روزی امام علی(ع)، از خواهر زاده خود؛ جعده بن هبیره خواست، تا برای مردم سخنرانی کند. جعده بالای منبر رفت، اما وقتی مردم را دید، نتوانست صحبت کند و از منبر پایین آمد. امام علی(ع) خود سخنرانی را آغاز کرد و خطبه‌ای خواند.[۱] امام در ابتدای خطبه، به نکته‌ای اشاره کرد که مرتبط با ناتوانی جعده در سخنرانی است: «به هوش باشید که زبان، پاره‌اى از انسان است و هرگاه آدمى آماده سخن‌گفتن نباشد، زبان نیز یاراى گفتن ندارد، و موقعى که روح آدمى آمادگى گفتار داشته باشد، [زبان نیز] ناگزیر به سخن در می‌آید. ما خود، فرمان‌روایان سخنیم و رشته‌ها و ریشه‌هاى آن، در ما تنیده است و شاخه‌هاى آن بر ما سایه افکنده است‏».[۲]
امام(ع) در ادامه سخن، به نکته دوم می‌پردازد و می‌فرماید:
«رحمت خدا بر شما باد! بدانید که شما در روزگارى به سر می‌برید که حقگویان، اندک‌اند و زبان از راست‌گویى کند است و پیرو حق، خوار و بی‌مقدار. مردمان این زمانه به نافرمانى خو گرفته‌اند و بر سازشکارى، با یکدیگر همداستان شده‌اند. جوانشان بدخو، و پیرشان گناه‌کار، و دانایشان دو رو، و سخنرانشان چاپلوس است، کوچکشان به بزرگشان احترام نمی‌نهد، و نه توانگرانشان دست مستمندان را می‌گیرند».
[۳]
نشانه‌هایی که امام علی(ع) از اهالی زمان خویش، ذکر می‌کند؛ نشان از آن دارد که شیطان بر بسیاری از آن مردم تسلط یافته و این تسلط به حدی است که حق و حقگو در میان آنها اندک شده است.
[۴]
این صفات امروزه نیز در میان مردمان وجود دارد و در گذشته نیز به صورت مستمر میان مردم وجود داشته است. مردم هر زمانی،‌ مردمان زمان‌های قبل از خود را پاک‌تر و خدایی‌تر می‌دانند. در حالی‌که در هر زمان، کم و بیش هم دینداران واقعی وجود دارند و هم افراد گمراه. این کلام امام نشان می‌دهد، معاصران ایشان که حضور و دوران حکومت امام معصوم را درک کرده‌اند نیز از این سیر، استثناء نبوده‌اند.
علاوه بر این؛ باید توجه داشت، امام افرادی را توصیف می‌کند که نه تنها حضور امام، بلکه دوران حکومت امام را نیز درک کرده‌اند و این نشان از آن دارد که رهبر جامعه به هر مقدار و اندازه، توانایی داشته باشد؛ اما اگر مردم، بر صراط مستقیم نباشند؛ مدینه فاضله‌ای تحقق پیدا نخواهد کرد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج ۱۳،‌ ص ۱۳، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.

[۲]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۳۵۴، گفتار ۲۳۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۳]. همان، ص ۳۵۴، گفتار ۲۳۳٫

[۴]. هاشمى خویى، میرزا حبیب الله‏، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، محقق، میانجى، ابراهیم‏، ج ۱۵، ص ۳۹، تهران‏، مکتبه الإسلامیه، چاپ چهارم‏، ۱۴۰۰ق‏.