مقدّمه

هر کس هر حرفی را بخواهد بزند یا هر چیزی را بخواهد بنویسد، بهتر از آن را حضرات معصومین علیه السلام فرموده‌اند؛ البتّه این درباره‌ی چیزهایی است که باید بگوییم و باید بنویسیم؛ امّا درباره‌ی چیزهایی که نباید بگوییم و نباید بنویسیم، نه آن‌ها آن را گفته‌اند و نه ما باید بگوییم بنویسیم. بنابراین ما باید به آن‌ها مراجعه کنیم همان‌گونه که امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَهِ کِتَابُ اللَّهِ».

Khoshvaght-Thaqalain (11)

در کنار «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَهِ» بیانات عترت علیه السلام است؛ چون پیامبر اکرم صل الله و علیه و آله و سلم  فرمودند: «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی».

روش تربیتی امام سجّاد علیه السلام

امام سجّاد علیه السلام در دعای مکارم الأخلاق در تقویت انسان‌ها و در ارائه‌ی خطّ مشی صحیح اسلامی مطالب مهمّی گفته‌اند و حرف آخر را زده‌اند و هیچ کسی مثل ایشان نتوانسته حرف بزند؛ چون او امام معصوم است. خدا معصومین علیه السلام را از راهی برده که همه‌ی منازلش را دیده‌اند، همه‌ی علمش را دارند و هم خودشان آن راه را رفته‌اند و آثارش در وجودشان جمع است؛ بنابراین مثل آدمی نیستند که راه را نرفته است. آن‌ها ناشی نیستند؛ بلکه راه را رفته و بلدند. لذا حرف‌هایی را که بلدند و در آن راه یاد گرفته‌اند، در دعاها ریخته‌اند. از جمله این‌که عقایدی را که لازم، مفید، خوب و اسلامی است، گفته‌اند. همچنین افعالی را که خوب، مفید و اسلامی است، بیان کرده‌اند. همچنین اخلاق و رفتاری را که از نظر اسلام، صحیح و مطلوب است، بیان کرده‌اند.

در ضمن بیان این سه مطلب، کار دیگری هم کرده‌اند؛ آن‌ها دست به دعا برداشتن و از خدا خواستن را نیز به ما یاد داده‌اند. چون همه‌ی این‌ها را به صورت «اللَّهُمَّ» و دعا بیان کرده‌اند. دیگران چنین نیستند؛ آن‌ها حرف می‌زنند ولی دست‌شان را بالا نمی‌کنند و حالت دعا و توجّه به انسان نمی‌دهند. امّا ایشان هم حرف‌های خوب زده‌اند و هم آن حرف‌های خوب را در قالب دعا و خواستن از خدا بیان کرده‌اند. به عبارت دیگر، اضافه بر حرف خوب، توجّه به خدا را هم ضمناً القاء می‌کنند.

یکی از چیزهایی که در آن زمان منسوخ بود، مسأله‌ی صلوات بود. لذا ایشان در فواصل کوتاه از بیاناتشان صلواتی هم می‌فرستند. حضرات معصومین علیه السلام کسی را نداشتند و تقریباً تا زمان امام باقر علیه السلام این‌گونه بود. فقط برهه‌ای از زمان امامت امام صادق علیه السلام رفت و آمد نزد ایشان کمی زیاد شد و الّا قبل و بعد از ایشان کم بود. خدای متعال بنی امیّه را به بنی العبّاس مبتلا کرد و آن‌ها مدّتی با هم جنگیدند و لذا فرصت رسیدگی به حضرات معصومین علیه السلام را نداشتند؛ سرشان گرم بود.

در این فاصله، امام صادق علیه السلام از فرصت استفاده کرد و حرف‌ها را زد و نفوس را تربیت کرد. به آن‌ها می‌گفت: «هر وقت این‌جا می‌آیید، قلم و دوات بیاورید و بنویسید که بعداً محتاج این مطالب خواهید شد». به این صورت، افراد زیاد شدند تا به امروز رسیده است.

