وقتی خبر مرگ عبدالله بن مسعود را به خلیفه دادند، گفت: برای نماز برویم. گفتند: نماز خواندند، دفن هم کردند. تازه قبر او معلوم است و عدّه‌ای صحابه حاضر شدند. گفت: وقتی من بودم چه کسی جرأت کرده این کار را انجام بدهد؟ به من بی‌حرمتی شده است. گفتند به عمار وصیّت کرده است. آن موقع عمار بالای ۸۰ سال داشت، آن‌قدر عمار را با لگد زد عمار بیهوش شد و نقص عضو شد یعنی اگر ابن مسعود مخفیانه شود از نظر افکار عمومی علامت سؤال بزرگی ایجاد می‌شود چه برسد به صدیقه‌ی طاهره‌ی «بضعه الرّسول».