«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبیبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ مَولانا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ نُصْرَتَهُ و دُعائَهُ وَ الخَیرَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّه‏».[۱]

تقوا؛ اطاعت از دستورات الهی و دوری از گناهان

شما بندگان خدا را و خودم را به تقوای الهی دعوت می‌کنم. تقوا هوشمندی است، تقوا پرهیز از غفلت است. تقوا توجّه به خطرات نفسّ امّاره و صیانت از آسیب‌های هوا و هوس است و تقوا مقابله با بی‌دینی و بی‌دین‌ها است. تقوا سنگر است، تقوا صلاح است، تقوا بصیرت است، تقوا چراغ روشن هدایت الهی برای بندگان خدا است.

به نظر می‌رسد جالب‌ترین و مهم‌ترین آثاری که در قرآن کریم برای تقوا مطرح شده است این است که خدا فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ»[۲] انسان باتقوا، انسان تقوا پیشه محبوب خدا است. شما نعمتی بالاتر از محبّت خدا در عالم پیدا نمی‌کنید. کسی محبوب خدا باشد خدای متعال وقتی بنده‌ای را دوست بدارد «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً لَن یُدخِلُهُ النّار»[۳] خدا راضی نمی‌شود که دوست خود را بسوزاند. نمی‌گذارد آدم جهنّمی شود. اگر کسی محبوب خدا شد «أَدْخَلَهُ الْجَنَّه» خدا او را بهشتی می‌کند.

نقش نوافل و مستحبّات در قرب إلی الله

در این حدیث قرب نوافل که در گفتمان عارفان ما و انسان‌های بیدار دل ما هم گفتمان آن رایج است و هم خود آن خطّ روشنی است و توجّه آن دل انگیز است. کسانی که علاوه بر التزام به واجبات و فرائض الهی به مستحبّات و نوافل به خاطر قرب به خدا… «لا یَزال یَتَقَرَّبُ إلَىَّ العَبدُ بِالنَّوافل‏». خدا در حدیث قدسی می‌فرماید: بنده همواره از طریق نوافل به من نزدیک می‌شود. آن‌قدر در انجام نوافل استقامت می‌کند «حَتَّی أُحِبُّ» تا وقتی که درجه‌ی محبوبیّت را از من بگیرد. وقتی مدال محبوبیّت نصیب او شد، آن وقت او دیگر او نیست. مرحله‌، مرحله‌ی فنا است، من چشم او می‌شوم، من دست او می‌شوم، من زبان او می‌شوم.

خلوت و همنشینی با خدا و رسیدگی به اعمال خود

اگر کسی می‌خواهد عین الله شود، ید الله شود، خدا همه کاره‌ی او باشد و او با خدا ندار باشد و رنگ خدا بگیرد باید رعایت تقوا کند. تقوا یعنی این‌که انسان در خلوت بین خود و خدا حسابی داشته باشد، صرف نظر از این‌که مردم چه قضاوتی می‌کنند، ببیند که خدا از او راضی است یا نه؟ ببیند امروز اگر مرگ آمد با پرونده‌ی بی‌اشکال دارد به محضر خدا می‌رود یا خدایی نخواسته دارد با نگرانی می‌رود. قضاوت دیگران ملاک نیست. خود من به خود نمره می‌دهم یا نه؟ خود من نمازهای خود را قبول دارم یا نه؟ روز می‌گذرد، شب می‌گذرد، آیا زبان من شب و روز پاک بوده است؟ چشم من پاکیزه بوده است؟ خانه آزاری نداشته‌ام؟ همسایه آزاری نداشته‌ام؟ ظلم به مشتری نداشته‌ام؟ شخصی مسئول اداره است، حقوقی که می‌گیرد بین خود و خدا حجّتی دارد، دارد کار می‌کند، به مردم فخر فروشی نمی‌کند، ژستی ندارد، مواجب بگیر مردم است. ژست او، ژست خدمت گذاری است. محبّت است.

