّ الدَّیَّانُونَ»[۲] کم هم هستند. در همه‌ی جبهه‌های سیاسی باتقوا کم است. این هم گفتم که همه را آسوده خاطر کنم، به همه‌ی عزیزان گروه‌های مختلف یک عرض ادبی کرده باشم. راه امام حسین علیه السّلام راه حق طلبی است. اتّفاقاً از خودی بیشتر ناراحت می‌شود اگر اشتباه بکنیم.

ابا عبدالله الحسین صلوات الله علیه روز عاشورا اوّلین پیامی که صادر کردند این بود آن‌که در اموالش پول مردم مخلوط است، نمی‌خواهیم خون او با خون ما قاطی شود. امام تکلیف‌مدار است، نمی‌گوید چون صبح عاشورا است کلاً ما روی هم رفته با زن و بچّه ۲۰۰ نفر بیشتر نیستیم، آن‌ها ۴۰ هزار نفر هستند، حالا اشکالی ندارد یک دزد هم این‌جا باشد؛ این خودی است، آشنا است.

 

البّته در زمان صدر اسلام هم این مشکلی که امروز است بود منتها امام تکلیف‌مدار بود و آن مشکل این است جناح‌های مختلف در فضاهای سیاسی و اجتماعی همدیگر را می‌زنند ولی دختر می‌دهند، دختر می‌گیرند، در هر بیتی بالاخره یک نماینده دارند نوه‌ای، عزیز دردانه‌ای. لذا وقتی یک مشکلی پیش بیاید این‌ها باهم رو دربایستی دارند. (شرم حضور در برابر یکدیگر داشتند). بعد هم علیه هم اگر بخواهند کاری انجام دهند، می‌گوید تو بخواهی علیه نوه‌ی فلانی کاری انجام بدهی، من هم با پسر خاله‌ی فلانی این کار را انجام می‌دهم. در زمان صدر اسلام هم این مسئله وجود داشت. امام حسن مجتبی علیه السّلام دختر طلحه را گرفته است، ولی در جمل شیر جمل است.

 

امام تکلیف‌مدار است. اصلاً کوتاه نمی‌آید. شاخص‌هایی که امام دارد باعث می‌شود بتواند دین را احیا کند، وام‌دار کسی نیست. تکلیف‌مدار است، ناامید نمی‌شود چون به مبداء وصل است. بلاتشبیه مثل شیر آبی که به دریا وصل است، تمام نمی‌شود. امام به مبداء لا یزال وصل است. برای هیچ کسی استقلال قائل نیست لذا از غربت وحشت نمی‌کند، نمی‌ترسد. امام غریب است و غریب‌تر از ما است. هرگز غربت ما به آن‌جا نرسیده است که در دروه‌ی اهل بیت بود.

 

خدا می‌داند بعضی مواقع جلوی امام در جمع مردم، در فضاهای سیاسی، اجتماعی، جلوی امام معصوم دشنام‌هایی به پدر امام یا مادر امام داده شده است که خدا را شاهد می‌گیرم گاهی من یک ساعت کتاب در دست دارم اشکم نمی‌گذارد مطلب را ادامه بدهم، نمی‌شود هم گفت. هر چه بخواهم خلاصه‌ کنم نمی‌شود گفت. ولی امام کار خود را انجام می‌دهد، چون عزّت را از خدا می‌داند، ثروت را از خدا می‌داند. به خاطر این‌که امام اوّل موحّد است، استقامت دارد، ناامید نمی‌شود کار را پیش می‌برد. اگر من ناامید می‌شوم یعنی یک جای کار من ایراد دارد یا مشکل اعتقادی دارم یا الگوی من امام نیست.


[۱]– سوره‌ی سبأ، آیه ۱۳٫

[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۴۴، ص ۳۸۳٫