درنده انبیاء (علیهم السّلام) و فرزند آنان را نمی‌خورد و من به شما عرض می‌کنم که مؤمن را هم نمی‌خورد. وجود مقدّس امام صادق (علیه السّلام) در آن جریانی که گروهی از حارب‌نمایان، دین به دنیا فروخته‌ها که به امام (علیه السّلام) اعتنا نکردند و در مسیر مکّه آمدند و از امام جلو زدند، رفتند و یک جا گیر افتادند. حضرت با جمعی که داشتند به طرف کعبه می‌رفتند رسیدند و گفتند: چرا ایستاده‌اید؟ چرا نمی‌روید؟ شما که با شتاب رفته بودید و جلو افتاده بودید، چرا ایستادید؟ گفتند: شیر جاده را گرفته است و جرأت نمی‌کنیم جلو برویم. حضرت تشریف آوردند و به آن شیر دستور دادند برود. شیر پای خود را بالا آورد و به رکاب حضرت گذاشت و امام صادق (علیه السّلام) در گوش این شیر مطالبی گفتند. بعد حضرت به شیر دستور دادند و شیر به راه خود رفت. از امام پرسیدند: این شیر به شما چه گفت؟ شما به شیر چه گفتید؟ شیر عرضه داشته بود: وقتی من از بیشه‌ی خود بیرون می‌آمدم، جفت من حامله است و مقدّمات وضع حمل فراهم شده بود و من نگران او هستم. از شما می‌خواهم دعا کنید وضع حمل او آسان شود. درخواست دوم من این است که فرزند من نر باشد. درخواست سوم من این است که فرزندان من نسل در نسل به شما و به فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) کاری نداشته باشند.

 

وجود مقدّس امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: من به تو بشارت می‌دهم که فرزند تو متولّد شد، او نر است و مطمئن باش هیچ درنده‌ای به ما کاری ندارد. این در مورد خودشان یعنی ذراری حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. امّا در مورد مؤمنین، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: اگر تقوا می‌داشتید، می‌توانستید بار خود را روی دوش درندگان حمل کنید. نه تنها آن‌ها شما را نمی‌دریدند، بلکه بارکش شما می‌شدند، به هر درنده‌ای هر فرمانی می‌دادید انجام می‌دادند.

ایمان، انسان را به مرحله‌ای می‌رساند که از ذرّات خاک تا ملائکه‌ی افلاک در خدمت بشر قرار می‌گیرند. انسان مخدوم همه‌ی موجودات است. اگر درنده به کسی حمله می‌کند برای این است که آن انسان نیز مثل خود او درنده است.