 تکبّر ندارد، حسد ندارد، ریا ندارد، تزویر ندارد. انسان باید در خود بگردد و ببیند که آیا پوششی داشته است که این آتش‌های جهنّم -که برخی از آن‌ها را برشمردیم- ایمان او را نسوزانده باشد، سعادت او را نسوزانده باشد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ».[۴]

جایگاه سوره‌ی حمد در قرآن کریم

در بحث‌های گذشته‌ی خود در مائده‌ی الهی متنعّم بودیم. قرآن مَأْدُوبَهُ الله است، سفره‌ی خدا است، سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه الکتاب عِدل قرآن است. همه‌ی پذیرایی‌هایی الهی که پذیرایی جامعی است و خدا چیزی برای مهمان‌های خود کم نگذاشته است. همه‌ی امور ضروری و امور راجح را ارزانی داشته است. خدا به عنوان تکریم برای انسان واجباتی را در قرآن بیان فرموده است، محرّماتی را مشخّص فرموده است، معارف و اخلاقیّاتی را در اختیار انسان قرار داده است. خدای متعال یک کپسولی را درست کرده است که تمام عناصر و مواد مفیّد در قرآن کریم را در این کپسول خلاصه کرده است و اسم آن را سوره‌ی حمد و سوره‌ی فاتحه الکتاب گذاشته است.

عهد پروردگار با بنی آدم در مورد عدم پرستش شیطان

به این جمله‌ی «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینَ» رسیدیم. در این‌جا بعضی از بزرگان بیانی دارند که مقدّمه‌ی بحث شفاعت ما می‌تواند باشد و آن این است که عبادت در قرآن کریم در سه مجرا به کار رفته است. یکی در مورد اطاعت که عبادت گفته شده است. فرمود: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»[۵] در سوره‌ی یس این «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» که جمله‌ی بعدی است کمک می‌کند. صراط مستقیمی که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینَ» و در استعانت از خدا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» را می‌گوییم در این آیه مشخّص شده است که «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۶] آیا من با شما پیمانی ندارم که شیطان را عبادت نکنید؟ معنای آن این است که به وسوسه‌های شیطان، به القائات شیطان گوش ندهید، فریب شیطان را نخورید، اطاعت شیطان را نکنید. «وَ أَنِ اعْبُدُونی»[۷] بندگی من را بکنید «‏هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ».

اساس عبادت خضوع و تذلّل

نکته‌ی دومی که در عبادت، در قرآن کریم به کار رفته است عبارت از خضوع و تذلّل. انسان در برابر کسی نهایت خضوع و تذلّل و نرمش را داشته باشد، خود را پایین بیاورد و طرف را بزرگ به حساب بیاورد، این‌جا هم فرمود: «فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ»[۸] این منطق فرعون است. به موسی و هارون که دو انسان هستند و قوم او که ر برابر ما ذلیل هستند، موقعیّتی ندارد و در برابر ما خضوع می‌کنند وقعی نمی‌گذاریم.

دعوت انبیاء به پرستش خدا و ستیز با طاغوت

مرحله‌ی سوم تألّه است؛ یعنی پرستش. آن چیزی از عبادت که در ذهن‌ها می‌آید همین مرحله‌ی سوم که تألّه است. «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ»[۹] تمام انبیاء آمدند بشر را به الوهیّت خدا، به پرستش خدا دعوت کردند. هر پیغمبری آمده است «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[۱۰] بنده‌ی خدا باشید، خداپرست باشید و طاغوت ستیز باشید. این‌که فکر انسان، قلب انسان، جوانح و جوارح او مملو از عشق خدا باشد و بی‌قرار او باشد و عشق و پرستش را نثار ذات او بکند و در برابر دیگران پرستشی نداشته باشد، تابلویی است که همه‌ی انبیاء این تابلو را نصب فرمودند و بشر را به توجّه به این تابلو دعوت کردند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ».

