مراتب چهارگانه‌ی عقل عملی و نیروی کنش را… به چهار مرتبه‌ی کلّی از نظر اخلاق و تکمیل نفس ناطقه تقسیم کنند:

مرتبه‌ی اوّل: مقام تجلیه، و دوم: مقام تخلیه، سوم: مقام تحلیه، چهارم: مقام فناء است.

[اوّل] «تَجلیه» یعنی نفس را به آداب شرع و احکام ظاهر آن، رام سازند و به ریاضتِ تکلیف، او را مستعدّ سفر مِنَ الخَلقِ إلی الحَقّ کنند؛ که نفس تا احکام ظاهر شرع را از نماز و روزه و زکاه و حج و غیره پیروی نکند، اشتیاق به عالم قدس در او پدیده نیاید: إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی.

دوم: «تَخیله» یعنی نفس ناطقه را از اخلاق رذیله مانند بخل و حسد و کبر و غرور و عجب و غیره پاک سازند؛ و صفات بهیمیِ شهوت و صفات سبُعی غضب و صفات شیطانیِ مکر و فریب و اِضلال خلق و غیره را از خود دور گردانند، تا مستعدّ نزول فرشتگان صور علمیه و حقایق غیبیه شوند…

سوم: مقام «تَحلیه» یعنی نفس ناطقه و روح قدسی را به انوار علمی زیور دهد؛ و به اوصاف فرشتگان عالَم قدس بیاراید؛ و همّش را مصروف عالَم اعلی سازد؛ و در جهان پست و نشئه‌ی خاک، به بازیچه‌ی طفلانه نپردازد، بلکه توجّه [به] سمت اقلیم ربوبیّت، و عرض نیاز پیوسته بدان درگاه لطف و رحمت کند؛ و با آن محبوب یکتا و معشوق بی‌مانند عشق ورزد؛ و دل را به اشتیاق حقّ و شهود حُسن مطلق، از ما سوای او به کلّی فارغ گرداند، تا به سر حد مقام فناء در توحید، نائل گردد.

چهارم: مقام «فنا» یعنی یک‌باره عارف در شراره‌ی عشق، اوّل دو عالَم را و آنگاه هستی خود را بسوزاند، و خاکستر خودیّت را به باد فنا دهد؛ و شمع شهود حقّ را بدانسان در سرای ویران ظلمانیِ دل بیفروزد، که دیگر هیچ اثر از ظلمت نفس باقی نماند.

و این‌جا معنی عشق حقیقی را فهم کند که هنگام اشراق و شهود شمس احدیّت، وجود ظلال [سایه‌های] عالم و آدم، در نظرش محو گردد. و این‌جا رتبه‌ی خاصّان خداست.

منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۱۰۴