وقتی فرهنگ تغییر کند، آن چیزی که برای مردم خطّ قرمز است شریعت نیست. آن چیزی که مردم منتظر آن هستند چیزی نیست که مردم می‌خواهند دین خود را با آن تنظیم کنند. آن کسی که می‌خواهد برای این‌ها محور تعیین کند، خطوط قرمز تعیین کند، اعتقاد سازی کند، او نیست. در آن جامعه شما حساب کنید که امام حسین علیه السّلام را به عنوان عالم قبول ندارند. سؤالات شرعی خود را از کسی دیگر می‌پرسند. فقط هم برای دوران امام حسین سلام الله علیه نیست، بحث ما هم منحصر به امام حسین علیه السّلام نیست. راجع به همه‌ی ائمّه مثال می‌زنیم. کسی که به امام صادق علیه السّلام از جهت دینی و فقاهت شک ندارد. ایشان که در جامعه‌ی اسلامی رو دست نداشته است، در دوره‌ی خود مهم‌ترین فقیه مدینه نیست، بلکه مالک بن انس است. بله، حکومت اقداماتی می‌کند، کتاب او کتاب درسی می‌شود، همه جا آن را پخش می‌کنند، ولی باور عمومی هم تغییر می‌کند. زمان امام سجّاد علیه الصّلاه و السّلام هفت فقیه بودند که به آن فقهای سبعه می‌گفتند. این‌ها فقهای مهمّ زمان امام سجّاد علیه السّلام است، نه فقط امام سجّاد! حکومت یک کارهایی می‌کند و یک چیزهایی باور مردم می‌شود. ما روی این معلول حرف داریم، نه این‌که چه چیزهایی ریشه‌ی آن است. ریشه‌های آن را به اندازه‌ای که فرصت داشتیم عرض کردیم. نتیجه‌ی آن این می‌شود که هر کسی از راه می‌رسد به امام پیشنهاد می‌دهد که زودتر دست از این اشتباه خود بردار. کسی در این جامعه نمی‌گوید من آمدم خود را به شما عرضه کنم، اعتقاد خود را با شما تنظیم کنم، شاقول و تراز شما هستید. من اگر انحراف دارم بفهمم انحراف من چقدر است.