این پرستشی که برای پروردگار متعال است و در این کریمه خدا فرض کرده است و نمی‌توانیم نگوییم، همه باید بگوییم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» فقط تو را می‌پرستم یا استعمال کلمه در اکثر از معنا هم مدقّقین از اصولیّن گفتند جایگاه دارد. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» هم تو را می‌پرستم و هم در برابر تو تذلّل دارم، کوچک هستم، هیچ هستم، فقر هستم، نادار هستم، ذلیل هستم، مسکین هستم و هم مطیع تو هستم. زندگی من با دستورات تو مهنّدسی شده است. کاخ زندگی من، حرم و حریم زندگی من با معماری پیغمبر تو است و با شرع تو من نفس می‌کشم و زندگی می‌کنم. حالا یکی این است که چرا ما «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» می‌گوییم و چرا «إِیَّاکَ أعبُد» نمی‌گوییم؟

پاداش غیر قابل توصیف خداوند برای برپا کنندگان نماز شب

 حتّی در نماز شب‌های خود… امیدوار هستم که إن‌شاءالله خدا این ثروت عظیم را، این گنج پنهان را که واقعاً گنج پنهان است.

 پررودگار عزیز در قرآن خود فرموده است کسانی که «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[۱۱] شب‌ها بستر راحت را تجافی می‌کنند، خالی می‌کنند و برای ارتباط با خدا از بستر بیرون می‌آیند و خدا را از روی امید و ترس می‌خوانند. خداجو هستند، جستجوی خدا، یافتن خدا در سحرها میسور است. کسانی که در آن لحظاتی که چشم‌های عموم مردم خواب است، با چشم‌های خود خدای بیدار را بیدار می‌بینند و با خدا خلوت سحر دارند و نماز شب می‌خوانند، خدای متعال فرمود: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُن‏ٍ»[۱۲] هیچ کسی خبر ندارد. این‌قدر این عشق خاص است، میان عاشق و معشوق یک رمز پنهانی است که همان‌گونه که او در خلوت آمده است، من هم برای او خلوتی منظور کردم که «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ». احدی نمی‌داند من برای او چه تدارک دیدم. چه برای او ذخیره کردم، امّا وقتی پیش من می‌آید و من ثمره‌‌ی نماز شب و خلوت او را به او می‌‌دهم، گریه‌ی شوق او می‌گیرد و اشک شوق از چشمان او فرو می‌ریزد «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُن». این نماز شبی که در دل شب، در خلوت سحر بین خود و خدای خود دارد، در آن‌جا هم واجب است سوره‌ی حمد بخواند و بگوید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین‏». حق نداریم بگوییم «ایّاکَ أعبُدُ وَ إیّاکَ أستَعین». چرا ما «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» می‌گوییم؟ چرا حق نداریم «ایّاکَ أعبُدُ» بگوییم. این هم جزء مسائلی است که جای بحث دارد.

تمام هستی تسبیح‌گوی خدا هستند

امّا یک نکته از نکات مختلف و توجیهات دل انگیزی که در این رابطه گفته شده است به محضر شما تقدیم می‌دارم و آن این است که «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»[۱۳] جمله ذرّات زمین و آسمان این‌ها هم لشکر خدا هستند. هم لشکر خدا و قشون خدا هستند و هم عاشق خدا هستند. تمام خاکیان و افلاکیان، تمام فرش و عرش، ملک و ملکوت آنچه یُری و آنچه لایُری است، در عالم امکان همه سرود عاشقانه دارند، همخوانی دارند. ذکر الهی دائماً در وجود آن‌ها متجلّی و ساطع است و همواره از کمون وجود خود به سوی خدا می‌جوشند، مشتعل می‌شوند و آب می‌شوند که خود نباشند و فقط او باشد. «لَیسَ فِی الدّار غَیرُهُ دَیّار»[۱۴] از این چیزی که است خجالت می‌کشد و می‌خواهد هستی خود را به فنا برساند. «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُور»[۱۵] شما وقتی نماز شب می‌خوانید، وقتی سجده‌ی خاضعانه دارید فکر نکنید خیلی مهم هستید. این خاکی که شما سر روی آن خاک گذاشتید، پا روی آن خاک گذاشتید، این خاک هم می‌گوید «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوح‏»[۱۶].