تاریخچه‌ی صحیفه‌ی سجّادیه

صحیفه‌ی سجّادیه مدّتی مستور و پشت پرده بود و کسی از آن خبر نداشت. این کتاب به عنوان ارث از وارثی به وارثی دیگر می‌رسید و فقط در خانواده‌ی خود امام سجّاد علیه السلام بود؛ پسر، نوه، نتیجه، تا نسل‌های بعد.

مرحوم شیخ محمّد تقلی مجلسی (ره) (پدر مجلسی معروف (ره)) این کتاب را از پشت پرده بیرون آورد و در اصفهان منتشر شد. ایشان خوابی دید و در آن خواب از حضرت (عج)، کتاب دعایی درخواست کرد. حضرت (عج) این کتاب را معرّفی کردند و ایشان دنبال آن رفت. از آن زمان به بعد هم خود ایشان این کتاب را خواند و هم در اصفهان در کنار قرآن یک صحیفه هم وجود داشت. بعداً کم کم منتشر شد و الّا قبل از آن در دست همه نبود.

بحمد الله اکنون این کتاب مرتّب چاپ شده و در اختیار ما قرار گرفته است. خدا به ما توفیق داده که به جای حرف‌های دیگر، از بیانات ایشان حرف بزنیم؛ چون ما هر چه بخواهیم حرف خوب بزنیم، ایشان بهتر و بالاتر از آن را گفته است.

Khoshvaght-Thaqalain (1)

کتاب بندگی

اگر توفیق نصیب ما باشد، باید از این کتاب حرف بزنیم. چون در این کتاب، هم عقاید خوب هست، هم اعمال شایسته و صالح هست و هم رفتار و اخلاق خوب انسانی و اسلامی. خلاصه هر چیزی که لازم است در انسانیّت خودمان داشته باشیم، در این کتاب هست. خدا توفیق دهد بتوانیم این حرف‌ها را در خودمان پیاده کنیم تا آن‌گونه که ایشان می‌خواهد، ساخته و تربیت شویم و الّا انسان، هرزه بار می‌آید و هرزه تربیت می‌شود؛ مثل درخت پیونده نخورده که یا میوه نمی‌دهد یا اگر هم بدهد، فاسد و خراب است.

اگر رها بار بیاییم، خطرناک است. باید طبق دستور خدا و رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم  و امام علیه السلام، خود را بسازیم، اگر نسازیم، هم خودمان ضرر کرده‌ایم و هم به جامعه ضرر می‌زنیم. انسان بد نمی‌تواند به جامعه خدمت کند. کسی که خودش خراب است، نمی‌تواند انسان خوب تربیت کند؛ بنابراین راه اصلاح و خوب شدن، همین حرف‌ها است.

اکنون که فرصتی هست و کسی مانع وجود حوزه نیست و پوشیدن لباس روحانیّت، مانع ندارد و این راه آزاد است، چه بهتر که طلّاب بیایند طبق بیانات امام سجّاد (علیه السّلام) تربیت شوند و خود را بسازند. اگر این‌گونه تربیت شوند، هر یک از آن‌ها برای یک جامعه کافی است. در این صورت به مردم ایمان و تقوا تزریق می‌کنند، راه و چاه را نشان‌شان می‌دهند، تهذیب و تزکیه‌شان می‌کنند، آنچه خدا در قرآن گفته، همان پیاده می‌شود، انسان راه انحرافی را طی نمی‌کند و خسران دنیا و آخرت نصیب او نمی‌شود.

حضرت علیه السلام این مطالب را فرموده‌اند و ما باید به آن گوش دهیم؛ امّا گوش دادن تنها کافی نیست. این مطالب باید وارد قلب‌مان بشود و تصمیم بگیریم خودمان را طبق آن بسازیم. نباید خود را رها کنیم. اگر رها کنیم، خدای ناکرده مصداق «یَحْمِلُ أَسْفاراً»[۱] می‌شویم. کسی ممکن است زیاد کتاب خوانده و بلد باشد و کتابخانه هم داشته باشد، امّا از این کتاب‌ها استفاده نکرده و آن‌طور که باید خودش را بسازد و تربیت کند، نکرده است. بنابراین ما بیانات ایشان را که در باب انسان‌سازی است بخوانیم تا إن‌شاء‌الله درست شویم.

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۶۵ الی  ۲۶۷

 


 

[۱]– جمعه، ۵٫