شام؛ سخت‌ترین محل مصائب اهل بیت در سفر کربلا

ایّام عزای سالار شهیدان است و روز اوّل صفر، روز ورود کاروان تبلیغی امام حسین علیه السّلام است. انسان‌های همیشه آزاد که آزاده‌ی واقعی و حریّت را بنیان گذاردند و هر کسی دنبال آزادی است باید گوشه‌ی چادر بی‌بی حضرت زینب سلام الله علیها را بگیرد، تا رسم آزادگی از تعلّقات را یاد بگیرد. از امام زین العابدین علیه السّلام در شام… که سخت‌ترین مصیبت‌های آل الله در شام بود. مصیبت این‌ها قدم به قدم برای احدی جز این ظرفیّت قابل تحمّل نبود. نه روز عاشورا جز این‌‌ها می‌توانستند شهادت امام حسین را تحمّل کنند، داغ علی اکبر را تحمّل کنند، تیر خوردن کودک شیرخوار در دامن پدر را تحمّل کنند و نه منظره‌ی کنار گودی قتلگاه را.

 امام سجّاد حالی پیدا کرد که حضرت زینب نگران شد. نه این‌ها را در شهر کوفه به مجلس شراب وارد کردند، نه دم دروازه‌ی کوفه که اوّلین بار بود حضرت زینب سلام الله علیها گمشده‌ی خود را پیدا کرد، ولی دیگر در زمین نبود، ماه آسمان شده بود «یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالا».[۱۷]

مصیبت‌های وارده به کاروان اسرای کربلا از زبان حضرت سجّاد سلام الله علیه

هیچ کدام از این مصیبت‌های جانکاه مثل شام نبود! امام سجّاد علیه السّلام بر حسب نقلی به نعمان بن منذر فرمودند که در شام چندین مصیبت بر ما وارد شد. یکی این‌که یک راه کوتاه از صبح تا غروب طول کشید تا ما را ببرند، چون همه به تماشا آمده بودند. دف می‌زدند، کف می‌زدند، فحش می‌دادند. سنگ می‌زدند. دوّمی این‌که از بالای بام‌ها بر سر ما آتش و خاکستر می‌ریختند که فرمود آتشی بر سر من افتاد، دست من بسته بود و نتوانستم آتش را جدا کنم، عمامه‌ی من سوخت.

 مصیبت سنگین‌تر این بود که این سرهای بریده‌ی پدر من را، عموی من اباالفضل علیه السّلام را، علی اکبر علیه السّلام را در کجاوه‌ها آورده بودند و این اراذل و اوباش برای تماشای این‌ها خود را به این محمل‌ها نزدیک می‌کردند. فرمودند ما را به محلّه‌ی یهود و نصارا بردند. آن‌جا تعریف می‌کردند که این‌ها همان کسانی هستند که در خیبر پدران شما را کشتند و آن‌ها به عنوان انتقام به ما حمله می‌کردند و به ما زخم زبان می‌زدند. نهایتاً ما را در یک خرابه‌ای سکنی دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شب‌ها از سرما این بچّه‌ها مشکل داشتند.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ».

«الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ عَلَى رَسُولِکَ وَ أَمِینِ وَحیِک وَ مُبَلِّغِ رِسَالاتِکَ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى عَلِیٍّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَى فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ عَلَى أَئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ عَلِیُّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِیٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ موسی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ موسی وَ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَ الْخَلَفُ الصَّالِحَ الْحُجَّهَ قَائِمٌ حُجَجِکَ عَلِیِّ عبادِک وَ أُمَنائِکَ فِی بِلادِک بِهِمْ نتولی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ نَتَبَرَّءُ إِلَی اللَّه تبارک وَ تَعَالَیْ»      ‏

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ و نفسی بِتَقْوَى اللَّه‏».[۱۸]

شرک؛ گناه نابخشودنی

تقوا پرهیز از گناهان است. در میان گناهان، گناهی که خدا نمی‌بخشد شرک است. «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ».[۱۹] غیر از شرک خدا به ما زمینه‌ی امید داده است که هر چه کردیم با خدا طرف هستیم، با کریم طرف هستیم، می‌بخشد. ولی خدا شرک را نمی‌بخشد. یک مورد شرک هم دامنگیر ما است و باید به خدا پناه ببرم و تا دیر نشده است خود را اصلاح کنیم و آن ریا است. ریا شرک خفی است.

من به مسئولین اجرایی، قضایی، تقنینی عرض می‌کنم که شما در حقّ ما دعا کنید، ما هم برای شما دعا می‌کنیم. کمی خدا در کارهای ما باشد! مرحوم شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه در مواعظ خود دارد که پیغمبران آمدند جامعه را به توحید دعوت کردند، من شما را به شرک دعوت می‌کنم. می‌گویم خدا را هم به حساب بیاورید! برای خدا هم حسابی باز کنید. بالاخره خدا حضور دارد.

تلاش دشمنان برای غارت ایمان و اعتقادات مردم

 به این مردم برسیم. این مملکت را از این خطر نجات دهیم. دشمن همه‌ی راه‌ها را تجریه کرده است و شکست خورده است و به دو مسئله امید دارد؛ یکی مسئله‌ی ایجاد اختلاف است، دو قطبی کردن است، بی‌اعتمادی است، بی‌اعتقادی است. آمده غارت ایمان کند، غارت اعتقاد کند که انقلاب ما، انقلاب اعتقادی است و بر اساس اعتقاد مردم انقلاب نکردند تا چیزی بگیرند. همه چیز خود را دادند که اسلام بیاید. امروز هم برای حاکمیّت اسلام مردم همه چیز را خود را می‌دهند و صادقانه می‌دهند. بیایید ما هم مسلمان باشیم و از خدا بخواهیم «وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینً».[۲۰] این روزها می‌گذرد. این ریاست‌ها والله حباب روی آب است، با یک طوفانی آمده است و با یک طوفانی می‌رود. امّا مسئولیّت داریم، امانت سنگینی به عهده‌ی ما گذاشته شده است «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ».[۲۱]

معجزات انقلاب اسلامی و شکست استکبار جهانی

امّا مسائلی که وجود دارد یکی مسئله‌ی اراجیفی بود که رئیس جمهور آمریکا در جمعه‌ی گذشته به زبان همیشه خراب خود آورد؛ زبان ناموزون، بی‌انظباط و بی‌اخلاق که خیلی هم از او توقّع نبود. امّا ما باید هشیار و بیدار شویم که قضیّه چیست. معجزاتی که در انقلاب ما اتّفاق افتاده است کفر و استکبار و دنیای سلطه نمی‌تواند آن را تحمّل کند. آن روزی که ما مسئله‌ی هسته‌ای نداشتیم، موشک نداشتیم، نفوذ منطقه‌ای هم نداشتیم، در داخل کشور خود انقلاب کرده بودیم. آن‌ها این پدیده‌ی نو که پدیده‌ی حاکمیّت دین در مجرای ولایت فقیه است را برای غارت‌گری خود، برای فریبکاری خود خطر می‌بینند. ولایت جامعه را به سوی خدا دعوت می‌کند. اگر خدا حاکم باشد هوا و هواپرست‌ها خود به خود شکست می‌خورند. این اساس عقده‌ی این‌ها این است که این‌ها لیبرال دموکراسی را به عنوان یک ایده‌‌آل موعود تلقّی کرده بودند و به خورد دنیا داده بودند که ما زندگی آرامی برای مردم آوردیم. کعبه‌ی آمال دل‌ها همین است و جز این هم هیچ امر دیگری قدرت تولّد و بروز و ظهور و جلوه را ندارد.

ولیّ فقیه؛ رهبری خود ساخته و مظهر ارزش‌های اسلامی  

 خدا امام را مأمور کرد، سلام خدا بر امام باد. نقطه‌ی عطفی است که از قماش انبیاء است، از قماش نوریان است. کاری کرد که فقط انبیاء چنین کاری را کرده بودند و بی‌اعتناء به شرق و غرب پرچم غدیر را به دست گرفت و مردم را به خدا دعوت کرد. هم خود را و هم غیر خدا را، همه را فقیر معرّفی کرد و گفت سعادت دنیا و آخرت در این است که خدا، خدای ما باشد و ما هم بنده‌ی خدا باشیم.

 این بندگی در اوج قدرت که اسم آن ولایت است… ولی بنده‌ترین است. ولیّ فقیه ما خودساخته‌ترین است. خدا ترس‌ترین است. چون خدا در وجود او است جامعه را هم به سوی خدا دعوت می‌کند. جامعه‌ای که با قدرت خدا، با علم خدا آشنا شود تن به مذلّت نمی‌دهد. هیهات من الذّله امام حسین در طینت او، در سرشت او بروز می‌کند و سر خم نمی‌کند، برای شرق و غرب حسابی باز نمی‌کند. حساب اصلی با خدا است.

جبهه؛ دانشگاه اخلاق

چنین واقعیّتی را این‌ها نتوانستند نگذارند که پیش بیاید و پیش آمده بود، بنابراین جنگ را تحمیل کردند و از نظر علمی هم باید با این جنگ کار ما را تمام می‌کردند. امّا جنگ نه تنها ما را نابود نکرد، بلکه به ما قدرت داد، ایمان ما را بالا برد. دانشگاهی به عنوان جبهه تأسیس شد. دانشگاه توحید بود، دانشگاه اخلاق بود، دانشگاه ولایت بود، دانشگاه عشق بود، دانشگاه ایثار بود، دانشگاه همّت بود. به انسان ارزش داد که تا به حال کجا بودی، با چه کسی معامله می‌کردی. حالا ببینید جوان‌ها کجا را نشانه گرفتند و تا کجا می‌توانند اوج بگیرند. یک دانشگاه انسان شناسی بود، یک دانشگاه ارزش‌یابی بود، خود‌یابی بود. خویشتن خود را در جبهه یافتیم. چون در جهاد اکبر که در جبهه برای ما تدارک دیده شد، با دم مسیحایی روح الله که خود به آن مقام رسیده بود و لذّت بندگی را چشیده بود و جز خدا چیزی در دل او نبود، این جبهه آمد و همه را در این زنجیره با خدا مرتبط کرد. لذا نتیجه‌ی آن اقتدار دنیوی و اخروی ما بود.

بقای حق و نابودی باطل؛ یک قانون الهی

 این‌ها هنوز هم بیدار نشدند. دجّال هستند، یک چشم بیشتر ندارند آن هم چشم دنیابین است. چون خدا ندارند، چون به آخرت فکر نمی‌کنند اساساً ماهیّت انقلاب ما را، مردم ما را، مکتب ما را، ولایت ما را نمی‌توانند درک کنند و دارند به آب مشت می‌زنند. این‌ها واقعاً در این جهت عقب ماندگی ذهنی که مقام معظّم رهبری تعبیر کردند، دارند. همه‌ی مادّی گراها و جهان سلطه از این حقیقت بی‌خبر هستند و ما به یک حقیقت متصّل هستیم که این‌ها هرگز نمی‌توانند این حقیقت را از بین ببرند. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»[۲۲]، «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[۲۳] تجربه‌ی انقلاب را، تجربه‌ی ۸ سال جنگ را داشتند، مع ذلک آمدند فتنه را در داخل ایجاد کردند. باز هم دست خدا از آستین بیرون آمد. بعد از مدّت‌ها مسئله‌ی داعش را مطرح کردند. آمدند کار سوریه و لبنان و عراق را یکسره کنند و بعد به سوی ما بیایند. در این جریان هم رهبری بیدار الهی، این الهامات غیبی، این بصیرت مردم که از مکتب ساری و جاری شده است این‌ها را به میدان آورد. مدافعین حرم ما به کنار مظلومین رفتند و توطئه‌ی جهانی آن‌ها در خاورمیانه برای بار چندم خنثی شد. وقتی دیدند هر کاری می‌کنند نتیجه عکس می‌‌شود، بر قدرت ما افزوده می‌شود و از قدرت آن‌ها کاسته می‌شود، آن وقت است که از غیض باید انگشتان خود را به دندان بگیرند و داد بزنند و عصبانی شوند و این منشأ این است. لذا این دعا را همیشه در آخر الزّمان بخوانیم «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».[۲۴]

به نتیجه‌ نرسیدن برجام ناشی از کارشکنی آمریکا

این مسئله‌ی برجام هم گرچه ظاهر آن واقعاً تلخ است. آن مقداری که اروپا و آمریکا از این برجام سود بردند و دارند می‌برند. آن‌ها نتیجه‌ی قرارداد را از ما نقد گرفتند و آنچه بنا بود به ما بدهند نسیه گذاشتند و نسیه‌های خود را ندادند، امّا این مقدّمه‌ای برای بصیرت مردم و مسئولین ما شد که القائات بعدی شیطان بزرگ و ایادی او را قبول نکنند. آن‌ها آن روز القاء می‌کردند که اگر برجام ب این توافق عملی نشود، دشمنی آن‌ها بیشتر می‌شود. دیدید این توافق انجام شد و دشمنی آن‌ها کاسته نشد و بیشتر هم شد. آن‌ها القاء می‌کردند که اگر نباشد بیشتر می‌شود، حالا که شد! هم تحریم‌ها را اضافه کردند و پول‌های ما را گرفتند، ساختمان ما را مصادره کردند و اخیراً گستاخی را به جایی رساندند که سپاه ما را تحریم کردند. یک نیروی مردمی، جوشیده از مردم، مورد اعتماد امام و از ثمرات انقلاب  و وجود نازنین حضرت امام که در همه‌ی عرصه‌ها کارساز بوده است، مایه‌ی عزّت و اقتدار ما بوده است و در خنثی کردن مسئله‌ی داعش و تروریست‌ها در خطّ مقدّم جبهه ایفاء نقش کرده است،  تحریم می‌کنند.

بعد هم مسئولین ما توطئه‌های دیگر را بدانند. شما که دیروز قابل اعتماد می‌دانستید و اظهار هم می‌کردید، امروز بحمدالله این شجاعت را دارید که اعتراف می‌کنید آمریکا قابل اعتماد نیست. پس بدانید در مسائل بعدی مانند مسئله‌ی موشکی و مسئله‌ی نفوذ منطقه‌ای ما می‌خواهند شما را خلع سلاح کنند و آن‌گاه شما را از ریشه نابود کنند.

یادگار بزرگوار حاج احمد آقای عزیز و سبط امام راحل در ارتباط با حاج آقا مصطفی شهید مطالبی را بیان کردند و استفاده کردیم و خوشحال شدیم. حاج آقا مصطفی رضوان الله تعالی علیه… من یک عبارتی از مرحوم آیت الله آقای حاج آقا رضا بهاءالدّینی اعلی الله مقامه بگویم که فرمودند «ابن الامام و النّفس الامام» فرزند امام بود، نه خود امام بود! مرحوم حاج آقا مصطفی الحقّ و الانصاف جزء ظرفیّت‌ها بود، ولی خدای متعال خواست ظرفیّت امام را «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ»[۲۵]  ابراهیم اسماعیل را به قربانگاه برد، ولی ذبح نشد. امّا روح الله ما در این قربانگاه هم در داغ شخصیّتی که حقیقت خود ایشان بود نشست و خم به ابرو نیاورد و این‌جا هم درسی به ما داد.

مرحوم آیت الله آقای مهدوی کنی اعلی الله مقامه الشّریف سیاستمدار پارسا، استوانه‌ای از استوانه‌های انقلاب، معتمد امام و رهبری و دارای آثار و برکات از میان ما رفتند. یادی هم از مرحوم آیت الله حاج آقا جمال گلپایگانی اعلی الله مقامه که هم مانند آیت الله بهجت مرجع بود و هم عارف بود. سالک الی الله بود، اهل باطن بود.

 نسبت به میانمار دل‌ها مجروح است. همه باید کمک کنند، وضع وخیم است. ۵۰۰ هزار آواره بدون هیچ امکاناتی هستند. طلبه‌های حوزه‌ی علمیّه قم که از نظر معیشتی جزء پایین‌ترین طبقات هستند، ولی همّت کردند ۱۸۰ میلیون از جیب طلبگی خود برای کمک به میانمار جمع کردند. هلال احمر ما این آمادگی را دارد. یمن فاجعه‌ی انسانی است و من یقین دارم دست انتقام الهی از آستین بیرون خواهد آمد و خدا انتقام این مظلومین را از آمریکا، از این سازمان و دول دروغین که اسم خود را سازمان ملل گذاشته است، از مدّعیان حقوق بشر، از این کنفرانس اسلامی خواهد گرفت. دارند تماشا می‌کنند و این همه مردم در خطر قحطی قرار گرفتند، در خطر بیماری هستند. زیر ساخت‌های آن‌ها نابود شده است. سی هزار نفر از مردم غیر نظامی زیر بمب‌های بی‌رحمانه‌ی قارون منطقه، این حکومت‌ جعلی مستبد غیر متکّی به مردم از بین رفتند. ما هم اظهار دردمندی می‌کنیم و هم «الْمُسْتَغَاثُ بِکَ‏ یَا بنَ الحَسَن».

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ».


 

[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۳، ص ۴۲۲٫

[۲]– سوره‌ی توبه، آیات ۴ و ۷٫

[۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۸۶٫

[۴]– سوره‌ی توبه، آیات ۴ و ۷٫

[۵]– سوره‌ی یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫

[۶]– همان، آیه ۶۰٫

[۷]– همان، آیه ۶۱٫

[۸]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۴۷٫

[۹]– سوره‌ی رعد، آیه ۳۶٫

[۱۰]– سوره‌ی نحل، آیه ۳۶٫

[۱۱]– سوره‌ی سجده، آیه ۱۶٫

[۱۲]– همان، آیه ۱۷٫

[۱۳]– سوره‌ی إسراء، آیه ۴۴٫

[۱۴]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج‏ ۱۹، ص ۸۶٫

[۱۵]– سوره‌ی شوری،آیه۵۳٫

[۱۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۳، ص ۴۴۵٫

[۱۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۴۵، ص ۱۱۵٫

[۱۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۳، ص ۴۲۲٫

[۱۹]– سوره‌ی نساء، آیات ۴۸ و ۱۱۶٫

[۲۰]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۲۶٫

[۲۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۱۰۶٫

[۲۲]– سوره‌ی أسرا، آیه ۸۱٫

[۲۳]– سوره‌‌ی صف،آیه ۸٫

[۲۴]– کمال الدین و تمام النعمه، ج ‏۲، ص ۳۵۲٫

[۲۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۲۴٫